در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۱ ق.ظ

داستان بابا غصه خور

داستان بابا غصه خور را استاد علی صفایی حائری حکایت می‌کنند که زبان حال بسیاری از ما است. ( از هر چیزی رنج می برد و با هر چیز غصه برایش می رسید) یک روز عیالش گفت: آخر این که نشد کار. پاک از دست می روی!! بیچاره می شوی!! یک روز تو بی غصه و ناراحتی نبوده ای!! امروز در خانه بمان که لااقل چیزی نبینی و چیزی نشنوی و یک روز راحت باشی. قلیانش را چاق کرد و سماورش را آتش انداخت و بساطش را کوک کرد … که یک روز بی رنج بگذراند. بابا غصه خور، دیگر چیزی نمی دید که رنج ببرد و حادثه ای نمی شنید که غصه بخورد. همه چیز بر وفق مراد بود … که ناگهان از پشت دیوار از بیرون خانه شنید … که دو نفر عابر با هم می گویند: « فلانی، دیشب ماده الاغش کرّه آورده … اما کره اش نه دم دارد و نه گوش … » بابا غصه خور بر سر خود کوبید که بیچاره شدم ! زنش هر چه فکر کرد، دید طوری نشده . با تعجب پرسید: کجایت درد می کند؟ چه پیش آمده؟ بابا فریاد زد: جایی ام درد نمی کند . مگر نشنیدی که گفتند: کره الاغ فلانی نه دم دارد و نه گوش؟ زن دادش در آمد که به درک ! نه دم داشته باشد و نه سر؛ به من چه؟ به تو چه؟ تو چرا غصه می خوری؟ بابا گفت: همین است که می گویند زن ناقص عقل است . آخر تو نمی فهمی . این کرّه بزرگ می شود . زنک گفت: خوب بشود ! بابا ادامه داد: یک روز بار رویش می گذارند . زنک گفت: خوب بگذارند … بابا صدایش لرزید … که از این کوچه ی ما عبور می کند … زنک گفت: خوب بکند . به تو چه؟ بابا نالید: همین، نمی فهمی . همین جا زیر بار از پا در می آید و می افتد … زن هر چه فکر می کرد، چیزی نمی فهمید . پرسید: خوب به تو چه مربوط؟ بابا گفت: این که دیگر معلوم است . مثل روز روشن است، مرا صدا می زنند که کمکشان کنم . من می خواهم این الاغ را بلند کنم . آخر چه کار کنم؟ کجایش را بگیرم؟ نه دم دارد که تکانش بدهم و نه گوش دارد که بلندش کنم . آخر من چه خاکی بر سرم بریزم؟!
راستی هنگامی که فکر ضعیف شود و خیال بارور گردد، از کاه کوه می سازیم و از هیچ وحشت می کنیم و به خاطر هیچ، کنار می کشیم و خود را می خوریم . نداشتن ملاک ها، عشق و خود خواهی، تنهایی، ضعف و پراکندگی، جهل و حیرت، تخیل نیرومند و فکر ضعیف، این ها عواملی هستند که سستی و زبونی و ترس و کناره گیری و احتیاط و بدبینی را به وجود می آورند
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۱
mohammad razavi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی