يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ
ارزوی خوب برای دیگران
پدری به پسرش گفت: این هزار چسپ زخم را بفروش تا از پولش برایت کفش نو بخرم.
پسر با خود فکر کرد که : خدا من باید ارزو کنم که 1000 نفر زخمی شوند و از من چسپ زخم بخرند تا من به کفش نو برسم.
این بود که گفت من به همین کفش کهنه قناعت می کنم و هرگز از پدر کفش جدید نمی خواهم.