در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات

به مناسبت سی و یکمین سالگرد                                                      منبع: دانشنامه اسلامی

سید روح‌الله موسوی خمینی (1281- 1368 ه.ش.)، فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود. او از سال 1341 شمسی و به دنبال تصویب لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی در کابینه اسدالله علم شروع به مخالفت علنی و شدید با رژیم پهلوی نمود و در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران به رهبری او رژیم پهلوی را سرکوب و جمهوری اسلامی را در ایران تثبیت نمود. او پس از آن تا سال 1368 رهبر جمهوری اسلامی ایران بود. از او آثار متعددی در فقه، عرفان و اخلاق برجای مانده است.

ولادت

سید روح الله مصطفوی معروف به امام خمینی ره در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با اول مهر ۱۲۸۱ هجری شمسی در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران به دنیا آمد.

کودکی

پدر امام خمینی آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیت الله میرزای شیرازی پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلام را فراگرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجاء مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت «روح الله» نمی‎گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئی هایشان به مقاومت برخاسته بود با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنه‎اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آیت الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه‎اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.

تحصیلات

امام خمینی ره از سنین کودکی و نوجوانی با بهره‎گیری از هوش سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه‎های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمد افتخارالعلماء، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت و در سال 1297 ه.ش عازم حوزه علمیه اراک شد.

مهاجرت به قم

اندکی پس از هجرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (نوروز 1300 ش، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپاره حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می‎توان از فراگرفتن تتمه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیت الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نام برد.

همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالی‎ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بپردازد.

نقش امام خمینی در مرجعیت آیت الله بروجردی

پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام : سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

ارائه طرح اصلاح ساختار حوزه علمیه توسط امام خمینی

امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه کرد و بـه آیه الله بروجردى پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .

تدریس

حضرت امام طی سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالی‎ترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درس‌های ولایت فقیه بازگو نمود.

به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانون‌های درسی حوزه محسوب می‎شد و در برخی از دوره‎ها ـ سال‌های تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند.

رهبری قیام روحانیت

ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبری قیام روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزه‎ها، شعارها و هدف‌های قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد.

کودتای رضاخان در سوم اسفند 1299 شمسی که به وسیله انگلیسی‎ها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت اما در عوض آن چنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.

امام خمینی علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت. رضاخان پس از محکم کردن پایه‎های سلطنت خویش در همان سال های نخست برنامه‎های وسیعی را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامی در جامعه ایران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضییقات برای روحانیون، طی دستورالعمل های رسمی مجالس روضه و خطابه‎های مذهبی را تعطیل کرد، تدریس امور دینی قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمه کشف حجاب بانوان مسلمان ایرانی را آغاز کرد.

قبل از آن که رضاخان عملاً و در سطحی گسترده هدف های خود را علنی سازد، روحانیت متعهد ایران نخستین قشری بود که با آگاهی از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض برخاست. علمای متعهد اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی در سال 1306 هجری شمسی دست به هجرت اعتراض آمیز به قم و تحصّن در این شهر زدند. این حرکت از سوی علمای دیگر شهرها نیز همراهی شد.

هجرت و تحصن 105 روزه علما در قم (21 شهریور تا 4 دیماه 1306 ه.ش) به عقب نشینی ظاهری رضاخان انجامید و نخست وزیر وقت (مخبر السلطنه) متعهد به اجرای شرایط متحصنین گردید، با شهادت رهبر قیام در دی ماه 1306 به دست عمّال رضاخان، تحصن عملاً پایان یافت.

این ماجرا فرصتی بود برای طلبه‎ای جوان، با استعداد و دارای روحی سلحشور به نام روح الله خمینی تا با حضور در متن جریان از نزدیک با مسائل مبارزه و چگونگی ستیز روحانیت و رضاخان آشنا بود. از سوی دیگر چند ماه پیش از این، در نوروز سال 1306 هجری شمسی ماجرای درگیری رویاروی آیت الله بافقی با رضاخان در قم و محاصره این شهر به وسیله شاه و تبعید او به شهر ری به وقوع پیوست. این حادثه و ماجراهای مشابه و جریاناتی که در مجلس قانونگذاری این ایام می‎گذشت به ویژه مبارزات، روحانی نامدار و مجاهد آیت الله سید حسن مدرس تأثیر خود را بر روح حساس و پرشور امام بر جای می‎نهاد.

پس از رحلت آیت الله العظمی حایری (10 بهمن 1315 ه.ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می‎کرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام: سید محمد حجت، سید صدرالدین و سید محمدتقی خوانساری رضوان الله علیهم بر عهده گرفتند.

در این فاصله و به خصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته‎ای بود که می‎توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت الله حایری و از جمله امام خمینی تعقیب شد. امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه‎ها را زیر نظر داشت دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و به خصوص پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزه‎های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه‎ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می‎باشد.

امام خمینی در تعقیب هدف های ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساسی ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیت الله مرتضی حایری تهیه و به آیت الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.

حضرت امام در تمام دوران زعامت آیت الله بروجردی سعی خویش را در بُعد حوزوی مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزه‎های علمیه از یک سو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابی‎های خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدف های رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر کج فهم و راحت طلب نموده است. و در همین ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیت هایی نظیر آیت الله کاشانی ادامه می‎داد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمر مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت.

هنگامی که زمزمه تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و مطلق العنان کردن شاه در سال 1328 ه.ش مطرح گردید، شایعه کردند که آیت الله العظمی بروجردی با این تغییرات موافق بوده و مشورت هایی با مقامات دولتی داشته است. امام خمینی از این شایعه برآشفتند و ضمن هشدار در جلسات حضوری به همراه چند تن از مراجع و علمای وقت نامه‎ای سرگشاده به آیت الله بروجردی خواستار بیان حقیقت شدند. متعاقب آن، آیت الله بروجردی طی بیانیه‎ای توافق در این مورد را تکذیب کردند. همزمان با این واقعه آیت الله کاشانی نیز از تبعیدگاه خود در لبنان طی بیانیه‎ای بر لزوم مقاومت در برابر تصمیم جدید شاه تأکید کرد.

در جریان انتخاب دوره شانزدهم مجلس، آیت الله کاشانی از سوی مردم تهران انتخاب گردید. همکاری و ائتلاف جناح روحانی مجاهد آیت الله کاشانی با جبهه ملی کفه را به نفع طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت و به زیان شاه سنگین کرد. فدائیان اسلام که از حمایت های آیت الله کاشانی بهره‎مند بودند طی چند عملیات کم سابقه ضربه‎های کاری بر دولت های دست نشانده شاه وارد ساختند.

دکتر مصدق رهبر جبهه ملی با بهره‎مندی از همین حمایت ها به صدارت رسید. قیام سی تیر 1331 در تهران شکل گرفت. ایران آرزوی دیرینه خود یعنی پیروزی ملی شدن صنعت نفت را شادمانی می‎کرد، اما دیری نپایید که ناسازگاری در جبهه ائتلاف رخ نمود و اختلافات بین فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی و رهبران جبهه ملی تا مرز رویارویی توسعه یافت.

آیت الله کاشانی با جایگزینی آمریکا و شرکت های آمریکایی به جای انگلیس در صنعت نفت و دیگر پهنه‎های اقتصادی کشور شدیداً مخالف بود. در حالی که بسیاری از کسانی که ارکان قدرت را در دولت مصدق اشغال کرده بودند به این نظریه تمایل نشان می‎دادند.

خطرات مشارکت عناصر غیرمذهبی در نهضت و اعتماد به حزب توده نیز از جمله موارد اختلاف بود. به موازات افزایش اختیارات نخست وزیر و نفوذ عناصر یاد شده در دولت ملی، تبلیغات حساب شده ضددینی نیز افزایش یافت. خیانت های حزب توده به اوج رسید و جناح مذهبی نهضت منزوی گردید. امریکا از این فرصت کمال استفاده را برد و با کودتای 28 مرداد 1332 سلطنت بلامنازع شاه را تضمین و مخالفین را ساقط کرد.

آن چه که از مجموعه پیام ها و سخنرانی ها بعدی امام خمینی در رابطه با ماجرای نهضت ملی استنباط می‎شود این است که آن حضرت از ابتدا بر ناپایداری ائتلاف پیش آمده واقف بود. نهضت ملی در اهداف ضد استعماریش پیروزی هایی بدست آورده بود اما ملی کردن صنعت نفت دارای محدودیت های فصلی و زمانی بود و به تنهایی نمی‎توانست استمرار نهضت را در دراز مدت تضمین نماید.

جناح ملی گرای نهضت، اعتقادی به شعارها و هدف های جناح مذهبی نداشت. فقدان رهبری واحد، نفوذ عناصر ناصالح و نبود اهداف مشترک سیاسی و فرهنگی که بتواند در دراز مدت حمایت عمومی مردم مسلمان ایران را تضمین نماید از جمله موانعی بود که ادامه مسیر نهضت را ناممکن می‎ساختند.

فعالیت فدائیان اسلام و همچنین تلاش های آیت الله کاشانی به دلایلی نه تنها مورد حمایت آیت الله العظمی بروجردی، مرجع مقتدر آن روز واقع نمی‎شد بلکه اختلافات فاحشی نیز در بین بود.

قبل از آن که شیرینی نهضت ملی نفت در ذائقه مردم ایران بنشیند تلخی اثر اختلاف و حوادث ناگوار بعدی و سرانجام کودتای 28 مرداد در کام ها ریخته شد. فدائیان اسلام دست از مبارزه نکشیدند ولی دو سال بعد (25/8/1334) در ماجرای ترور ناموفق حسین علاء نخست وزیر وقت دستگیر و رهبران آن در دادگاه های سرّی نظامی شاه به جوخه اعدام سپرده شدند. تلاش های امام خمینی و دیگر علما در جلوگیری از اعدام آنان به نتیجه نرسید.

دهم فروردین 1340 آیت الله العظمی بروجردی رحلت کرد. در اسفند همین سال نیز روحانی مبارز آیت الله کاشانی دار فانی را وداع گفت. امام خمینی بعد از رحلت آیت الله بروجردی علی رقم استقبال حوزه علمیه و مردم، همچون ادوار گذشته زندگی خویش کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت.

پس از رحلت آیت الله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه شتاب بیشتر به اصلاحات مورد نظر آمریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید.

لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط «مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها» تغییر می‎یافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصویب کابینه اسدالله علم رسید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.

رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حرکت علما گرد آمدند. یک ماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یک گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مکتوب شاه و نخست وزیر درصدد دلجویی علما و توجیه آن ها برآمد.

رژیم شاه با شناختی که از شخصیت و انعطاف ناپذیری امام خمینی داشت از ارسال پاسخ برای ایشان عمداً خودداری کرد. برخی از علمای حوزه علمیه موضع دولت را قانع کننده تشخیص داده و خواستار پایان دادن به قیام بودند. امام خمینی سرسختانه مخالفت کرد. حضرت امام معتقد بود که دولت می‎بایست رسماً‌ لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را لغو کند و خبر آن را انتشار دهد.

سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیئت دولت، مصوبه قبلی را لغو کرد و خبر آن به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر موضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و اعلام کرد تا زمانی که لغو آن در رسانه‎ها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در روزنامه‎های دولتی منعکس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.

امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به چاره جویی و قیامی دوباره فراخواند. با آن که هدف های پشت پرده رژیم از اصلاحات و رفراندوم برای شخص امام آشکار، و رویارویی غیرقابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد که با شاه مذاکره و انگیزه او را جویا شوند.

پیغام های طرفین به وسیله اعزام نمایندگانی برای مذاکره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آیت الله کمالوند تهدید کرده بود که اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب کردن مساجد انجام خواهد شد.

در نشست بعدی علمای قم، حضرت امام خواستار تحریم رسمی رفراندوم شاه بود ولی محافظه کاران حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بی‎ثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شرکت در آن را تحریم کنند.

حضرت امام بیانیه‎ای کوبنده در بهمن 1341 صادر کرد. متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. شاه ناگزیر برای کاهش دامنه مخالفت ها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه نه تنها روحانیون و مردم قم بلکه تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام در این شهر ـ که مهم‎ترین منصب حکومتی تلقی می‎شد ـ نیز به استقبال شاه نرفت و همین امر سبب عزل او گردید.

دو روز بعد رفراندوم غیرقانونی در شرایطی که به جز کارگزاران رژیم کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد. رسانه‎های رژیم با پخش مکرر تلگراف های تبریک مقامات آمریکا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشارکت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانی ها و بیانیه‎های خویش همچنان به افشاگری دست می‎زد.

تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سرکوبی قیام داشت. روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهادت حضرت امام صادق علیه السلام بود. مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم کشتار و جرح طلاب پرداختند. همزمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم قرار گرفت. منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروه‌های زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگین بود که برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم می‎آمدند.

امام خمینی در اجتماع مردم، بی‎پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می‎کرد و مردم را به قیام فرا می‎خواند. امام خمینی راه خویش را آگاهانه انتخاب کرده بود، او به تکلیف شرعی می‎اندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، و لو بلغ و ما بلغ» بود. در منطق امام معنای «شکست و پیروزی» غیر آن چیزی است که در عرف سیاستمداران حرفه‎ای تعریف می‎شود.

امام خمینی زمانی در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال 1342 ظاهر شد که سال ها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اکبر و کسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. راز موفقیت های امام خمینی را باید در مجاهده طولانی او با نفس و نیل به معرفت شهودی حقیقت جستجو کرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر کردن به مراحل تکامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممکن نیست.

از برجسته‎ترین ویژگی‎های نهضت امام خمینی: اعلام خط مشی مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آن ها و قاطعیت در پیگیری‎های هدف هاست که دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند.

سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می‎ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت های آمریکا و خیانت های شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیت الله العظمی حکیم از نجف طی تلگراف‌هایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند.

این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه‎ها مطرح شده بود. رژیم شاه برای ایجاد رعب و جلوگیری از پاسخگویی علما به تلگراف آیت الله حکیم، نیروهای نظامی را به قم گسیل داشت و همزمان هیئتی را برای ابلاغ پیام تهدید آمیز شاه به منزل مراجع تقلید فرستاد. امام خمینی از پذیرش این هیئت امتناع ورزید.

حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیت الله العظمی حکیم را ارسال نموده و در آن تأکید کرده بود که هجرت دست جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.

امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12/2/1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمان‌های شاه و اسرائیل را محکوم کرد و بدین ترتیب از آغاز قیام خویش نشان داد که نهضت اسلامی در ایران از مصالح امت اسلامی جدا نیست.

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد. روز عاشورا جمعیت صد هزار نفری در تهران با داشتن عکس هایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اولین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گسترده‎ای در حمایت از قیام امام برپا بود.

امام خمینی عصر عاشورا سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را ایراد کرد. بخش عمده‎ای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت.

سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانی کرد و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند، خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید.

زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می‎رسید. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند. رگبار مسلسل های گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاد. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابان ها و کوچه‎ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگنانه داشت.

صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند.

جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازی‎های گسترده و مستقیم و بکارگیری هر چه در توان داشتند. بر قیام مردم فائق آمدند.

روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علیرغم آن روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. پانزده خرداد 42 آغاز انقلاب اسلامی مردم ایران بود. امام خمینی پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.

شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. حزب کمونیست شوروی قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقیانه شاه! دانست. استقلال تمام عیار قیام 15 خرداد آن چنان برملا و فاحش بود که این گونه انگ ها نمی‎توانست کمترین لطمه‎ای بدان وارد سازد.

با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام این که هیئت حاکمه ایران و قوه قضائیه آن را غیرقانونی و فاقد صلاحیت می‎داند، اجتناب ورزید.

در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آن جمله تاریخ مشروطیت ایران و کتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گسترده‎ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت کردند.

بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گسترده‎ای در مردم برانگیخته بود. خشم مردم از ادامه بازداشت امام رو به فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ 11 مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصره علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر 11 مرداد، روزنامه‎ها رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند.

پس از این وقایع امام خمینی تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریقه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 18 فروردین سال 43 در همین محله محاصره شده اقامت داشت. رژیم شاه در آغاز سال 1342 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد.

در شامگاه 18 فروردین 43 بدون اطلاع قبلی امام خمینی آزاد و به قم منتقل می‎شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می‎گیرد و جشن‌های باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می‎شود. سه روز از آزادی امام نمی‎گذرد که نطق انقلابی آن حضرت، مهر بطلانی بر همه تصورات و تبلیغات رژیم می‎زند. رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامه‎ها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم می‎فرماید: «در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیت با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند. کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سر نیزه نمی‎شود اصلاحات کرد».

تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزه علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم (26 فروردین 43) فرمود: «من که این جا نشسته‎ام دست تمام مراجع را می‎بوسم، تمام مراجع این جا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران هر جا هستند دست همه علمای اسلام را می‎بوسم. مقصد بزرگتر از اینهاست». امام خمینی در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری کرد و از شاه با عنوان «مردک» یاد کرده و خطاب به او فرمود:‌ «اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی‎کند».

اولین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‎های جداگانه حوزه‎های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد. در تیرماه سال 1343، آیت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان از سران نهضت آزادی ایران که به حمایت از قیام 15 خرداد برخاسته بودند در دادگاه‌های نظامی شاه محاکمه و به زندان های طویل المدت محکوم شدند. امام خمینی بیانیه‎ای صادر کرد و در آن هشدار داد که: «رأی دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند».

قیام امام خمینی علیه احیای کاپیتولاسیون، و تبعید به ترکیه

شاه به تصور این که کشتار و بازداشت ها و محاکمه‎ها، نیروی مقاومت عمده را از سر راه برداشته است، تحت فشار آمریکا در انجام اصلاحات دیکته شده کاخ سفید مصمم بود. احیای رژیم کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران) در دستور کار فراگرفت. تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وسیله مجلس فرمایشی سنا و شورا تیر خلاصی بر استقلال نیم بند ایران بود. سرکوبی شدید مبارزین و حبس و تبعید آنان و حکومت پلیسی شاه نفس را در سینه‎ها حبس کرده و کسی یارای مخالفت نداشت.

در این ماجرا نیز امام خمینی به قیامی دوباره برخاست. روز چهارم آبان که روز تولد شاه بود، به عنوان روز افشاگری از سوی امام خمینی انتخاب و خبر آن حضرت به علمای شهرهای مختلف، منتشر گردید. شاه برای تهدید امام خمینی و بازداشتن ایشان از تصمیم به ایراد سخنرانی در این روز، نماینده‎ای به قم اعزام نمود. حضرت امام نماینده شاه را نپذیرفت پیغام شاه به آیت الله حاج آقا مصطفی (فرزند ارشد امام) ابلاغ گردید.

امام خمینی بی اعتنا به تهدیدها، در روز موعود یکی از ماندگارترین سخنرانی های خویش را در جمع کثیری از روحانیون و مردم قم و دیگر شهرها ایراد کرد. این نطق تاریخی در حقیقت محاکمه دخالت های غیرقانونی هیئت حاکمه آمریکا در کشور اسلامی ایران و افشای خیانت های شاه بود.

افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. اما رژیم شاه به بهره‎گیری از تجربه سرکوبی قیام 15 خرداد سال قبل به سرعت دست بکار شد. از سوی دیگر در این زمان جمع زیادی از عناصر برجسته مذهبی و سیاسی مدافع قیام امام، در زندان و یا تبعیدگاه بودند. برخی از مراجع تقلید و علمای بزرگ نیز که در ابتدا قیام 15 خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند پای خود را از صحنه مبارزه بیرون کشیدند که این وضعیت تا سال پیروزی انقلاب (1357) نیز ادامه داشت.

خطر اصلی برای رژیم شاه وجود امام خمینی بود که به هیچ ترفندی نتوانسته بودند وی را به سکوت وادار کنند. تجربه گذشته نشان داده بود که بازداشت او در داخل کشور دشواری های رژیم را صد چندان می‎کند. قصد سوء نسبت به جان وی نیز به منزله ایجاد زمینه شورشی غیرقابل کنترل در سراسر کشور ارزیابی می‎شد. سرانجام تصمیم به تبعید ایشان به خارج از کشور گرفته شد.

سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی تحت الحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامه‎ها منتشر ساخت. موجی از اعتراض ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه‎ها و ارسال طومارها و نامه‎ها به سازمان های بین المللی و مراجع تقلید جلوه‎گر شد.

آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دی ماه 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید گردید دوران تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و شکننده بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آن جا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست آن حضرت را وادار به سازش کند.

محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس ترکیه بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزوی‎تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 46 کیلومتری غرب آنکارا نقل مکان دادند. در این مدت امکان هر گونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشت.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه‎ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد.

رژیم در چند مورد براثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. اقامت اجباری در ترکیه فرصت مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ «تحریرالوسیله» را آغاز کند. در این کتاب که حاوی فتاوای فقهی امام خمینی است، برای نخستین بار در آن روزها، احکام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز به عنوان تکالیف شرعی فراموش شده مطرح گردید است.

تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشور عراق اعزام شدند علل و انگیزه‎ها از تغییر محل تبعید امام عمدتاً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزه‎های علمیه داخل و خارج و تلاش ها و تظاهرات دانشجویان مسلمان خارج کشور برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر آمریکا، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی ترکیه و از همه مهم‎تر تصور رژیم شاه از این که فضای ساکت و سیاست ستیز آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیت های امام خمینی خواهد بود.

استقبال پرشور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذکور، خود بیانگر آن بود که برخلاف تصور رژیم شاه پیام نهضت 15 خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است.

دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیت های مستقیم در حد ایران و ترکیه وجود نداشت اما مخالفت ها و کارشکنی ها آن چنان گسترده و آزار دهنده بود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سال ها به تلخی تمام یاد کرده است. ولی هیچ یک از این مصائب و دشواری ها نتوانست او را از مسیری که آگاهانه انتخاب کرده بود بازدارد.

امام خمینی سلسله درس های خارج فقه خویش را با همه مخالفت ها و کارشکنی های عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز کرد، که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علیرغم دشواری های پدید آمده، هیچ گاه دست از مبارزه نکشید، و با سخنرانی ها و پیام های خویش امید به پیروزی را در دل ها زنده نگاه می‎داشت.

امام خمینی در پیامی (17 خرداد 1346) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل فتوای انقلابی خویش را مبنی بر حرمت هر گونه رابطه تجاری و سیاسی دولت های اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر کرد.

در همین زمان (خرداد 1346) بود که قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگری و تلاش و مخالفت گروه های سیاسی مبارز خارج و داخل کشور عقیم ماند.

با روی کار آمدن حزب بعث (26 تیر ماه 1347) در عراق و دشمنی این حزب با حرکت های اسلامی، دشواری های بیشتری فرا روی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نکشید.

امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.

30 مرداد 1348 قسمتی از مسجد الاقصی به وسیله صهیونیست های افراطی به آتش کشیده شد. شاه که تحت فشار افکار عمومی قرار داشت با پیشنهاد قبول هزینه تعمیر مسجد به کمک اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان کاسته شود. امام خمینی در پیامی، فریبکاری شاه را افشاء کرد.

چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. در سال 1348 علاوه بر مبارزین بی شمار داخل کشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت امام خمینی را الگوی خویش می‎دانستند. حضرت امام سلسله درس های خویش را درباره حکومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز کرد. انتشار مجموعه‌این درس ها در قالب کتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان در موسم حج شور تازه‎ای به مبارزه می‎داد.

امام خمینی و استمرار مبارزه

(1350 ـ 1356): همزمان با افزایش تولید و بهای نفت از سال 1350 به بعد، شاه احساس قدرت بیشتری می‎کرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقه‎ای جنون آمیز خرید تجهیزات نظامی و کالاهای مصرفی آمریکا و ایجاد پایگاههای نظامی متعدد برای آمریکائیان در کشور و افزایش روابط تجاری و نظامی با اسرائیل را سرعت بخشید. جشن های دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیاری از ممالک جهان با هزینه‎های گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشن ها نمایشی برای نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود.

اواخر اسفند 1353، شاه با تشکیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تک حزبی، خودکامگی را به حد اعلی رساند و طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و کسانی که مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از کشور خارج شوند.

امام خمینی بلافاصله طی فتوایی اعلام کرد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین و مخالفت با آن از روشن‎ترین موارد نهی از منکر است.» فتوای امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام کارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه علیرغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شکست رستاخیر را اعلام و آن را منحل کرد.

سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت. این حرکت انقلابی بر شاه و ساواک بسیار گران می‎آمد. مأموران پلیس مدرسه را محاصره و در جریان یک یورش بیرحمانه و ضرب و شتم طلاب، کلیه معترضین را دستگیر و به زندان افکند.

شاه در ادامه سیاست های مذهب ستیر خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنش سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی‎پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخ همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.

دمکرات ها در سال 1355 به کاخ سفید راه یافتند. کمک های مالی گسترده شاه به جمهوری خواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتیجه‎ای نبخشید. جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به منظور جلوگیری از رشد احساسات ضد آمریکایی در کشورهایی نظیر ایران مطرح شده بود. متعاقب سیاست های حزب دمکرات آمریکا، شاه در ایران سیاست «فضای باز سیاسی» را اعلام و دست به تغییرات ظاهری و جابه جایی مهره‎ها زد. خط مشی‎های امریکا در مورد ایران که به وسیله وزارتخانه آمریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسال می‎شد.

اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

امام خمینی که تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت بدست آمده نهایت بهره برداری را کرد. شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد. نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه‎های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونه‎ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله‎ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.

اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم‎های پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران قیامهایی مکرر پدید آورد.

جایگزینی یک تکنوکرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جای هویدا، نخست وزیر 13 ساله شاه، کمکی به حل بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» روی کار آمد. فریبکاری های وی و مذاکرات او با آقای شریعتمداری در قم نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او کشتار بی رحمانه مردم به وسیله نیروهای نظامی در میدان شهدا (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامی در تهران و 11 شهر بزرگ ایران برای مدتی نامحدود برقرار شد.

از روش های موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصاب های سراسری در ماه های پایانی رژیم شاه به ارکان رژیم و وزارتخانه‎ها و ادارات و مراکز نظامی کشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانک های و مراکز حساس دولتی وارد ساخت.

هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف به وسیله قوای بعثی محاصره گردید. رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینی گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بود که به خاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام احساس می‎کند حاضر به سکوت و هیچ گونه مصالحه‎ای نیست.

روز 12 مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند. دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورینِ کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدف هایش نخواهد کشید.

در مدت اقامت 4 ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهم‎ترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبه‎های متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاههای ایشان را در زمینه حکومت اسلام و هدف های آتی نهضت برای جهانیان بازگو می‎کرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانی‎ترین دوران نهضت را در ایران رهبری کرد.

دولت شریف امام دو ماه بیشتر دوام نیاورد. و شاه ریاست کابینه را به دولت نظامی (ازهاری) سپرد. کشتارها رو به فزونی نهاد اما تأثیر در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر آمریکا و انگلیس درخواست راه حل می‎کرد. اما هیچ یک از طرح های قبلی آنان نتیجه‎ای دربرنداشت. راهپیمائی های گسترده و میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد که به رفراندوم غیررسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت.

شاپور بختیار، یکی از سران جبهه ملی، آخرین مهره آمریکا بود که برای تصدی پست نخست وزیری به شاه پیشنهاد شد. پیام های امام خمینی مبنی بر وجوب مبارزه، طرح های رژیم را نقش بر آب ساخت. امام خمینی در دی ماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دی ماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابان ها به جشن و پایکوبی پرداختند.

بازگشت امام خمینی به ایران پس از 14 سال تبعید

اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می‎شنید اشک شوق فرو می‎ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سرِ پا و حکومت نظامی برقرار بود.

امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیام هایی به مردم ایران گفته بود می‎خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیت انبوه از سراسر کشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار بازشدن فرودگاهها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیت های سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا بازشدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن درخواست ملت شد.

سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی‎سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاری های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا، مزار شهیدان انقلاب اسلامی روانه شدند تا سخنان تاریخی امام را بشنوند. در همین نطق بود که امام خمینی با صدای بلند فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‎کنم.» شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود اما چند روز بیشتر نگذشت که در 16 بهمن 57 امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود.

روز 19 بهمن 1357 پرسنل هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت کردند. ارتش شاه در آستانه سقوط کامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتوای امام خمینی پادگان ها را ترک گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند.

روز 20 بهمن همافران در مهم‎ترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن پایگاههای پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کردند. فرماندار نظامی تهران طی اطلاعیه‎ای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت 4 بعد از ظهر افزایش داد.

همزمان با آن بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر امام خمینی طی پیامی از مردم تهران خواست تا با جلوگیری از توطئه در شرف وقوع، به خیابان ها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابان ها ریخته و مشغول سنگربندی شدند.

اولین تانک ها و تیپ‎های زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان به وسیله مردم از کار افتادند. کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومت های رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم 22 بهمن، خورشید پیروزی نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی و پایانی بر دوران دیر پای سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع کرد.

مردم در سال 58 در یکی از آزادترین انتخاب تاریخ ایران رأی به استقرار نظام جمهوری اسلامی دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار گردید. امام خمینی برای استقرار ارکان نظام اسلام و تبیین هدف ها و اولویت های حکومت اسلامی و تشویق مردم به حضور در صحنه‎ها همه روزه در محل اقامت خود و در مدرسه فیضیه قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی می‎کرد.

او پس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهم اسفند 1357 از تهران به قم آمده و تا زمان ابتلاء به بیماری قلبی (2 بهمن 1358) در این شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً‌ در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساکن شد و سپس در تاریخ 27/2/1359 بنا به تمایل خود به منزلی محقر در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند.

انقلاب دوم، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

برگزاری موفقیت آمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم، امیدهای آمریکا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی که خبر آن مرتباً در رسانه‎های گروهی غرب و بیانیه‎های ضد انقلاب داخلی منعکس می‎شد، بر باد داد.

روز 13 آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکاییِ نگهبان سفارت جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند.

سندهای بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بی‎شمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان برمی‎داشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابط ها و جاسوس های آمریکا و انواع شیوه‎های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا می‎کرد.

امام خمینی از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب او نامید. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحرای طبس ایران، با شکست مواجه شد.

مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و آمریکا جاسوسان آزاد شدند و آمریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارائی های بلوکه شده ایران شده که هیچ گاه بدان عمل نکرد.

در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ایران (5/11/1358) و در حالی که امام خمینی در بیمارستان قلب تهران بستری بود. ابوالحسن بنی صدر از رقیبان خود پیشی گرفت. او مغرور از آراء بدست آمده، از آغاز بنا را بر اختلاف با جناح خط امام و مخالفت با روحانیت گذاشت. او نیز همچون دولت موقت متعهد به سازش و زد و بندهای سیاسی با کشورهای قدرتمند بود.

سرانجام امام خمینی طی حکمی کوتاه در 20 خرداد 1360 بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل و متعاقب آن مجلس شورای اسلامی رأی به بی‎کفایتی وی داد. با سقوط بنی صدر اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، که بعد از پیروزی انقلاب از ضعف دولت موقت و حمایت های بنی صدر کمال استفاده را برده و تشکیلات خود را گسترش داده بودند در 30 خرداد 1360 دست به اغتشاشی خونین زدند.

آیت الله خامنه‎ای روز 6 تیر ماه 1360 بر اثر انفجار بمبی که در مسجد اباذر تهران کار گذاشته بودند به هنگام سخنرانی مجروح گردید. فردای آن روز فاجعه عظیم 7 تیر به وقوع پیوست. 72 تن از کارآمدترین عناصر نظام اسلام و یاران امام خمینی که در میان آن ها رئیس دیوان عالی کشور (دکتر بهشتی)، چند تن از وزراء، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و جمعی از مسئولین قوه قضائیه حضور داشتند، در مقرّ حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمبی قوی که عامل نفوذی سازمان منافقین کار گذاشته بود، شهید شدند.

دو ماه بعد در روز 8 شهریور 1360 آقای محمدعلی رجایی چهره محبوب مردم ایران که بعد از عزل بنی صدر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده بود به همراه حجه الاسلام دکتر محمدجواد باهنر (نخست وزیر) در محل کار خویش به شهادت رسیدند. تصمیم سریع و قاطع حضرت امام در انتخاب و نصب بلافاصله افراد به جای شهیدانی که در این حوادث از مدیریت نظام گرفته می‎شدند، در سامان دادن به امور و مأیوس کردن دشمن نقشی بس مؤثر داشت و موجب حیرت محافل خبری و سیاسی جهان بود.

پس از فاجعه هفتم تیر 1360 و شهادت دهها تن از یاران امام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی، سرکردگان گروهک منافقین به همراه رئیس جمهور معزول با لباس و آرایش زنانه و به وسیله عوامل نفوذی در فرودگاه تهران به پاریس گریختند. منافقین علاوه بر شهادت 72 نفر از محبوبترین شخصیت های نظام اسلامی در انفجار مقرّ حزب جمهوری اسلامی و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر ایران چهره‎های برجسته دیگری نیز به وسیله اقدامات تروریستی منافقین از مردم ایران گرفته شدند.

جنگ تحمیلی و دفاع 8 ساله امام و ملت ایران

شکست طرح های براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از محاصره اقتصادی و سیاسی که از سوی آمریکا در جهان پیگیری می‎شد و شکست این کشور در عملیات صحرای طبس پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا، و ناکامی در تجزیه کردستان، هیئت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامی تمام عیار سوق می‎داد.

ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359 تجاوز گسترده نظامی خویش را آغاز کرد. همزمان هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را (در ساعت 2 بعد از ظهر آن روز) بمباران کردند. ماشین جنگی صدام به سرعت کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطقی وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. مقاومت های جانانه مرزنشینان در مراحل اولیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثیان در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.

در 20/4/1367 با قبول قطعنامه 598 شورای امنیت جنگ تحمیلی 8 سال به پایان رسید. آغازگران جنگ به هیچ یک از هدف های خویش نرسیدند. نظام جمهوری اسلامی نه تنها سرنگون نشد بلکه در پرتو وحدت ملی مردم مسلمان ایران، تکلیف کلیه عوامل ستون پنجم را در داخل کشور یکسره کرد و اقتدار خویش را در حاکمیت بر تمامی پهنه‎های داخلی تثبیت کرد. در پهنه بین المللی نیز به عنوانی یک قدرت با ثبات و غیرقابل شکست حضور خود را به اثبات رسانید و حقانیت خود را علیرغم 8 سال تبلیغات مداوم خصمانه غربی ها ثابت کرد و پیام خویش را ابلاغ نمود.

پس از برقراری صلح نسبی، امام خمینی در تاریخ 11/7/67 طی پیامی در 9 بند سیاست ها و خط مشی بازسازی کشور را برای مسئولین جمهوری اسلامی ترسیم نمود. پس از ده سال تجربه نظام جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی در تاریخ 4/2/1368 به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامی طی نامه‎ای به رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‎ای) هیئتی از صاحب نظران و کارشناسان را مسئول بررسی و تدوین اصلاحات لازم در قانون اساسی بر اساس 8 محور تعیین شده در همین نامه نمود. مواد اصلاح شده قانون اساسی در تاریخ 12 آذر 1368 (بعد از رحلت امام) به رفراندوم عمومی گذاشتن و با اکثریت مطلق آراء به تأیید ملت ایران رسید.

نامه معنوی امام به گورباچف

روز یازدهم دی ماه 1367 هجری شمسی، امام خمینی پیامی به گورباچف صدر هیأت رئیسه شوروی سابق صادر کردند. رهبر انقلاب اسلامی ضمن اظهار نظر صریح در باره تحولات جهان کمونیست اعلام فرمود: از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. همچنین سعی نمود با استدلال گورباچف را متوجه نادرست بودن تفکر مادی گریان بنماید و او را به خدا و جهان غیب متوجه نماید. امام خمینی در استدلال های خود به آیاتی از قرآن اشاره نمود و پس از آن ضمن بحث کوتاه فلسفی از گورباچف خواست که دستور دهد صاحبان این علوم برای تحقیق در این زمینه ها به نوشته های ابن سینا، فارابی، سهروردی و ملاصدرا مراجعه نمایند و نیز توصیه نمود تنی چند از خبرگان تیزهوششان را برای فهم نکات باریک عرفانی بلاخص اثار محی الدین عربی به شهر قم بفرستند.

حکم به ارتداد سلمان رشدی

جنگ عراق و ایران که پایان یافت رهبران سیاسی غرب تهاجم تازه‎ای علیه، اسلام انقلابی آغاز کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. امام خمینی در تاریخ 25/11/1367 در ضمن چند سطر کوتاه به صورت حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد.

پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امت واحده جلوه‎گر ساخت. صدور این حکم تصور اشتباه غربی ها را در این که ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، در هم ریخت.

سال های آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار

چند حادثه در این سال ها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح و خاطره امام سنگینی می‎کرد. یکی از این حوادث، شهادت مظلومانه حجاج بیت الله الحرام در کنار خانه خدا و در مراسم حج سال 1366 بود.

در روز ششم ذی الحجه سال 1407 هجری قمری هنگامی که بیش از 150 هزار زائر در خیابان های مکه برای شرکت در مراسم برائت از مشرکین حرکت کردند. مأمورین دولت سعودی با انواع سلاح های سرد و گرم به سرکوبی تظاهر کنندگان پرداختند. در این واقعه حدود 400 نفر از حجاج ایرانی، لبنانی، فلسطینی، پاکستانی، عراقی و دیگر کشورها به شهادت رسید و حدود 5000 نفر مجروح و عده‎ای بی‎گناه دستگیر شدند. حرمت حرم امن الهی در روز جمعه در ایام مبارک حج، در ماه حرام شکسته شده بود. آثار خشم امام خمینی از این جسارت و اندوه عمیق ایشان از این که مصالح امت اسلامی و شرایط جهان اسلام مانع از اقدام عمومی می‎شد، تا روزهای آخر عمر امام در کلام و پیامش آشکار بود.

در پهنه مسائل داخلی شرایطی که منجر به برکناری قائم مقام رهبری از سوی امام خمینی (در تاریخ 18/1/68) گردید از جمله حوادث ناگوار دیگر بود. امام خمینی در پیام های اخیر خویش با وضوح بیشتری بر این حقیقت پافشاری داشت که تنها راه نجات بشریت از بن بست های کنونی بازگشت به عصر دین و دین باوری است و راه رهایی ممالک اسلامی از وضعیت اسفبار کنونی بازگشت آنان به اسلام ناب و هویت مستقل اسلامی خویش است.

فعالیت های روزانه امام خمینی (ره)

امام خمینی در زندگی، سخت معتقد به برنامه ریزی و نظم و انضباط بود. ساعات مشخصی از شبانه روز را به عبادت و ذکر حق و قرائت قرآن و دعا و مطالعه می‎پرداخت. قدم زدن و در همان حال ذکر خدا گفتن و اندیشیدن جزئی از برنامه روزانه‎اش بود. او در حالی که عمرش به 90 نزدیک شده بود هنوز یکی از پرکارترین رهبران سیاسی جهان بود که نشاط خدمت در راه تعالی جامعه اسلامی و حل مشکلات آن را هیچ گاه، حتی در سهمگین‎ترین حوادث از دست نمی‎داد.

علاوه بر مطالعه روزانه اهمّ اخبار و گزارشات مطبوعات رسمی کشور و مطالعه دهها بولت خبری و گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون داخلی، او در چندین نوبت در شبانه روز تحلیل ها و خبرهای رادیوهای بیگانه فارسی زبان را گوش می‎داد تا شخصاً در جریان روند تبلیغات دشمنان انقلاب قرار گیرد و راههای مقابله با آن را اندیشه کند.

فعالیت ها متراکم روزانه و تشکیل جلسات با مسئولین نظام اسلامی موجب نمی‎شد تا ارتباط با قشرهای مردم عادی را به عنوان اصلی‎ترین سرمایه‎های نهضت اسلامی نادیده بگیرد. او هیچ تصمیمی را که مربوط به سرنوشت جامعه‎اش باشد نمی‎گرفت مگر آن که صادقانه با مردم در میان می‎گذاشت. مردم را محروم‎ترین کسان برای دانستن حقایق می‎دید.

وفات

امام خمینی ره در روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 وفات نمود و روز چهاردهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری، تشکیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه امام خمینی توسط حضرت آیت ‌الله خامنه‌ ای که دو ساعت و نیم طول کشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشین امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت، سرانجام حضرت آیت ‌الله‌ خامنه ‌ای (رئیس جمهور وقت) به اتفاق آرا به عنوان رهبر ایران برگزیده شد.

وداع مردم با امام خمینی در روز و شب پانزدهم خرداد 1368، با حضور میلیون ها نفر از مردم تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلای امام خمینی برگزار شدو پیکر ایشان در مرقد امام خمینی در جنب بهشت زهرا ـ مزار شهیدان انقلاب اسلامی ـ که به حرم امام خمینی مشهور است به خاک سپرده شد.

آثار و تألیفات امام خمینی

دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آن ها تاکنون منتشر نشده است. متأسفانه تعدادی از رساله‎ها و تألیفات نفیس امام در جریان جابه جایی از منازل استیجاری و در جریان چندین مرحله یورش مأمورین ساواک شاه به منزل و کتابخانه ایشان مفقود گردیده است.

در این جا فهرست اسامی آثار و تألیفات امام خمینی را مرور می‎کنیم:

  1. شرح دعای سحر؛
  2. شرح حدیث رأس الجالوت؛
  3. حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت؛
  4. حاشیه بر شرح فوائد الرضویه؛
  5. شرح حدیث جنود عقل و جهل؛
  6. مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه؛
  7. حاشیه بر شرح فصوص الحکم؛
  8. حاشیه بر مصباح الانس؛
  9. شرح چهل حدیث؛
  10. سر الصلوه (صلاه العارفین و معراج السالکین)؛
  11. آداب نماز (یا: آداب الصلوه)؛
  12. رساله لقاء الله؛
  13. حاشیه بر اسفار؛
  14. کشف الاسرار؛
  15. انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه (2 جلد)؛
  16. بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر؛
  17. رساله الاستصحاب؛
  18. رساله فی التعادل والتراجیح؛
  19. رساله الاجتهاد و التقلید؛
  20. مناهج الوصول الی علم الاصول (2 جلد)؛
  21. رساله فی الطلب والاراده؛
  22. رساله فی التقیه؛
  23. رساله فی قاعده من ملک؛
  24. رساله فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره؛
  25. کتاب الطهاره (4 جلد)؛
  26. تعلیقه علی العروه الوثقی؛
  27. مکاسب محرّمه (2 جلد)؛
  28. تعلیقه علی وسیله النجاه؛
  29. رساله نجاه العباد؛
  30. حاشیه بر رسالت ارث؛
  31. تقریرات درس اصول آیت الله العظمی بروجردی؛
  32. توضیح المسائل (رساله عملیه)؛
  33. مناسک حج؛
  34. تحریرالوسیله (2 جلد)؛
  35. کتاب البیع (5 جلد)؛
  36. تقریرات دروس امام خمینی؛
  37. کتاب الخلل فی الصلوه؛
  38. حکومت اسلامی یا ولایت فقیه؛
  39. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس؛
  40. تفسیر سوره حمد؛
  41. استفتائات؛
  42. دیوان شعر؛
  43. نامه‎ها عرفانی؛
  44. صحیفه نور؛
  45. تهذیب الاصول
  46. نهضة عاشوراء
  47. وصیتنامه سیاسی ـ الهی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۱۴
mohammad razavi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی