سبک زندگی امام رضا(ع) در مقابله با شکاف طبقاتی
بسمالله الرحمن الرحیم
سبک زندگی امام رضا(ع) در مقابله با شکاف طبقاتی
چکیده
الگو خواهی و قهرمان پرستی، ریشه در ارزش پرستی بشریت دارد. قرآن مجید با توجه به این نیاز، به زندگی شخصیتهای همچون حضرت ابراهیم، اسماعیل، موسی، مریم، یحیی، یوسف و به خصوص پیامبر اعظم (ص) اشاره میکند و همگان را به سرمشق گیری از زندگی آنان ترغیب مینماید.
در مقابل طبقه اجتماعی، شامل گروهی از افراد انسانی است که دارای زندگی یا شکل کار و یا درآمدی همسان و مشابهاند. اینها یک واحد و یک گروه مجتمع را درست میکنند و پیوند اینها در اشتراک کار و درآمد و یا شکل زندگی و به ویژه وضع و پایگاه اجتماعی است.
بررسی سبک زندگی امام که رهبری انسانیت را بعهده دارد، در کشاکش حمایت از پایگاه طبقاتی و یا عدالت انسانی شایسته دقت و تأمل خواهد بود. هشتمین پیشوا در مواجهه با شکاف طبقاتی، ریشههای زراندوزی و انگیزه ثروتاندوزان را چنین بیان میفرماید: مال جمع نمیشود مگر با پنج خصلت [و پنج انگیزه]: بخل شدید، آرزوی دراز، حرص غلبه کننده، قطع رحم و مقدم داشتن دنیا بر آخرت. تاریخ زندگی خود آن حضرت گواهی میدهد که امام به هیچ یک از این صفات، متصف نبودند.
امام رضا (ع) با اینکه خود دارای منزلت بلند اجتماعی بودند، اما هرگز نشانهای از اشرافیت و برتر بینی در کلمات و رفتارش بچشم نمیآید، و همین مسئله در حادثه نماز عید که حضرت بنا بود به اصرار مأمون اقامه کند به خوبی بر همگان آشکار شد و جزء مسلمات تاریخ زندگی حضرت قرار گرفت.
تشکلهای حزبی جنبه مهمی از قدرتاند و میتوانند مستقل از طبقه و منزلت بر قشربندی اجتماعی اثر بگذارند، حزب به معنای گروهی از افراد است که به دلیل داشتن پیشینهها، اهداف یا منافع مشترک همراه با یکدیگر فعالیت میکنند. غالباً یک حزب به صورت سازمانیافته برای دستیابی به هدفی مشخص که به نفع اعضای حزب است عمل میکنند؛ اما نگاهی به زندگی سیاسی حضرت رضا (ع) نشاندهنده این نکته است که حتی در زمانی که حضرت در طیف حاکمیت و جناح حاکم نیز قرار داشتند، هرگز به نفع این گروه سیاسی هیچ فعالیتی انجام ندادند.
واژگان کلیدی: الگوهای رفتاری، سبک زندگی، شکاف اقتصادی، شکاف فرهنگی، شکاف سیاسی
مقدمه
انقلاب صنعتی، توسعه روزافزون سرمایهداری و تکامل وسایل ارتباطات و بالأخره ایجاد تمرکز در همه شئون اجتماعات بشری، شرایط مساعدی برای تشدید این اختلاف طبقاتی و توسعه این شکاف در همه شئون و به خصوص در زندگی مادی مردم به وجود آورد.
گروهی اطفال رنجور و گرسنه خود را به صحرا برای چرا فرستادند و جمعی برای سگ و گربه خود وسایل باورنکردنی زندگی فراهم ساختند. قیمت یک پالتوی پوست خانمی از طبقات ممتاز برای امرار معاش یک خانواده، چند سال کافی بود سرمایهای برای یکی از هزاران کاسب جزء که همهروزه در محلات دورافتاده میبینیم، میتواند باشد و فراهم بودن همه چیز، سلامتی، خدمتگزاری علم برای طبقات ممتاز، تحصیل را برای فرزندان آنها به بهترین شکلی آماده کرد و در نتیجه علم و صنعت و هنر هم در انحصار آنها در آمد. فقدان وسایل و انحطاط سطح زندگی، فقر و مرض در طبقات پایین امکان تحصیلات عالیه را از فرزندان آنها گرفت و وسیله معالجه بدن رنجور و اعصاب فرسوده آنها را که از تغذیه نامناسب و آلودگی و کثافت مسکن و لباس آنها شدت مییافت برایشان فراهم نساخت و در نتیجه، وقتی و فکری و حالی برای علم و معرفت نداشتند. رفته رفته جامعه از دو طبقه مشخص تشکیل شد یک دسته دارای همه چیز شد و دیگری همه چیز را از دست داد. آینده این دو طبقه را هم به علت موجود بودن شرایط، درست مثل گذشته آنها یا کمی شدیدتر باید دانست. این شکاف عظیم و این ظلم جانکاه که نتیجه طبیعی سازمانهای اجتماعی بود، بزرگترین رنج روحی را برای وجدانهای بیدار متفکرین فراهم میکرد و بزرگترین خطر را نیز در مقابل طبقات مرفه به وجود میآورد و در نتیجه، مطالعه درباره علاج این بلای اجتماعی و این درد خطرناک شروع شد، معروفترین و مهمترین طریقهای که برای درمان این درد و پر کردن این شکاف اندیشیدهاند، دو رویه است.
1- الغاء سرمایهداری ابزار تولید
2- تأمین حداقل معیشت برای همه بود
موضوع شکاف طبقاتی از جمله مباحثی است که اهمیت آن در هیچ دورانی و توسط هیچ یک از جریانها و نظامهای سیاسی قابل انکار نبوده و نیست. هر گروه و یا نظام سیاسی و یا تفکر سیاسی خواه ناخوانا، چه اینکه این موضوعات، جزئی از علائق اصلیاش باشد یا نباشد مجبور است موضع خود را در قبال این مسائل تشریح نماید. این موضوعات گاه به قدری اهمیت مییابند که توسط جریان یا گروهی سیاسی به عنوان هدف اصلی و محوری یک حرکت سیاسی معرفی میشوند و اساس فعالیت هواداران آنها در دست گرفتن قدرت جهت مبارزه با فقر، بیکاری و اختلافات طبقاتی است.
گهگاه نیز سیاستمداران با بررسی شرایط یک جامعه با دستمایه قرار دادن موضوعات مربوط به فقر و نابرابری سعی در به دست آوردن قدرت میکنند اما آنچه ساختار و موضع واقعی نظام سیاسی را نسبت به موضوعات فقر و نابرابری در جامعه ترسیم میکند قدرتی است که پشت سر نظام سیاسی ایستاده است. در نظامهای انتخاباتی اشخاص یا نهادهای اقتصادی و قدرتی که از انتخاب یک فرد پشتیبانی میکنند انتظار دارند که منافع و اهدافشان تأمین گردد. تشکیل نهادهایی مدنی و تشکلهای مردم نهاد در این زمینه میتواند از خواستهای توده مردم دفاع نماید و اهداف جمعیت اکثریت را در جامعه پوشش دهد. برعکس در جامعهای که نهادهای قدرت و اعمال پشتیبانی از جریانات یا افراد سیاسی که خواستهای اکثریت را دنبال کند وجود نداشته باشد صاحبان زر و زور و قدرت به عناوین مختلف سعی در به قدرت رساندن افرادی خواهند داشت که منافعشان را تضمین نمایند.
مفهوم سبک زندگی (Lifestyle)
سبک زندگی از جمله واژههایی است که معانی و مفاهیم متعددی دارد. این واژه اگرچه ریشه جامعهشناسی و روانشناسی دارد، میتواند در دیگر حوزههای علوم انسانی نیز به کار رود. در زبان فارسی این کلمه با معانی که مورد نظر است تا این اواخر کاربردی نداشته است، همچنان که اصل بحث سبک زندگی مربوط به دوران معاصر است.
اهمیت سبک زندگی با تأکیدات رهبری دراینباره باعث شد تا متفکران و اندیشمندان به سبک زندگی توجه ویژه کنند و از دیدگاههای مختلف به بررسی آن بپردازند و آن را در حوزه علوم انسانی بیشتر مورد عنایت قرار دهند؛ اگرچه در این امر هنوز توفیق چندانی حاصل نشده است؛ زیرا سبک زندگی خود واژهای مبهم است و این ابهام به تحقیقات نیز منتقلشده و باعث شده تحقیقات، عینی و ملموس نباشند.
«سبک زندگی» واژهای است که از ترکیب دو واژه «سبک» و «زندگی» با دو بار معنایی متفاوت تشکیل شده است. «سبک زندگی» واژهای است که از ترکیب دو واژه «سبک» و «زندگی» با دو بار معنایی متفاوت تشکیل شده است. ممکن است منظور از سبک زندگی موارد زیر باشد:
1. روش خاصی از زندگی یک شخص یا گروه. [Oxford Advanced Learner’s Dic,( 1987)] این تعریف بیشتر توضیح واژه سبک زندگی است.
2. شیوه زندگی یا سبک زیستن که منعکسکننده گرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است، عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و... که باهم طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را میسازد. [The random Hous Dic of the English language (1987] این تعریف همان معنای اصطلاحی است که امروزه در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی رواج یافته است.
مفهوم اختلاف طبقاتی
طبقه، افرادی از انسان که دارای زندگی یا شکل کار و یا درآمدی همسان و مشابهاند. اینها یک واحد و یک گروه مجتمع را درست میکنند، یک Sociale Classe. پس پیوند اینها در اشتراک کار و درآمد و یا شکل زندگی و به ویژه وضع و پایگاه اجتماعی است (علی شریعتی، مجموعه آثار، ج 26، ص 490)
هرگاه در صدد جستجوی عوامل فساد در جامعه برآییم، به طور قطع از دو عامل اساسی که در دو قطب متضاد اجتماعی قرار دارند میبایست یاد کنیم، یکی از این دو رفاهزدگی است و دیگری فقر و نیازمندی. رفاهزدگی از یکسو انگیزههای شهوت و هوس را در وجود آدمی مشتعل میسازد و امکانات لجامگسیختگی و بهرهوری نامشروع از ابزارهای لذت جوی را میسر میسازد، به ناروائیها و سرمستیها دامن می زند و فقر و نیازمندی از سوی دیگر پایگاههای روحی و استقلال روانی انسان را ـ اگر تکیهگاه دیگری نداشته باشد ـ ویران میکند و به تن دادن به پستیها و خودفروشیها میکشاند. در نتیجه یکی از این دو قطب اجتماعی به صورت حاکم و بهره کش و استثمارگر در میآید و دیگری به صورت مستضعف و تحقیرشده و ابزار بیاراده به چنگال قطب اول میافتد.
مصیبت بشر از نخستین روزهای تاریخ حیاتش تاکنون در همین شکاف طبقاتی بوده و امروز نیز که عصر دیکتاتوری دانش و تکنولوژی است چیزی جز این نیست..
عناصر شکاف اجتماعی در سیره امام رضا
هر انسان مؤمنی برای دستیابی به معیار، در پی یافتن الگویی پسندیده است تا خود را با او مقایسه کند و زندگی خویش را با رنگ آن بیاراید الگو خواهی و قهرمان پرستی، ریشه در ارزش پرستی آدمی دارد. قرآن مجید با توجه به این نیاز، به زندگی شخصیتهای همچون حضرت ابراهیم، اسماعیل، موسی، مریم، یحیی، یوسف و به خصوص پیامبر اعظم اشاره میکند و همگان را به سرمشق گیری از زندگی آنان ترغیب میسازد قرآن مؤمنان راستین را در نگاهشان به واقعیت و موضعگیریهایشان در برابر آن، متعادل و موزون میخواهد. همچنان که به لحاظ شخصیتی نیز ضمن ارائه بایدها و نبایدها او را هماهنگ و دارای باورها و رفتارهای منسجمی میخواهد تا بتواند از هر فرصتی که برایش فراهم میشود، بهترین بهرهبرداری را به عمل آورند و با بهرهگیری از الگوها، به نمونهای از انسان کامل برسد.
ما نیز با الهام از این سنت عقلی – دینی، گوشه از زندگی اجتماعی امام، اسوه و الگوی انسانیت، حضرت رضا (ع) را در سه جنبه اقتصادی، فرهنگی و علمی به تفکیک مورد بازخوانی قرار میدهیم.
سبک زندگی رضوی در مقابله با شکاف اقتصادی
نابرابری شدید در آمدی و دو قطبی شدن جامعه میتواند روند هنجارهای مثبت را حذف و یا کم رنگ کرده، ارزشها و هنجارهای منفی را جایگزین نماید. ثروتاندوزی، عدهای برخوردار جامعه سبب فقر تودههای محروم و استضعاف شده اجتماع میشود و به تعبیر امام علی (ع) هیچ کاخی بر افراشته نمیگردد؛ مگر اینکه کوخهای رو به ویرانی روند.
از نظر مارکس، طبقه به معنای گروهی از مردم است که رابطه مشترکی با ابزارهای تولید Means Of Production دارند، یعنی ابزارهای که با آنها معاش خود را تأمین میکنند بنابراین دوطبقه اصلی عبارت صاحبان ابزار و وسایل تولید و کسانی که با استفاده از این ابزار مشغول تولیدند (نیروی کار انسانی). به نظر مارکس، رابطه میان طبقهها رابطه استثماری و نابرابر است که به صورت بهرهکشی قشر برخوردار از قشر فرودست، رخ مینماید (آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، ترجمه حسن چاوشیان، ص 411)
بینش سرمایهداری، زمینهساز آزادی و استقلال در ثروتاندوزی و تکاثرگرایی و نادیده گرفتن تعهد و مسئولیت است و موجب تحریف مفهومی مال و ملک. در برابر بینش یادشده، بینش عاریتی و استخلافی در اموال است که از تعالیم رضوی به دست آمده است و در قرآن کریم و دیگر احادیث بدان تصریحشده و سیره موحدین عالم همیشه این بوده و هست. این بینش زمینهساز عمل به تعهدها و مسئولیتهای مالی است و دوری از شیوههای ظالمانه سرمایهداری در اموال.
سرمایهداری و پولپرستی از دیدگاه امام رضا علیهالسلام نیز پدیده شوم و شیطانی است که با تعالیم پیامبران و ایمان بهروز رستاخیز سازگار نیست و با رشد و تکامل انسان و زندگی عادلانه او در این دنیا نیز سازگاری ندارد.
امام رضا علیهالسلام در نکوهش این موضوع میفرمایند: «...و البرائه ممن نفی الاخیار... و جعل الاموال دولة بین الاغنیاء...؛ (از ایمان است) بیزاری از کسانی که نیکان را از جامعه (اسلامی) تبعید کردند و اموال (مسلمانان) را میان ثروتمندان به گردش گذاشتند».) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص126؛و الحیاة، ج3، ص 160.(
امام رضا علیهالسلام در حدیثی زیبا به ریشههای زراندوزی و بررسی زراندوزان از منظر روانشناختی اشارهکرده، انگیزههای زراندوزی را چنین بیان میفرماید: «لَا یجْتَمِعُ الْمَالُ إِلَّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِیدٍ وَ أَمَلٍ طَوِیلٍ وَ حِرْصٍ غَالِبٍ وَ قَطِیعَةِ الرَّحِمِ وَ إِیثَارِ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ؛ مال جمع نمیشود مگر با پنج خصلت [و پنج انگیزه]: بخل شدید، آرزوی دراز، حرص غلبه کننده، قطع رحم، و مقدم داشتن دنیا بر آخرت.» (شیخ صدوق، الخصال، 1385، ج 1، ص 411.)
مرور زندگی امام رضا (ع) نشاندهنده این نکته است که تمامی این فاکتورها در زندگی حضرت به صورت عکس خود نمایی میکند؛ بجای بخل شدید، سخاوتمندی و در عوض حرص غلبه کننده، قناعت و... و آخرت را بر دنیا مقدم میشمردند. خوی و خصلتهایی که در این حکمت رضوی علیهالسلام یاد شده است نشاندهندۀ بی تعهدی و بیاحساسی نسبت به محرومان و بینوایان است، که زیر پا نهادن اصول عدالت اجتماعی را در پی خواهد داشت.
احسان و دستگیری از مردم:
هر کس از امام درخواستی داشت. ایشان در صورتی که قدرت و توانایی داشتند خواسته او را انجام میدادند. امام احسان فراوانی داشتند و به تنگدستان در نهان صدقه میدادند بیشتر این کار را در شبهای تاریک به انجام میرساندند تا احسان ایشان، شرمندگی نیازمند را در پی نداشته باشد. پیش از شروع به غذا خوردن نیز سهم مساکین را جدا میکردند. هرچه داشتند برای حل مشکل نیازمند هزینه میکردند. چیزی را که پاداش و کرامت به آن تعلق میگیرد ضرر محسوب مکن. حضرت رضا علیهالسلام هنگامی که در خراسان بودند در روز عرفه تمام ثروت خود را به مردم بخشیدند. فضل ابن سهل عرض کرد: این عمل شما موجب ضرر و زیان است. حضرت فرمودند خیر چنین نیست بلکه در این عمل غنیمت و سود فراوانی است اگر به وسیله مال اجر و مزدی برای انسان حاصل شد، آن را هرگز زیان تلقی مکن.
مصرفگرایی افراطی و پادزهر ساده زیستی امام رضا (ع)
آنچه در روایات از رفتار آن حضرت بسیار شنیدهشده، ساده زیستی و پرهیز ایشان از اسراف است. ابن ابی عباد، وزیر مأمون، شیوه زندگی امام رضا (ع) را اینچنین توصیف کرده است: «حضرت علی بن موسی(ع) در تابستان روی حصیر مینشست و فرش او در زمستان نوعی پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن میپوشید و هنگام رویارویی با مردم، لباس معمولی میپوشید تا خودنمایی به زهد، تلقی نشود.» این روزها اما سیطره مصرفگرایی بر سبک زندگی در جامعه به جایی رسیده که تمام اجزای زندگی را تحت تأثیر قرار داده است. آدمهای این روزگار بیش از آنکه به مصرف به عنوان وسیلهای برای رفع نیازهایشان بنگرند، خریدهای افراطی را برای نزدیک شده به سبکی از زندگی میدانند که هر شب و روز از سوی شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی به عنوان الگوی برتر معرفی میشوند. یخچال ساید بای ساید و سینمای خانگی در ذهن آدمهای این دوره به اندازهای طلایی رنگ به تصور در آمده است که انگار بدون آنها خوشبختی معنایی واقعی خود را از دست میدهد و برای رسیدن به شادی حتماً باید مبالغ بالایی را صرف خرید کالاهای شرکتهای سرمایهداری کرد. جالب این جا است که هنوز مدت زیادی از خرید این اقلام مصرفی نگذشته، برند جدیدی تری یکهتازی بازار را به دست میگیرد و آگهیهای بازرگانی هم به سمت خرید آن کالای جدید همسو میشوند و در چنین شرایطی کالای گرانقیمت خریده شده سالهای گذشته، جایگاه خود را در بازار چشم و همچشمیهای تمامنشدنی از دست میدهد. ادامه این سیکل باطل هم جز این نیست که مردم تمام تلاش خود را جهت خرید کالاهای شرکتهای سرمایهگذاری صرف میکنند درحالیکه این روند حاصلی جز پر شدن جیب صاحبان شرکتها در پی نخواهد داشت. شاید یکی از بهترین روشهایی که میتواند ردپای مصرفگرایی را در سبک زندگی متداول این روزها کمرنگ کند، الگوبرداری از سبک زندگی امام خوبیهاست، امامی که صرفهجویی و ساده زیستی یکی از بنیادیترین مؤلفه زندگیشان بود.
اسلام تمامی مسلمانان را به کار و تلاش تشویق میکند و به بیتحرکی و سستی و تنبلی هشدار میدهد امام رضا علیهالسلام کار برای اقتصاد خانواده را ارزشی جهاد گونه معرفی میکنند: کسی که برای زندگی زن و فرزند خود مشغول کسبوکار است ثوابش از مجاهدان راه خدا بزرگتر است دیدگاه ایشان در باره کسبوکار اینگونه بود: آن کس که کار بیشتری میکند تا درامدش برای خود و کسانش بسنده باشد در نزد خدا پاداشی بزرگتر از پاداش مجاهد فی سبیل الله دارد.
رعایت حقوق مردم:
رعایت حقوق مردم و توجه به حق رنجکشیدگان، اصل قطعی و خدشهناپذیر در زندگی اجتماعی امام بود. توجه به دادن دسترنج زحمت کش و تعیین مزد پیش از پایان کار، یکی از نمونههای دغدغه متدی امام است.
سخاوت از اصول اخلاقی که در زندگی همهی امامان فراوان دیده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد، یعنی انسان از امکانات مادی و معنوی که در اختیارش وجود دارد فقط خودش استفاده نکند بلکه با بخشش به دیگران قسمتی از مشکلات آنها را حل کند و دیگران را از نعمتهایی که خداوند به او داده، چه نعمت مادی و چه نعمتهای معنوی مانند علم برخوردار کند.
سخاوت از «سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و یسخوها»، یعنی این که اگر خاکستر آتش را از آتش پاککنیم، بهتر میسوزد و روشناییاش بیشتر میشود، تعریف سخاوت که از همین ریشه است موجب روشنایی و گرم کردن کانون خانوادههای بینوایان میشود.
شاید بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا علیهالسلام باشد که فرمودند:
«السخی یاکل من طعام الناس لیاکلوا من طعامه و البخیل لایاکل من طعام الناس لئلا یاکلوا من طعامه»؛ انسان سخاوتمند از غذای دیگران میخورد تا از غذای او بخورند، ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمیخورد تا از غذای او نخورند.»( محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 102.)
در بررسی سیره امام رضا علیهالسلام ویژگی بذل و بخشش بسیار به چشم میخورد. ایشان بسیار صدقه پنهانی میدادند و اموال خویش را بین نیازمندان تقسیم مینمودند. روایتشده که ایشان یک سال تمام ثروت خود را در روز عرفه بین نیازمندان تقسیم کردند. فردی به ایشان گفت: اینگونه بخشش، ضرر است. حضرت فرمودند: اینگونه بخشش ضرر و زیان نیست بلکه غنیمت است، هرگز چیزی را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت میکنید، غرامت و ضرر به شما نیاور. (محمدامین، سیره معصومان، حجتی کرمانی، سروش، 1374، ص 150.)
گزارششده هر وقت سفره غذا را برای امام پهن میکردند کاسهای نزدیک ایشان قرار میدادند، ایشان از هر نوع غذا مقداری را برمیداشتند و در آن کاسه میریختند و دستور میدادند آن را بین فقرا تقسیم کنند. بعداً میفرمودند:
"فلا اقتحم العقبه (سوره بلد، آیه 11)؛ باز هم به عقبه تکلیف تن در نداد."
همچنین نقل شده است شخصی به حضرت علی ابن موسیالرضا علیهالسلام گفت: به قدر جوانمردی خودتان به من عطا و بخشش کنید. ایشان فرمودند: این اندازه برای من مقدور نخواهد شد. او گفت: پس به اندازه مروت من عطا کن. حضرت فرمودند: این مقدار ممکن میشود پس از این جریان به غلام خودشان دستور دادند تا مبلغ 200 اشرفی به او بدهند. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، ص 100.)
علاوه بر نیازمندان، سخاوت امام رضا علیهالسلام شامل حال شاعران و دوستداران تواضع امام رضا چنان زیاد بود که زمانی که برای آن حضرت غذا میآوردند. ایشان غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره مینشاندند و با آنها غذا میخوردند. همچنین نقلشده زمانی که آن حضرت تنها میشدند همه خادمان و غلامان خوشان را از کوچک و بزرگ جمع میکردند و با آنان سخن میگفتند و با آنها انس میگرفتند به طوری که غلامان آن حضرت هیچ ترسی از ارباب و مولای خود نداشتند. (محمدامین، سیره معصومان، علی حجتی کرمانی، ص 149.)
یکی دیگر از مهمترین شیوههای نظام سرمایهداری، که زمینهساز گسترش بخش فقر در جامعه نیز محسوب میگردد، کم بها دادن به کار و کالای مردم است. مواد خام و کالاهای مورد نیاز و دارای ارزش، با رنج و زحمت از معادن، مزارع، دریاها، کوهها، و... استخراج و تهیه میشود، و به سرمایهداران و کارخانهها عرضه میگردد. سرمایهداران با مکانیسم ویژهای بها و ارزش حقیقی آنها را نمیپردازند. این خود غصب و تصاحب ثمره کار دیگران است.
امام رضا علیه السلام در این باره میفرمایند: »...و اجتناب الکبائر و هی قتل النفس... و البخس فی المکیال و المیزان... و الخیانة...؛ (از اسلام ناب و خالص است)، دوری از گناهان کبیره و آدمکشی و کاستن پیمانه و ترازو و... و خیانت (در مسائل مالی و ...)». (تحف العقول، ج 12، ص 23)
امام رضا علیه السلام همچنین میفرمایند:
«... و البرائة من الذین ظلموا آل محمد صلی الله علیه و آله و البرائة من الناکثین و القاسطین و المارقین ... و البرائة من اهل الاستئثار...؛ (از اسلام و ایمان است) بیزاری از کسانی که به آل محمد علیهم السلام ظلم روا داشتند و برائت از پیمانشکنان و منحرفان و مرتدان... و بیزاری و برائت از انحصارطلبان در اموال».) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 126؛ مسند الامام الرضا7، ج 2، ص502.(
استئثار یا همان انحصارطلبی، از آثار شوم سرمایهداری و شیوههای نظام اشرافی و تکاثری است. استئثار در لغت به این معنا است که انسان مال و متاع و یا چیزی را که مورد میل و رغبت و نیاز دیگران است، ویژه خویش سازد و با خودکامگی و استبداد دست دیگران را از آن کوتاه کند. این طبقه که اهل استئثارند، (یعنی انحصارطلب هستند)، اموال و منابع ثروت و درآمد جامعه را به خود و نزدیکان خود اختصاص میدهند و ثروتها و منابع عمومی مولد ثروت را ویژه خویش میسازند، یا نزد خود ضبط میکنند.
زراندوزی و گردآوری بیحساب و کتاب مال و ثروت نیز، از دیگر عوامل ایجاد شکاف طبقاتی میان افراد جامعه و از جمله معلولهای دیگر گسترش پدیده سرمایهداری و ایجاد فقر در جوامع انسانی محسوب میگردد. افراد در اثر گرایش به سودپرستی و عشق به ثروتاندوزی، نیکوکاری و نیکی به انسانها را فراموش میکنند، و به انسانها و جامعه و حق و عدالت و اخلاق از همین دریچه مینگرند، و از کارهایی که به زندگی انسانها سامان میبخشد، روی بر میتابند. بدین سان، معروف یا همان کارهای نیک و انسانی، که تعبیری کلی و گویا از همه کارهای نیک انسانی و پایه روابط درست مردمی است، از اجتماع رخت برمیبندند.
خداوند در قرآن کریم به زراندوزانی که هرگز با پول خود انفاق نمیکنند و گرههای اقتصادی مردم و جامعه را نمیگشایند، وعده عذابی دردناک میدهد و میفرماید:
کسانی که زر و سیم را گنجینه کردهاند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند، به عذابی دردناک بشارت ده؛ روزی که آن [گنجینه]ها را در آتش بگذارند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند. [و گویند:] این است آنچه برای خود اندوختید. پس [کیفر] آنچه را میاندوختید، بچشید!» (توبه: 34 و 35)
سبک زندگی رضوی در مقابله با شکاف فرهنگی
از نظر وبر، قشربندی اجتماعی صرفاً به طبقه مربوط نمیشود، بلکه از دو وجه دیگر نیز تشکیل میشود: منزلت Statud و حزب party، منزلت از نگاه وبر به معنای تفاوت در میزان احترام یا شأن اجتماعی است که دیگران به افراد و گروهها نسبت میدهند. به نظر وبر منزلت یا بر اساس شناخت مستقیم از افراد و با پیچیده شدن جوامع از طریق سبکهای زندگی مردم نمود پیدا میکند نماد و نشانههای مثل خانه و مسکن، پوشاک، طرز صحبت و شغل از منزلت اجتماعی افراد حکایت میکنند(گیدنز، ص 413)
به مردم ابلاغ شد که نماز فردای عید با حضور امام رضا (ع) بر گزار میگردد؛ و از آغاز بامداد باید تمام باید تمام رجال کشوری و لشکری و طبقات مختلف مردم در منزل ولیعهد اجتماع کنند و در رکاب آن حضرت به مصلا بروند. طبقات مردم طبق معمول ایام عید لباسهای قیمتی پوشیده، سوار بر اسبان و استران زرین پوش شده بودند، گویی به جای شرکت در یک فریضه واجب مذهبی به مهمانی مجللی می روند. همه اول صبح روز عید مهیا و در محل منزل حضرت رضا (ع) منتظر بیرون آمدن ولیعهد بودند.
اما حضرت پس از نماز صبح، با غلامان خود برای برگزاری نماز عید آماده شد. عمامهای به سر نهاد و گوشهای از آن را آویخت. قبای سادهای پوشید و دامان را بالا زد بدون مرکب و سواری آنگاه با پای برهنه مهیای بیرون آمدن از منزل شد. غلامان حضرت نیز بدینسان خود را آماده ساخته و در خدمت حضرت روانه شدند.
مردمی که بیرون بودند، چشمها به در دوخته و همگی انتظار میکشیدند تا چه موقع موکوب مخصوص ولیعهد مسلمین از خانه خارجشده و حضرت با تشریفات رسمی روانه مصلا گردند. ولی ناگهان صدای تکبیر و تهلیلی که از دهلیز خانه بلند شد، همه را متوجه خود ساخت تکبیر و تهلیلی که گویا در و دیوار نیز با آن همنوایی میکرد. همین که چشم جمعیت به حضرت افتاد که با پای پیاده و چشمان اشکبار به سمت مصلا در حرکتاند، شور و هیجان و ولولهای دیگر در میان جمعیت افتاد، مأموران کشوری و امرای لشکری خود را از مرکبها به زیر میانداختند و هر کس دنبال وسیلهای میگشت که هرچه زود تر بند موزه خود را پاره نموده، پا برهنه و پیاده به دنبال حضرت روان گردند، مردم به یاد زمان پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین (ع) افتادند؛ و گویا رسول خدا (ص) را میدیدند که زنده شده و در میان اصحاب رو به مسجد می روند.
امام (ع) هنوز به مصلا نرسیده بود که دستور دادند حضرت را از میان راه برگردانند و پیغام فرستاد که شما به خود زحمت ندهید، هرکس که قبلاً با مردم نماز میخوانده، خودش برای نماز خواهد رفت. (محمد بن محمد، مفید ارشاد، هاشم رسولی محلاتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ج 2، ص 372 – 373؛ و میر خوانند شافعی، میر محمد ابن سید برهانالدین خواند شاه، روضه الصفا، ج 3، انتشارات کتابفروشی مرکزی، تهران، 1339، ص 44)
عبدالله بن صلت، از مردی از اهالی بلخ روایت کرده که گفته است: «من در سفر امام رضا (ع) به خراسان در خدمت او بودم. یک روز دستور فرمود، سفره غذا بیندازند. در کنار سفره، همگی غلامان آن حضرت از سیاهان و غیر آنها گرد آمدند. من به آن جناب عرض کردم: «من فدایت شوم .کاش برای اینها ، سفره جداگانه ای انداخته می شد.» امام (ع) فرمود: «پروردگار ما یکی است، پدر ومادر ماهم یکی است و پاداش هم به کردار است.»
بنابراین، امام (ع) هیچ تفاوتی میان خود و بردگان و غلامان خویش، جز به کردار نمیبیند و به غیر از عمل، همه امتیازات و نابرابریهای که مربوط به حقوق اجتماعی میباشد منتفی است و همگی در این امور برابر و یکساناند (عباس عطاری کرمانی، خورشید مشرق امام رضا (ع)، چاپ دوم، تهران، آسیم، 1389، ص 1.6)
خوشرویی امام رضا؛ راهی برای پایان دعواهای تمامنشدنی
این روزها انگار لبخند زدن و مهربانی کردن برای خیلیها کسرشان به حساب میآید. انگار به باور بعضیها اخم کردن و رفتار متکبرانه، ارج و قرب انسان را فزونی میبخشد که اینچنین پا در مسیر کرداری خودخواهانه نهادهاند. این روزها شاید جامعه نیازمند الگوی رفتاری است که امام رضا (ع) بیش از هزار سال پیش بدان روش سلوک میکردند، الگویی که یکی از بارزترین مشخصههایش، خوشرویی بود و تبسمی که به محض دیدار مؤمنان بر لبهایشان مینشست. اگر آدم هایی که این روزها در میان آداب دینی و عرفی خود و الگوهای القایی غربی سرگردان ماندهاند و راه موفقیت در ارتباطات انسانی و اجتماعی را نمیدانند، یاد بگیرند که در تعاملات روزمره به جای خشم و خودخواهی، خوشرویی را سرلوحه رفتار خود قرار بدهند، بالأخره معجزه لبخند کار خود را انجام میدهد و بسیاری از عقدههای قدیمی و درگیریهای ادامهدار از همان نطفه خفه خواهند شد.
معاشرت کریمانه:
نوع برخورد و معاشرت پسندیده امام رضا علیه السلام به گونهای بود که بدون استثنا در دلهای مردم نفوذ داشتند همواره متبسم و خوشرو بودند. با سخن هرگز به کسی جفا نکرد و کسی را نراند تا مگر شخص از گفتن بازایستد. هیچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمیداد. در خندهاش قهقهه نمیزد بلکه تبسم مینمود. با زیردستان و خادمان خود با مهربانی و ملایمت رفتار می کرند. خادمان و حتی دربانان و نگهبانان را بر سر سفرهشان مینشاند و با آنها غذا میخوردند. میهمانان خود را وادار به کار نمیکردند. امام در کنار تاکید بر معاشرت کریمانه با مردم، در باره معاشرت با اشرار هشدار میداد و میفرمودند: هر گاه شنیدی مردی حق را انکار میکند یا تکذیب مینماید یا اهل حق را دشنام میدهد از نزد او برخیز و با او مجالست مکن.
و در مورد معاشرت آن بزرگوار با مردمان عادی و زیردستان، صدوق (ره) به سند خود از ابراهیم بن عباس که سالها در خدمت آن حضرت بوده روایت کرده که گوید: «ما رایت اباالحسن الرضا علیه السلام جفا احدا بکلامه قط، و ما رأیت قطع علی احد کلامه حتی یفرغ منه، و ما رد احدا عن حاجة یقدر علیها، و لا مد رجلیه بین یدی جلیس له قط، و لا اتکا بین یدی جلیس له قط، و لا رایته شتم احدا من موالیه و ممالیکه قط، و لارایته تفل قط، و لا رأیته یقهقه فی ضحکه قط، بل کان ضحکه التبسم، و کان علیه السلام اذا خلا و نصبت مائدته اجلس معه علی مائدته ممالیکه حتی البواب و السائس...» [عیون الاخبار ج 2 ص 184.].
- هیچگاه ندیدم حضرت رضا (علیه السلام) باکسی در سخن خود جفا کند و ندیدم که سخن کسی را قطع کند تا از گفتار فارغ شود و ندیدم حاجت هیچ کس را که قدرت بر انجام آن را داشت رد کند و هیچگاه پای خود را در برابر کسی که نشسته بود دراز نمیکرد و در برابر کسی که روبرویش نشسته بود تکیه نمیکرد و هیچگاه ندیدم یکی از غلامان و بردگان خود را دشنام دهد و هیچگاه ندیدم آب دهان خود را بیندازد و خندهی قهقهه از او ندیدم بلکه خندهاش تبسم بود و شیوهاش چنان بود که چون سفره غذا برای او پهن میکردند همهی نوکران و بردگان را سر سفرهی خود مینشانید حتی دربانان و مهتران و دامپروران را.
و در حدیث مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی آمده که هنگامی به امام هشتم (علیه السلام) مهمانی رسد و امام (علیه السلام) شب هنگام در نزد مهمان نشسته و سخن میگفتند، در این وقت فتیلهی چراغ خراب شد و مهمان دست خود را دراز کرد تا فتیله را اصلاح کند، امام (علیه السلام) او را از این کار باز داشته و خود مشغول اصلاح چراغ شده و فرمود:
«... انا قوم لا نستخدم اضیافنا» [کافی ج 6 ص 283.].
نمونه دیگری از اخلاق امام رضا علیه السلام این بود که در دوران ولایتعهدی و تصدی بالاترین مقام در دولت اسلامی به هیچ یک از غلامانشان دستور نمیدادند که کارهای ایشان را انجام دهند.
روایتشده که وقتی ایشان به حمام نیاز داشتند از این که به کسی دستور بدهند حمام را برای ایشان آماده کنند، تنفر داشتند و خودکارهای شخصی خویش را انجام میدادند. همچنین ایشان جهت همدردی با مردم به حمام عمومی شهر میرفتند و از نزدیک با مردم معاشرت داشتند. (باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی امام رضا علیه السلام، ج 1، ص 57.)
یاسر، خادم حضرت میگوید: "امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود:" اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود: به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند:" به غذا خوردن مشغولاند" و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود. و نیز در همان کتاب از یاسر خادم و نادر روایت کرده که گویند: امام رضا (علیه السلام) به ما فرمود:
«ان قمت علی روسکم و انتم تأکلون فلا تقوموا حتی تفرغوا، و لربما دعا بعضننا فیقال: هم یأکلون، فیقول: دعوهم حتی یفرغوا» [کافی ج 6 ص 298].
اگر من بر سر شما ایستادم و شما مشغول غذا خوردن هستید برنخیزید تا آنگاه که از غذا فارغ شوید و چه بسا بعضی از ما را صدا میزد و میگفتند: مشغول صرف غذا هستند و امام (علیه السلام) میفرمود: بگذارید تا از غذا فارغ شوند.
سبک زندگی رضوی در مقابله با شکاف سیاسی
به گفته وبر، تشکلهای حزبی جنبه مهمی از قدرتاند و میتوانند مستقل از طبقه و منزلت بر قشربندی اجتماعی اثر بگذارند، حزب به معنای گروهی از افراد است که به دلیل داشتن پیشینهها، اهداف یا منافع مشترک همراه با یکدیگر فعالیت میکنند. غالباً یک حزب به صورت سازمانیافته برای دستیابی به هدفی مشخص که به نفع اعضای حزب است عمل میکنند. به نظر وبر منزلت و حزب نیز به نوبه خود میتوانند بر اوضاع و شرایط اقتصادی افراد و گروهها و در نتیجه بر طبقه، تأثیر داشته باشند (گیدنز، ص 414)
الف) جهت جهت گیری سیاسی درکلام امام
جمله ای بالا سخن یک جامعه شناس است که طبق معیار معمول زندگی افراد انسانی، جهت گیری می کنند ودر قالب گروهها وسازمانهای اجتماعی اعم از قبیله، کشور ویا حزب سیاسی عمل می کنند. ازاین جهت توصیف وبر از این شکل زندگی کاملا یک توصیف دقیق وعلمی است. اما امام که کاروان سالار جامعه بشریت والگوی زندگی برای انسانیت است، نباید دنباله رو عادات، خواسته های شخصی وقبیله ای و وابستگی های طایفه ای وحتی مذهبی باشد. به همین جهت است که می بینیم جهت گیری سیاسی امام با این معیارهای معمول قابل اندازه گیری نیست ورفتار اورا فاکتورهای جامعه شناختی موجود پوشش نمی دهد.
برای امام رضا (ع) تصدی مسؤولیتهای حکومتی هیچگاه فراهم نشده است تا بتوانیم روش عملی آن حضرت را در حکمرانی و اداره امور ،عرضه بداریم، جز اینکه میتوانیم از خلال بیانات آن حضرت برای برخی از اصحابش؛ که اشتیاق داشتند امام قدرت را در دست گیرد، تا اندازه ای به این موضوع پی ببریم که اگر امام می توانست زمام حکومت را بدست گیرد آیا او به نفع گروه سیاسی که در آن عضویت داشت، عمل می کرد، یا معیار رفتار او در این جهت با رفتار معمول تفاوت داشت؟
برای پاسخ به پرسش فوق داستان ذیل از زندگی حضرت قابل تأمل است: محمد ابن عباده که ار یاران حضرت است، روزی از امام میپرسد: چرا آنچه را که امیرالمؤمنین گفت، تأخیر انداختی، و امتناع فرمودی؟
امام (ع) فرمود: وای بر تو، ای ابا حسن من از عدم پذیرش این امر نگران نیستم.
محمد ابن عباده میگوید: امام اندوه مرا در یافت.
فرمود منظور تو در این کار چیست؟ اگر امر حکومت ، چنان که تو می گویی، به ما بازگشت کند وتو هم آن چنان باشی که اکنون هستی، در آن روز هم چیزی نصیب تو نخواهد شد، و مانند یکی از دیگران خواهی بود.(محمدجواد، فضلالله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1384، ص70)
امام روش خود در امر حکومت و خلافت را اگر به دست او برسد بیان، و به طور خلاصه میفرماید که در آن هنگام هیچ کس را بر دیگری امتیاز و برتری نیست و رعایت قانون عدل از طرف حکومت و اجرای اصل برابری میان مردم، امر ضروری است، و در چنین حکومتی، اختلاف طبقاتی و تبعیض میان مردم و ریختن مال به جیب دوستان و یاران، وجود ندارد، بلکه همه در حقوق اجتماعی با یکدیگر برابرند، بدون اینکه امتیازی میان افراد وجود داشته باشد، یا بر کسی به خاطر مصلحت دیگری ستم شود.
ب) جهت گیری عملی امام نسبت به پایگاه سیاسی
اگر از حکومت چهار سال و نیمه علی (ع) و حکومت چند ماهه امام مجتبی بگذریم، هیچ یک از امامان ما به اندازه امام رضا به حکومت نزدیک نبوده است، بنابر این جهت گیریهای سیاسی حضرت در قضیه ولایت عهدی نه تنها روش شخصی ایشان در امر سیاسی و جهت گیریهای سیاسی را روشن کند، بلکه تبیین کننده تز سیاسی تشیع نیز می تواند قرار گیرد.
دوران کوتاه ولایت عهدی امام رضا (ع) عرصه نظریه پردازیهای مختلفی ازسوی افراد، قرار گرفته دلایل واستدلالهای متنوعی اصل ماجرا را فراگرفته ا ست اما در حوادث هم وجود دارد که همه مورخین آنها را جزء مسلمات تاریخ پذیرفته اند، وما باتوجه به همان موارد، جهت گیری سیاسی امام را مورد بررسی قرار می دهیم. عمده ترین فرازهای اصلی وملم تاریخی، در جریان ولایت عهدی امام عبارتند از:
1. احضار امام از مدینه به مرو
یکى از مسلّمات تاریخ این است که آوردن حضرت رضا از مدینه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلى امام نبوده است. یک نفر ننوشته که قبلاً در مدینه مکاتبه یا مذاکرهاى با امام شده بود که شما را براى چه موضوعى مىخواهیم و بعد هم امام به خاطر همان دعوتى که از او شده بود و براى همین موضوع معین حرکت کرد و آمد. مأمون امام را احضار کرد بدون اینکه اصلاً موضوع روشن باشد. در مرو براى اولین بار موضوع را با امام در میان گذاشت. نه تنها امام را، عده زیادى از آل ابیطالب را دستور داد از مدینه، تحت نظر و بدون اختیار خودشان حرکت دادند [و به مرو] آوردند. حتى مسیرى که براى حضرت رضا انتخاب کرد یک مسیر مشخصى بود که حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از خودشان مىترسیدند. دستور داد که حضرت را از طریق کوفه نیاورند، از طریق بصره و خوزستان و فارس بیاورند به نیشابور. خط سیر را مشخص کرده بود. کسانى هم که مأمور این کار بودند از افرادى بودند که فوقالعاده با حضرت رضا کینه و عداوت داشتند، و عجیب این است که آن سردارى که مأمور این کار شد به نام «جَلودى» یا «جُلودى» (ظاهراً عرب هم هست) آنچنان به مأمون وفادار بود و آنچنان با حضرت رضا مخالف بود که وقتى مأمون در مرو قضیه را طرح کرد او گفت من با این کار مخالفم. هرچه مأمون گفت: خفه شو، گفت: من مخالفم. او و دو نفر دیگر به خاطر این قضیه به زندان افتادند و بعد هم به خاطر همین قضیه کشته شدند، [به این ترتیب که] روزى مأمون اینها را احضار کرد، حضرت رضا و عدهاى از جمله فضل بن سهل ذوالریاستین هم بودند، مجدداً نظرشان را خواست، تمام اینها در کمال صراحت گفتند ما صد درصد مخالفیم، و جواب تندى دادند. اولى را گردن زد. دومى را خواست. او مقاومت کرد. وى را نیز گردن زد. به همین «جلودى» رسید «1». حضرت رضا کنار مأمون نشسته بودند. آهسته به او گفتند: از این صرفنظر کن. جلودى گفت: یا امیرالمؤمنین! من یک خواهش از تو دارم، تو را به خدا حرف این مرد را درباره من نپذیر. مأمون گفت: قَسمت عملى است که هرگز حرف او را دربارهات نمىپذیرم. (او نمىدانست که حضرت شفاعتش را مىکند.) همان جا گردنش را زد. به هر حال حضرت رضا را با این حال آوردند و وارد مرو کردند. تمام آل ابیطالب را در یک محل جاى دادند و حضرت رضا را در یک جاى اختصاصى، ولى تحت نظر و تحتالحفظ، و در آنجا مأمون این موضوع را با حضرت در میان گذاشت. این یک مسئله که از مسلّمات تاریخ است. (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج18، ص 126
2. امتناع حضرت رضا
گذشته از این مسئله که این موضوع در مدینه با حضرت در میان گذاشته نشد، در مرو که در میان گذاشته شد حضرت شدیداً ابا کرد. همین ابوالفرج در مقاتل الطالبیّین نوشته است که مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا و [این دو موضوع را مطرح کردند.] حضرت امتناع کرد و قبول نمىکرد. آخرش گفتند:
چه مىگویى؟! این قضیه اختیارى نیست، ما مأموریت داریم که اگر امتناع کنى همین جا گردنت را بزنیم. (علماى شیعه مکرر این را نقل کردهاند.) بعد مىگوید: باز هم حضرت قبول نکرد. اینها رفتند نزد مأمون. بار دیگر خود مأمون با حضرت مذاکره کرد و باز تهدید به قتل کرد. یکدفعه هم گفت: چرا قبول نمىکنى «1»؟! مگر جدت على بن ابیطالب در شورا شرکت نکرد؟! مىخواست بگوید که این با سنت شما خاندان هم منافات ندارد، یعنى وقتى على علیه السلام آمد در شورا شرکت کرد و [در امر انتخاب خلیفه] دخالت نمود معنایش این بود که عجالتاً از حقى که از جانب خدا براى خودش قائل بود صرفنظر کرد و تسلیم اوضاع شد تا ببیند شرایط و اوضاع از نظر مردمى چطور است، کار به او واگذار مىشود یا نه. پس اگر شورا خلافت را به پدرت على مىداد قبول مىکرد، تو هم باید قبول کنى. حضرت آخرش تحت عنوان تهدید به قتل که اگر قبول نکند کشته مىشود قبول کرد. (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج18 127)
3. شرط حضرت رضا
یکى دیگر از مسلّمات تاریخ این است که حضرت رضا شرط کرد و این شرط را هم قبولاند که من به این شکل قبول مىکنم که در هیچ کارى مداخله نکنم و مسؤولیت هیچ کارى را نپذیرم. در واقع مىخواست مسؤولیت کارهاى مأمون را نپذیرد و به قول امروزیها ژست مخالفت را و اینکه ما و اینها به هم نمىچسبیم و نمىتوانیم همکارى کنیم حفظ کند و حفظ هم کرد. (البته مأمون این شرط را قبول کرد.) لذا حضرت حتى در نماز عید شرکت نمىکرد تا آن جریان معروف رخ داد که مأمون یک نماز عیدى از حضرت تقاضا کرد، امام فرمود: این برخلاف عهد و پیمان من است، او گفت: اینکه شما هیچ کارى را قبول نمىکنید مردم پشت سر ما یک حرفهایی مىزنند، باید شما قبول کنید، و حضرت فرمود: بسیار خوب، این نماز را قبول مىکنم، که به شکلى هم قبول کرد که خود مأمون و فضل پشیمان شدند و گفتند اگر این برسد به آنجا انقلاب مىشود، آمدند جلوى حضرت را گرفتند و ایشان را از بین راه برگرداندند و نگذاشتند که از شهر خارج شوند.(مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج18 128)
4. طرز رفتار امام پس از مسئله ولایتعهدى
مسئله دیگر که این هم باز از مسلمات تاریخ است، هم سنىها نقل کردهاند و هم شیعهها، هم ابوالفرج نقل مىکند و هم در کتابهای ما نقل شده است، طرز رفتار حضرت است بعد از مسئله ولایتعهدى. مخصوصاً خطابهاى که حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه ولایتعهدى مىخواند عجیب جالب است. به نظر من حضرت با همین خطبه یک سطر و نیمى- که همه آن را نقل کردهاند- وضع خودش را روشن کرد.
خطبهاى مىخواند، در آن خطبه نه اسمى از مأمون مىبرد و نه کوچکترین تشکرى از او مىکند. قاعدهاش این است که اسمى از او ببرد و لااقل یک تشکرى بکند.
ابوالفرج مىگوید بالأخره روزى را معین کردند و گفتند در آن روز مردم باید بیایند با حضرت رضا بیعت کنند. مردم هم آمدند. مأمون براى حضرت رضا در کنار خودش محلى و مجلسى قرارداد و اول کسى را که دستور داد بیاید با حضرت رضا بیعت کند پسر خودش عباس بن مأمون بود. دومین کسى که آمد یکى از سادات علوى بود. بعد به همین ترتیب گفت یک عباسى و یک علوى بیایند بیعت کنند و به هر کدام از اینها هم جایزه فراوانى مىداد و مىرفتند. وقتى آمدند براى بیعت، حضرت دستش را به شکل خاصى رو به جمعیت گرفت. مأمون گفت: دستت را دراز کن تا بیعت کنند.
فرمود: نه، جدم پیغمبر هم این جور بیعت مىکرد، دستش را این جور مىگرفت و مردم دستشان را مىگذاشتند به دستش. بعد خطبا و شعرا، سخنرانان و شاعران- اینها که تابع اوضاع و احوال هستند- آمدند و شروع کردند به خطابه خواندن، شعر گفتن، در مدح حضرت رضا سخن گفتن، در مدح مأمون سخن گفتن، و از این دو نفر تمجید کردن. بعد مأمون به حضرت رضا گفت: «قُمْ فَاخْطُبِ النّاسَ وَ تَکَلَّمْ فیهِمْ» برخیز خودت براى مردم سخنرانى کن. قطعاً مأمون انتظار داشت که حضرت در آنجا یک تأییدى از
او و خلافتش بکنند. نوشته است: «فَقالَ بَعْدَ حَمْدِاللَّهِ وَالثَّناءِ عَلَیْهِ» اول حمد و ثناى الهى را گفت ... (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج18، ص: 128)
توجه به همین چهار نکته که جزء مسلمات تاریخ است وهرکسی در رابطه با مساله ولایتعهدی، سخن گفته است، این نکات را انکار نکرده است، نشاندهنده این مساله است که بر خلاف دیگر انقلابیون جهان که تازمانی انقلابی اند که از امتیازات حکومت بی نصیب اند، همین که به نوایی رسیدند، آرمانهای انقلاب را فراموش وحتی همرزمان انقلابی خودش را که روزی در مسیر جریان همراهش بودند، به سخره می گیرند، امام رضا (ع) وقتی به ولایت عهدی می رسد انقلابی تر از هر زمان دیگر است و نه تنها حامی حکومت وسازمان حکومتی نیست، بلکه بیش تر از هر زمان دیگر به حکومت انتقاد می کند ودر مقابل حکومت مأمون وعمال او قرار می گیرد.
نتایج
بررسی زندگی امام هشتم، ما را به نکات ذیل رهنمون میسازد:
- زراندوزی و گردآوری بیحساب ثروت، یکی از عوامل ایجاد شکاف طبقاتی است. پدیدۀ شوم زراندوزی، از آفات روحی است که از خوی و خصلت، شیوه تفکر و اخلاق باطنی زشت سرچشمه میگیرد؛ از این رو برای شناخت ماهیت این پدیده، حتی به عنوان موضوعی از موضوعات اقتصادی و مشکلی از مشکلات اجتماعی، باید به روان و باطن آدمیان توجه نمود، و انگیزهها و علل درونی این آفت را بررسی کرد. همین موضوع، معیار تمایز بنیادین میان تفکر اسلامی و دیگر مکاتب است، که از عامل اصلی در تمام مسائل؛ یعنی خود انسان و گرایشهایش غافل نمیماند. زراندوزی و ثروت نشاندهندۀ بی تعهدی و بیاحساسی نسبت به محرومان و بینوایان است، که زیر پا نهادن اصول عدالت اجتماعی را در پی خواهد داشت. بیگمان مالاندوزی نکوهیده که انگیزههایی شیطانی دارد، موجب درآمدهایی است که از راههای ظلم، استثمار، احتکار، تولید جنس بیکیفیت، غصب، رباخواری و مانند آنها به دست آمده، نه از راه تولید و سرمایهگذاریهای سازنده و کسبهای حلال.
- شیوه زندگی پیشوایان راستین اسلام نشاندهنده این نکته است که فرزندان آدم به لحاظ ارزش انسانی همواره باهم برابرند و هیچ معیاری نمیتواند گروهی را بر جمع دیگر بر تری ببخشد، هرچند آفریننده انسان ملاک برتری را در تقوا میداند، اما حتی تقوا نیز در ارتباطات انسانی شرافت حیثیتی و امتیاز طبقاتی را به همراه ندارد.
- در اندیشه اسلامی، دین از سیاست قابل تفکیک نیست؛ نکته قابلتوجه در پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع) این است که آن حضرت با قبول ولایتعهدی، این شایعه را خنثی کرد که برخی سادهلوحان امام معصوم (ع) را افرادی گریز پا میپنداشتند که همواره از سیاست میگریزند و از ورود به عرصه سیاست ابا داشتند . آنان چنین تصور میکردند که ائمه (ع) تنها به امور دینی و فقهی میپردازند و با در پیش گرفتن تقیه ، کار سیاست و مدیریت جامعه را به دیگران وانهاده و به خیر و شر امور مسلمانان کاری ندارند ، اما غافل از اینکه امام با پذیرش دعوت مأمون و قبول ولایتعهدی او ، دست به حرکتی استثنایی زد که در تاریخ زندگی ائمه (ع)ر پس از پایان خلافت ظاهری اهلبیت (ع) در سال چهلم هجرت تا آن روز، بینظیر بود و آن آشکار ساختن داعیه امامت شیعی ، در سطح عظیم اسلامی و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانان در اقصی نقاط کشور بزرگ اسلامی آن روزگار بود .
پینوشتها:
- قران مجید.
- نهجالبلاغه
1. ]گردآورنده[: عطاردی قوچانی، عزیز الله، مسند الامام الرضا(ع)، ج 2، مشهد، المؤتمر العالمی الامام الرضا(ع)، 1364.
2. Oxford Advanced Learner’s Dic,( 1987
- 3. The random Hous Dic of the English language (1987]
4. ابن بابویه قمی، ابی جعفر محمد ابن علی ابن الحسین، الخصال، تصحیح وتعلیق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسسین حوزه علمیه قم، 1362.
- 5. ابن قتیبه، عبد الله بن مسلم، عیون الاخبار، ج 2، بیروت، دارالفکر، 1374 .
6. بابایی، رضا، ترنم قرآن در سیره معصومان، تهران، نشر هستی نما، 1380.
- 7. باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی امام رضا علیه السلام، ج 1،
8. حکیمی، محمد رضا ومحمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاة، ج3، مترجم: احمد آرام، قم، مرکز انتشارات حوزه علمیه قم، 1366.
9. شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج 26، تهران، چابخش، 1389.
10. عطاری کرمانی، عباس، خورشید مشرق امام رضا (ع)، چاپ دوم، تهران، آسیم، 1389.
- 11. فضلالله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1384.
- 12. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 6، مترجم وشارح: محمد باقر کمره ای، تهران، اسوه، 1379.
13. گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، چاپ پنجم، ویراست چهارم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نشر نی، 1389..
14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، بیروت، مؤسسه الوفاه، 1362.
- 15. مطهرى، مرتضی، مجموعهآثار، ج18، تهران، صدرا، 1381.
- 16. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ترجمه وشرح: هاشم رسولی محلاتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
- 17. و میر خوانند شافعی، میر محمد ابن سید برهانالدین خواند شاه، روضه الصفا، ج 3، انتشارات کتابفروشی مرکزی، تهران، 1339، ص 44.
جان راسکن
مجله اینترنتی پامپا
http://magazine.pampa.ir