در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات

۴۳ مطلب با موضوع «جوک و سر گرمی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۴۷ ق.ظ

فقط بدون شرح!

🔴واکنش مهاجری به سخنان علم‌الهدی درباره هم‌نژاد بودن ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها: همشهری‌تان کریمی قدوسی به‌خاطر اینکه او را افغانی نامیدم از من شکایت کرد.

فعال سیاسی اصولگرا با اشاره به سخنان علم‌الهدی درباره پیوندهای نژادی و فرهنگی درهم تنیده دو ملت ایران و افعانستان، مطالبه‌ای را مطرح کرد.

محمد مهاجری در صفحه تلگرامی خود نوشت:

در خطبه نماز جمعه گفته‌اید مردم دو کشور ایران و افغانستان هم‌نژادند. حتی گفته‌اید ابن‌سینا، فارابی و مولانا افغانی بوده‌اند.

حالا که این‌طور است خدمتتان عرض می‌کنم همشهری و هم‌حزبی و هم‌مسلک و مرید جنابعالی یعنی آقای جواد کریمی‌ قدوسی که از مشهد به مجلس شورای اسلامی راه یافته، ۲ سال پیش به‌خاطر اینکه او را افغانی نامیده بودم، به دادگاه شکایت کرد و قوه قضاییه در زمان ریاست داماد محترمتان بنده را به‌خاطر همین قضیه ۱۰ میلیون تومان جریمه کرد.

بنابراین حالا که شما دو ملت همسایه را هم‌نژاد خوانده‌اید، شایسته است مراتب را به دستگاه‌های ذیربط اعلام فرمایید تا جریمه یادشده برگشت داده شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۱ ، ۰۸:۴۷
mohammad razavi
دوشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۰ ب.ظ

ابوالفتح خــــــــــــااان !!

ابوالفتح خان، خان نبود. دزد بود. دزد درست و حسابی هم نبود. آفتابه دزدی می‌کرد. می‌رفت و از خانه‌های مردم آفتابه‌ها و دمپایی‌ها را از دم دستشویی‌ها جمع می‌کرد و می‌برد. آن زمان‌ها دستشویی‌ها اکثرا توی حیاط خانه‌ها بود و آفتابه دزدی سرراست‌ترین و راحت‌ترین دزدی بود. حتا صاحب مال هم اگر سر می‌رسید معمولاً به صرافت تعقیب دزد و پس‌گرفتن مالش نمی‌افتاد و معمولاً فحشی حواله خوارمادر دزد و چک و لگدی حواله خودش می‌کرد و ماجرا تمام می‌شد. کلاً آفتابه‌دزد را خدا زده بود و خود دزدها هم کسی که آفتابه دزدی می‌کرد را قاطی آدم حساب نمی‌کردند. هرچه بود ابوالفتح خان که آن زمان به «ابوالفتح آفتابه‌دزد» معروف بود و هنوز «خان» نشده بود، روزگارش را با آفتابه دزدی و سرقت دمپایی توالت می‌گذراند. یک روز موقع یکی از سرقت‌هایش صاحب‌خانه سر رسید و ابوالفتح که هول شده بود، در داخل مستراح پایش لیز خورد و سرش به سنگ توالت برخورد کرد و همان‌جا از خلا راهی سفر آخرت شد. بعد از مرگ او فرزندانش برای او مجلس ختم ترتیب دادند و کسی را به عنوان ذاکر آوردند تا ذکری بخواند و از خوبی‌های پدرشان یاد کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۰
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۵ ق.ظ

حافظ و کرونا

معشوقه حافظ ، کرونا گرفته 😞

 

گفتم غم تو دارم

گفتا کرونا دارم

گفتم که ماه من شو

گفتا نفس ندارم

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز

گفتا برو عقبتر احساس سرفه دارم

گفتم که برخیالت راه نظر ببندم

گفتا چقدد نفهمی من حوصله ندارم

گفتم که بوی زلفت گمراه عالممم کرد

گفتا اگر شوی گم آسودگی بیابم

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد

گفتا که حس و حال شعر و سخن ندارم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۵
mohammad razavi
جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ق.ظ

من را مسخره کردی یا خودت را ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۰
mohammad razavi
جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ ق.ظ

پرجمعیت ترین نقطه جهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۰۷
mohammad razavi
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۸ ق.ظ

یک هفته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۸
mohammad razavi
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۵ ق.ظ

دفاع از خود

      تهیه و تنظیم: سید محمد امین رضوی

روزی قاضی به یک زندانی قوی هیکل گفت: آقا شما متهم به قتل هستید. آیا از خودتان دفاع می کنید؟

متهم گفت: بله!دستبند مرا باز کنید تا ببینید چطور از خودم دفاع می کنم!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۵
mohammad razavi
پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۲ ق.ظ

از غلام حسن چه کم داری؟

از غلام حسن چه کم داری؟     تهیه و تنظیم: سید محمدامین رضوی

 

معلم به حسن گفت: آخر تو چرا این قدر تنبل هستی،

مگر تو از غلامحسن که همیشه شاگرد اول است چه کم داری؟ حسن گفت: این که معلومه، یک غلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۲
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۱۷ ب.ظ

خوب کار نکردن فکر خلیفه

خلیفه بهلول را احضار کرد که مرا چندی است فکر خوب کار نمی کند، تدبیر چیست؟

گفت: بهتر است خلیفه طعام ملین تناول کنند، یا شربت انجیر بخورند و اگراین هر دو موثر نیافت، مسهلی قوی نماید تا فکرشان کماکان به کار خود ادامه دهد...!

تهیه کننده: سیدمحمدامین رضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۸ ، ۱۵:۱۷
mohammad razavi
شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ب.ظ

مصیبت عظیم

روزی داروغه بهلول را گفت: تا چند روز دیگر مرا به شهری دیگر می فرستند. اینک از همه خداحافظی می کنم.

گفت: این، مصیبتی عظیم است.

پرسید: برای شما؟

گفت: نه برای آن شهر دیگر.

تنظیم کننده: سیدمحمدامین رضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۸ ، ۱۲:۵۱
mohammad razavi