در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات
شنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ

سرگذشت پنسیلین!

فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: " می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".

کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم". در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.

اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟"

کشاورز با افتخار جواب داد:"بله"

با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد. پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.

سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد. چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۳ ، ۱۵:۵۶
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ

بندهای توافق آتش‌بس غزه

المیادین بندهای توافق آتش‌بس غزه را منتشر کرد شبکه المیادین اعلام کرد، بر اساس متن توافق آتش بس در غزه، باید نیروهای رژیم صهیونیستی به صورت کامل به سمت مرزها از تمامی مناطق نوار غزه عقب نشینی کنند. المیادین اعلام کرد گذرگاه رفح گشوده می‌شود و رژیم صهیونیستی به صورت کامل از آن عقب نشینی می‌کند. بر اساس این توافق، مجروحان برای درمان به خارج منتقل می‌شوند و روزانه ۶۰۰ کامیون حامل کمک‌ها بر اساس پروتکل انسان‌دوستانه که مصر ناظر آن است، وارد غزه می‌شود. المیادین اعلام کرد که بر اساس متن توافق آتش بس، ۲۰۰ هزار چادر و ۶۰ هزار کانکس برای اسکان اضطراری وارد غزه می‌شود. این شبکه تصریح کرد که بر اساس این توافق یک هزار اسیر از نوار غزه و صدها اسیر محکوم به حبس ابد و حکم‌های بالا آزاد می‌شوند. همچنین زندان‌های رژیم صهیونیستی از تمامی زنان و کودکان زیر ۱۹ سال خالی می‌شود. طبق گزارش المیادین، رژیم صهیونیستی از گذرگاه نتساریم و محور فیلادلفیا به صورت تدریجی عقب نشینی می‌کند. المیادین در ادامه تصریح کرد، تمام آوارگان به مناطق سکونت خود باز می‌گردند و آمد و شد در تمام نوار غزه به صورت آزادانه انجام می‌شود. این شبکه عنوان داشت که بر اساس توافق آتش بس، پروازها در حریم هوایی نوار غزه بین ۸ الی ۱۰ ساعت در روز متوقف می‌شود. طبق این توافق، تمامی بیمارستان‌ها بازسازی می‌شود و بیمارستان‌های صحرایی و تیم‌های پزشکی و جراحی وارد نوار غزه می‌شوند. این شبکه اعلام کرد که مرحله نخست توافق ۶ هفته به طول می‌انجامد و در ازای آن ۳۳ اسیر اسرائیلی زنده و مرده تحویل داده می‌شوند و تحویل اسیران اسرائیلی در مرحله دوم و سوم تکمیل می‌شود تا مذاکره در مورد ۶۶ اسیری که در نزد مقاومت باقی مانده‌اند، صورت بگیرد. طبق گزارش المیادین، بر اساس این توافق، در روز هفتم آوارگان از جنوب غزه به شمال آن بدون تفتیش و بازرسی باز می‌گردند که پیش از آن نیز نیروهای رژیم صهیونیستی از خیابان الرشید به عمق محور نتساریم عقب نشینی کرده‌اند و ساکنان غزه در آمد و شد در شمال غزه و جنوب آن از طریق خیابان الرشید آزاد هستند. طبق توافق در روز بیست و دوم، رژیم صهیونیستی از تمامی محور نتساریم به سمت شرق خیابان صلاح الدین عقب نشینی می‌کند و مردم آزادی تردد خواهند داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۳ ، ۱۶:۲۰
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۴۸ ق.ظ

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود

شاعر: قادر طهماسبی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۳ ، ۰۸:۴۸
mohammad razavi
سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳، ۰۵:۰۵ ب.ظ

على جاودانه مرد

دکلمه زیبای دهه 1350 که توسط آقای محمدرضا شریفی نیا در حسینیه ارشاد و قبل از سخنرانی مرحوم دکتر علی شریعتی اجرا شد.

على جاودانه مرد
در پیشگاه خدا ناله مى کند

خداوندا، خدایا، بارالها، ایزدا، پروردگارا
اى خداى نیکى و پاکى
خداى هستى و اى رازق بى چون
کنون این بنده خوار و ذلیل توست
که پیش قبله ات سر بر نشان بندگى دارد
خداوندا، خدایا رحم کن بر بندگانت
و آنها را به نیکى و پاکى هدایت کن
این نداى اوست
این صداى ناله هاى اوست
الهى ، الهى ،.... الهى
الهى و خلاقى
صداى مرد حق ، مرد خدا آن مرد بى همتا على همان مردى که باید پیغمبر وصى باشد
همان مردى که باید سرور والا تبار شیعیان باشد
همان مردى که او باید امیر مومنان باشد
و او باید که باشد از براى جامعه مصلح
و براى مصلحین فاتح
براى فاتحین افسر، براى افسران سرور، براى سروران رهبر، براى رهبران تنها نمونه
نمونه از براى رادمردیها، جلالتها، عدالتها، کرامتها، قضاوتها، شجاعتها و شهامتها
ولى ، ولى اندر بر ایتام و مظلومین و محرومان ، پدر
یک آیت رحمت
بر بیچارگان ، درماندگان ، آوارگان ، هم غم ، همى همدم
بر اشک یتیم و ناله بیوه زنان دردمند شهر، یکى باباى پر مهر و یکى پر حوصله شوهر
ولیکن .... ولیکن به نزد متهم مردم شقى مردم
به ناحق مال خورها که سیرتشان شبیه لاشخورها
چون یکى شیر ژیان سخت پیکار
به نزد بى گناهان منتقم باشد
به پیش هر ستمکار
هراس از کسى ندارد در عدالت
به حق حق
که حق او بجز ایزد نداند
على آن جاودانه مرد، آن در درخشان امامت ، آن مرد خدا مرد همان کو مادر گیتى
چو او فرزند نارد
همان کو در سخاوت همچو خورشید
همان که در رشادت همچو شیر
همان کو در کرامت همچو یک ابر
همان کو در قضاوت دادگستر
همان کو در بر ظلم چو یک خصم
همان کو در بر یک فرد مظلوم
به زانو نشیند، حال مى پرسد و مى گرید
على آن جاودانه مرد، آن در درخشان امامت ، آن خدا مرد
همان کو مادر گیتى چو او فرزند نارد
همان کو در سخاوت همچو خورشید
همان کو در رشادت همچو یک شیر
همان کو در کرامت همچو یک ابر
پس آنگه ذوالفقار او حق آن شخص از بیدادگرها مى ستاند باز مى گیرد همى خواهد
و در آن واپسین روز حج پیغمبر خاتم
آن رسول پاک
این یک گوهر مطلوب را دست ایزد یار از جا کند و با مردم در آن وادى چنین فرمود
هر آن کس را که من باشم ورا هادى ورا رهبر
على بعد از من او را مقتدا باشد
ولى افسوس ، صد افسوس ..... هزار افغان که اندک مردمى نابخردانه
چنین آواى پاک و حق پسندى را همى نامردمانه محو کردند
و آن لایق امیر پاک دادگر را براى سالیانى چند همى نامردمانه ترک کردند و در یک صبحدم وقت اذان صبح در مسجد کوفه على
على این یکه تاز وادى خیبر
بسوى کعبه زانو مى زند
و در حال نیایش با خداى خویش مى گردد
در این هنگام دستى از میان پرده بیرون مى شود
و فرق تیغ برانى فضا را مى نوردد
و بر پیشانى فرزند کعبه مى نشیند
ولى اکنون ولى اکنون
این بهتر که از درگاه بى چون خداوندى بخواهیم
شکوة و عزت و فر و جلال و سطوت دیرینه را
خواهیم تا بار دیگر بر حق نمایان پرچم اسلام
بر بام همه هر مرز و بوم رقعه اسلام
چون قائم فلسطین خطه بى چون اسلام
چون بیت المقدس خانه اسلام
همه هر جا، دوباره ، باز در سایه فشانى بى رقیب آید
دگر کس ناتواند تا زملک مسلمین گوهر رباید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۳ ، ۱۷:۰۵
mohammad razavi
شنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۳، ۰۶:۴۰ ب.ظ

عجله یا تفکر؟!

چند سال پیش همیشه فکر می کردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است. نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم.

روانپزشک گفت: فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.

شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم. پرسید چرا نیومدی؟

گفتم خب جلسه‌ای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پس‌انداز کردم و یه وانت نو خریدم. پزشک با تعجب گفت، عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟ گفتم: به من گفت اگه پایه‌های تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمی‌تونه زیر تختت قایم بشه!

برای هر تصمیم گیری شتاب نکنیم و کمی بیندیشیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۱۸:۴۰
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

تنها حج مقبول سال!

ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:" ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ. " ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺩﻭﺯﯼ ‏(ﭘﯿﻨﻪ‌ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ‌ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‏) می‌‌کند. ﭘﺮﺳﯿﺪ:" ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ‌ی ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ." ﮔﻔﺖ :"ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ. عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ‌ی ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪ. ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ. ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ. ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ‌ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ‌ی ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۳ ، ۱۱:۲۰
mohammad razavi
چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۷ ق.ظ

زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک

در شهر خوی حدود دویست سال پیش دختر ماهرخ و وجیهه و مومنه‌ای زندگی می‌کرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق می‌ترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت. عاقبت به فردی به نام علی باباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او می‌ترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور. این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید. مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد. خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۳ ، ۰۸:۱۷
mohammad razavi
يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۲۰ ق.ظ

نمایش قدرت

ﻣﺮﺩ ﻋﯿﺎﻟﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺳﻪ ﺷﺐ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ وادار کرد ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﻭﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺩ ﺗﻮﺭ ﻣﺎﻫﯿﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮﺭﺵ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺍﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻧﺠﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩ. ﺍﻭ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ؟ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ می رفت. ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺸﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ . ﺍﻭ ﺳﺮﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ. ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻪ ﮐﺎﺥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺟﻠﻮ ﻣﻠﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺒﺎﻟﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺻﯿﺪﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻠﮑﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ، ﺧﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭﺩ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﺶ ﻭﺭﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﮐﺎﺥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﮑﺮد. ﺩﺭﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﭻ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﺳﭙﺮﯼ ﮔﺸﺖ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﯾﺎﺩ ﺩﺭﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﺘﺸﺎﺭﺍﻧﺶ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻇﻠﻤﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻧﺰﺩﺵ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﻬﻨﻪ ﻭ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ؛ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﺁﺭﯼ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ - ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺣﻼﻝ ﮐﻨﯽ . - ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ ﮐﺮﺩﻡ . - ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺍﻭ ﻗﺪﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۳ ، ۰۸:۲۰
mohammad razavi
زهیر حمدانی2024/11/27  برگردان از الجزیره عربی.
مترجم: سیدمحمدعلی رضوی

پس از تشدید تنش در آخرین لحظه آن، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، بر اساس قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال 2006، توافق آتش بس در لبنان را تصویب کرد. سوالات زیادی در مورد محاسبات سود و زیان پس از بیش از یک سال جنگ و میزان استواری توافق ایجاد می شود. 

آتش‌بس در سحرگاه چهارشنبه به اجرا گذاشته شد و نتانیاهو در توجیه این توافق معتقد بود که اسرائیل «پس از بین بردن همه رهبران و بسیاری از زیرساخت‌های حزب الله» حزب‌الله را دهه‌ها به عقب انداخته است و این توافق امنیت را در این کشور افزایش می‌دهد. شهرک‌سازی‌ها در شمال، و تعهد به رویارویی با «نخستین دشمن، «ایران» را تضمین می‌کند و تأکید می‌کند که او با قدرت به هرگونه تلاش حزب‌الله برای تجهیز مجدد پاسخ خواهد داد.

 نتانیاهو در سخنرانی خود سعی کرد توافق با حزب‌الله را به عنوان یک «آتش‌بس موقت آزمایش‌شده» نشان دهد و همچنین پیام داد که در حال خرید زمان تا بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید است که قرار است آزادی بیشتری به او بدهد. (بر اساس گزارش روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۳ ، ۲۰:۱۱
mohammad razavi
سه شنبه, ۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۵۳ ق.ظ

حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!

ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور می‌کرد که چشمش به ذغال‌فروشی افتاد مرد ذغال‌فروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال‌ها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود. ناصرالدین‌شاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغال‌فروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»

ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بوده‌ای؟»

ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»

شاه از برخورد ذغال‌فروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در جهنم دیدی؟»

ذغال‌فروش حاضرجواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.»

شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟»

ذغال‌فروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۳ ، ۰۸:۵۳
mohammad razavi