شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۲۱ ق.ظ
چغندر تا پیاز شکرخدا
می گویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی می کرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت: «می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم شاید شاه در عوض چیزی شایسته شأن و مقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم وبا آن زندگی مان عوض شود».
همسرش که چغندر دوست داشت، گفت: « برای شاه چغندر ببر!» اما مرد که پیاز دوست داشت، مخالفت کرد و گفت: « نه پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است». با این انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای شاه برد.
از بد حادثه، آن روز از روزهای بد اخلاقی شاه بود و اصلا