در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ

توکل برخدایت کن...

توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛
اگرخالص شوی بااو؛
صدایت میکندحتما"؛
اگربیهوده رنجیدی؛
از این دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما"؛
دلت درمانده میمیرد؛
اگر غافل شوی ازاو؛
به هر وقتی صدایش کن؛
حمایت میکندحتما"؛
خطا گر میروی گاهی؛
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۳۵
mohammad razavi
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ

متن کد جزای افغانستان به صورت ورد (3)

متن کدجزا قسمت3

استخدام طفل در کار های فزیکی، ثقیل، مضر صحت و زیر زمینی

مادۀ 613:

شخصی که طفل را در کار های فزیکی، ثقیل، مضر صحت، زیر زمینی، شبانه یا اضافه کاری استخدام نماید یا طفل را بمنظور کار به مسافرت مجبور سازد به جزای نقدی از
ده هزار تا سی هزار افغانی، محکوم می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۲۴
mohammad razavi
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۱۹ ب.ظ

متن کد جزای افغانستان به صورت ورد (2)

متن کد جزا قسمت 2

مجازات مالک ورهن گیرنده

مادۀ 307:

(1) هرگاه مالک یا رهن گیرنده یا نماینده قانونی آنها زمین، تعمیر، واسطه نقلیه یا سایر ملکیت های مربوط را بمنظور ارتکاب جرایم قاچاق مواد مخدر، به رهن  یا اجاره بدهد یا آنرا در اختیار دیگری  قراردهد، حسب احوال به عین جزای فاعل اصلی جرم، محکوم می گردد.

(2) هرگاه شخص مندرج فقرۀ (1) این ماده زمین، تعمیر، واسطه نقلیه یا ملکیت های مربوط را بمنظور فعالیت های مجاز به رهن گذاشته یا به کرایه یا اجاره بدهد، در صورتی که از آنها به مقاصد ارتکاب جرایم مندرج این فصل استفاده صورت گیرد و با وجود علم از ارتکاب آن ممانعت ننموده و به مراجع مسؤول اطلاع ندهد، به حبس متوسط، محکوم می گردد.

مصادره واسطه نقلیه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۹
mohammad razavi
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۱۴ ب.ظ

متن کدجزای افغانستان به صورت ورد(1)

اشاره:

همزمان با تجمیع قوانین جزایی کشور در کدجزا، تقاضا برای یافتن متن این قانون نیز افزایش یافت

هرچند چاپ این اثر توسط وزارت عدلیه و به دنبال آن نشر این قانون مهم از سوی چندین انتشارات

خصوصی داخلی عطش زیادی از تشنگان حقوق را تا حدودی فرونشاند، اما اساتید و نوسندگان 

حقوقی همواره درپی متن این قانون به صورت ورد بودند و هستند.

از آنجاییکه آپلود فایل به دلیل حجم زیاد در یک قسمت ممکن نشد، ناچار تصمیم بر آن شد تا متن 916

ماده ای این قانون در سه قسمت تقسیم شود و قسمت اول از ماده 1تا ماده 306 و قسمت دوم از ماده 

307 تا ماده 612 و قسمت سوم هم از ماده 613 تا ماده 916( آخر کد جزا ) را در بر دارد.

امید که مقبول طبع رهروان راه قانون و عدالت افتد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۴
mohammad razavi
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۰۸ ب.ظ

شایسته سالاری

میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران میگوید: کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد:
«نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار.
بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد ...
دقیقا مثل حکومت مسئولین افغانستان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۰۸
mohammad razavi
چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

#راز_مثلها 14

داستان ضرب المثل بعد از تنه خبردار
روزگاری بود که باربری در بیشتر جاها با الاغها بود آدمهایی بودند که کارشان بارکشی از الاغ ها بود. به این آدمهای زحمت کش چارپادار می گفتند. چارپادارهاکه الاغها را قطار می کردند و آنهارابار می زدند و از این کوچه به آن کوچه و از ان محله به آن محله می بردند. الاغها بی آن که بدانند کجا باید بایستند به راه خودشان می رفتند .به ویژه آن که خیلی از راه ها و مسیرها را بلد بودند و همین طوری برای خودشان می رفتند. حالا اگر کسی سر راهشان قرار می گرفت ناخواسته به او تنه می زدند و به گوشه‌ای پرتش می کردند.در این وقت دیگر معلوم نبود که چه برسر آن بیچاره می آمد. خب چاپارداران چه کار می کردند.؟ آنها با صدای بلند می گفتند خبر دار خبردار یعنی اینکه عابر و رهگذرها مواظب باشید که الاغ به شما تنه نزند. اماپیش می آمد که چاپاردار بعداز تنه زدن الاغ داد می زد خبر دار
این مثل را وقتی به کار می برند که اول کسی از جایی صدمه و زیان ببیند آن وقت به او هشدار بدهند یا خبرش کنند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۳
mohammad razavi
چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ق.ظ

راز مثلها13

اصطلاح
زر دادم و دردسر خریدم !
اکبرشاه، یکی از معروفترین پادشاهان سلسله ی گورکانی هند بود که در بالا بردن فرهنگ و رفاه زندگی مردم سرزمینش بسیار تلاش کرد. او انسانی فرهیخته و علاقه مند به ادب و دانش بود و همواره اجازه می داد که متکلمان و دانشمندان از مذاهب مختلف در قصر او آزادانه و بدون ترس به بحث و مناظره بپردازند .
اکبرشاه خودش هم قریحه ی شاعری داشت و گاهگاه به فارسی شعر می سرود. آورده اند که، شاه بعد از یک شب خوشگذرانی که در مصرف مسکرات افراط کرده‌بود ،بامدادان با سردرد شدیدی از خواب بیدار شد، آنچنان حال شاه بد شد که به ناچار ان روز را در بستر به استراحت پرداخت و چون ندیمان وخدمتگزاران برای عیادت به نزد او می رفتند این شعر را مکرر در پاسخ انها می گفت که
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۵۴
mohammad razavi
سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۵۹ ب.ظ

#داستان_سرجوخه_جبار

داستانی که حتما باید خواند
"میگویند که در ایام قدیم،در یکی از پاسگاه‏های ژاندارمری سابق،ژاندارمی خدمت‏ می‏کرد که مشهور بود به سرجوخه جبّار. این سرجوخه جبار،مانند بسیاری از همگنان و همکاران خودش در آن روزگار،سواد درست حسابی نداشت ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او،کسی را یارای نفس‏ کشیدن نبود.
از قضای روزگار،در محدوده خدمت‏ سرجوخه جبار،دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود. سرجوخه جبار،با آن کفایت و لیاقتی که‏ داشت،بارها، دزد را دستگیر کرده،به‏ محکمه فرستاده بود ولی،گردانندگان‏ دستگاه، هربار به دلایلی و از آن جمله‏ فقد دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده،او را رها کرده بودند، به گونه‏ای که،گاهی،جناب دزد، زودتر از مأموری که او را مجلوبا و مغلولا به‏ مرکز دادگستری برده بود،به محل بازمی‏گشت، و برای دلسوزانی سرجوخه جبار،مخصوصا چندبار هم،از جلو پاسگاه رد می‏شد و خودی‏ نشان می‏داد یعنی که بعله...
یک روز،سرجوخه جبار،
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۹
mohammad razavi
سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۵۵ ب.ظ

کاش کمی شعورِ حسینی داشتیم...

امروز، حق مظلوم را می‌خورند، فردا، در عزایِ حسین سینه می‌زنند و برای مظلومیتش گریه می کنند! امروز، بانیِ فساد و فقر و فلاکت می‌شوند، فردا بانیِ سفره‌های محرم! امروز دل می‌شکنند، و تا سرحدِ جنون، بی‌انصافی می‌کنند، فردا با چه آب و تابی از حسین و انصاف و آزادگی‌اش می‌گویند و چشم و دل‌هایِ خسته و بیقرار را می‌گریانند. محرم که تمام شد؛ روز از نو، و بی انصافی‌هایشان از نو... قرار بود این حادثه، در یادها بماند تا مبادا ظلم و ستم، تکرار شود. قرار نبود این واقعه و روایتش، سفره‌ی پر رونقی باشد برایِ اهالیِ ریا و تزویر! قرار نبود، کارِ دنیایمان به اینجا بکشد! عده‌ای بگریند و عده‌ای بگریانند، عده‌ای بزنند و عده‌ای تماشا کنند، عده‌ای ببرند و عده‌ای بخورند، و لابلایِ این تکرارها، اوضاعمان هر ثانیه وخیم‌تر شود! ما راه را اشتباه رفته‌ایم، اگر به جایِ عزاداری، پیروی می‌کردیم؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۵
mohammad razavi
سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۵۲ ب.ظ

#حضرت_علی_اکبر🩸

تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد
جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد
اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود
صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد
تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت
نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد
برای العطشت، کام تشنه ی من و تو
ببین برادرم عباس سربزیر تو شد
چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه
چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۲
mohammad razavi