در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۱۶ ب.ظ

#شب_ششم_محرم

می آمد و عمامه ی بابا به سرش بود
آماده ی جنگیدنِ با صد نفرش بود
می آمد و رخساره برافروخته از عشق
یک خیمه دل غم زده در دور و برش بود
پروانه ای از شوق پریده است به میدان
آن چیز که می سوخت در او بال و پرش بود
می خواست بگوید به ابی انت و امی
لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود
این شیر، علی اکبر او نه ولی انگار
باید بنویسیم که قاسم پسرش بود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۱۶
mohammad razavi
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۹ ب.ظ

در انتظار رحمت دوست

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه تعزیت دختر رز بنویسید
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۹
mohammad razavi
چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ق.ظ

دعـــــــــــــــــــــــا

یارب درون سینه دل با خبر بده
در باده نشهٔ را نگرم آن نظر بده
این بنده را که با نفس دیگران نزیست
یک آه خانه زاد مثال سحر بده
سیلم ، مرا بجوی تنک مایه ئی مپیچ
جولانگهی بوادی و کوه و کمر بده
سازی اگر حریف یم بیکران مرا
بااضطراب موج ، سکون گهر بده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۴۹
mohammad razavi
جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۵۳ ب.ظ

به بهانه ای سالروز واقعه غدیر

واقعه غدیر از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه سال دهم قمری در غدیر خم، امام علی(ع) را جانشین خود معرفی کرد. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میان‌شان بودند، با امام علی(ع) بیعت کردند.

این معرفی بنا به دستور خدا در آیه تبلیغ بود. این آیه به پیامبر(ص) دستور می‌داد آنچه خداوند بر او نازل کرده، ابلاغ کند و اگر این کار را نکند، رسالتش را انجام نداده است. پس از واقعه غدیر آیه اکمال نازل شد که می‌گفت: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»

معصومان(ع) به حدیث غدیر استناد کرده‌اند و شاعران بسیاری از دوران امام علی(ع) درباره آن شعر سروده‌اند. از مهم‌ترین آثار درباره این واقعه، کتاب الغدیر از علامه امینی است. پیامبر(ص) و دیگر معصومان این روز را عید خوانده‌اند و مسلمانان، به‌ویژه شیعیان این روز را جشن می‌گیرند.

نوشتار اصلی: حجة الوداع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۵۳
mohammad razavi
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

#داستان_کوتاه_پندآموز (حکایت تار مو)

مرد عصبانی سرشو با دو دستش گرفته و لب پنجره ایستاده و در حال کشیدن نفس های عمیقه تا آرام بشه تا از اعصبانیتش کاسته بشه و زیر لب به زنش فحش میده ... دخترش میاد تا باباش رو آروم کنه میگه : بابا اینقدر ناراحت نباش ، حالا درسته مامان به خاطر اون تار موی بلند زنانه ! که روی کت شما پیدا کرده این جنجال رو به پا کرده !!! و رفته تو اتاقش میگه طلاقشو می گیره و بیرون نمیاد اما من راه چاره اش رو میدونم چیه ! در ضمن مگه نشنیدن که حکیم ارد بزرگ میگه : هیچگاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . و ادامه میده : من نمیدونم این مامانا که وسایل خودشون رو یه جایی میزارن, بعد خودشونم یادشون میره کجاس ... چه جوریه که تو پیدا کردن وسایلی که ما به اصطلاح تو 7 تا سوراخ موش قایم می کنیم تبحر خاصی دارن ... پدر میگه : بسه اینقدر پرحرفی نکن !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۳
mohammad razavi
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۹ ق.ظ

#داستان_واقعی که در اردن اتفاق افتاد ...

مردی وفات کرد و زن جوان و فرزندش که شیر خواره بود را ترک گفت ...
عموی پسر شیرخواره آمد و به زن گفت که حاضر است برای بزرگ کردن برادر زاده کمک نماید و با پول بجامانده از برادرش کار کند تا آینده او فراهم شود ..
مادر قبول کرد و وکالت را به او سپرد . عمو دارایی برادر زاده را گرفت و برای کار به آمریکا رفت ، به خواست خداوند کار خوبی نسیبش شد و با زنی آمریکایی ازدواج کرد و صاحب خانواده و فرزند شد ...
زنش نیز او را در چگونگی استثمار مال و دارایی اش یاری نمود و بنگاه معاملاتی فروش ماشین به راه انداختند ..
او هرگز از مالی که بدست می آورد چیزی برای زن و فرزند برادرش نمی فرستاد .. آنها صاحب میلیاردها ثروت شدند .
اما بیوه زن جوان و فرزندش در فقر بسر می بردند ، خداوند آنها را با مال حلال هرچند کم کرامت داده بود و پسر با تربیت و تعلیم بر اساس دین پرورده شد و به سن جوانی رسید ..
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۹
mohammad razavi
دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۳ ق.ظ

✍📔#تلنگر

#تلنگر
ماندلا و قذافے هر دو آفریقایے بودند ، هر دو آزادے خواه بودند ، هر دو مبارز بودند ، هر دو در مبارزه پیروز شدند ، هر دو به محبوبیتِ فراوان رسیدند و هر دو موفق شدند ڪه رهبرے ڪشورهایشان را به دست بگیرند ، ماندلا امّا بدون خون ریزے به پیروزے رسید و بدون خون ریزے ادامه داد و قدافے با خون بر مسند نشست و با خون ادامه داد ، ماندلا گوشش را براے شنیدن صداے مردم باز ڪرد و قذافے دهانش را به نعره گشود تا گوش مردم از صدایش پر باشد ، ماندلا ڪتابِ مردم را خواند و قذافے ڪتابے نوشت و مردم را وادار به خواندن آن ڪرد ، ماندلا خودش را ڪشت تا مردمش زنده باشند و قذافے مردم را ڪشت تا خودش زنده باشد ، ماندلا گفت : « ما » و قذافے گفت : « من » ،
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۱۳
mohammad razavi
دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۵ ب.ظ

#راز_مثلها 13 (داستان "گنه کرد در بلخ...(

داستان ضرب‌المثل "گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری"
در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش می خارید و هِی بینی در کار حاکم وقت می کرد! حاکم محلی، که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و شرح حال می گوید و درخواست حکم حکومتی برای کشیدن گوشش می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ چهل کلاغ می کند! پادشاه که نه وقت بررسی داشت و نه حال بررسی، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد مبنی بر اینکه به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد و بدانند جریمه ی تمرّد و سرکشی چیست! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند؛ کبوتر نامه بر بجای اینکه به بلخ پرواز بکند بطرف شوشتر حرکت می کند! خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر هم که وظیفه شناس است و کار درست! نتیجه می گیرد شاید در مرکز به مس، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را احضار و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کنند!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۵
mohammad razavi
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۱ ق.ظ

داستان بابا غصه خور

داستان بابا غصه خور را استاد علی صفایی حائری حکایت می‌کنند که زبان حال بسیاری از ما است. ( از هر چیزی رنج می برد و با هر چیز غصه برایش می رسید) یک روز عیالش گفت: آخر این که نشد کار. پاک از دست می روی!! بیچاره می شوی!! یک روز تو بی غصه و ناراحتی نبوده ای!! امروز در خانه بمان که لااقل چیزی نبینی و چیزی نشنوی و یک روز راحت باشی. قلیانش را چاق کرد و سماورش را آتش انداخت و بساطش را کوک کرد … که یک روز بی رنج بگذراند. بابا غصه خور، دیگر چیزی نمی دید که رنج ببرد و حادثه ای نمی شنید که غصه بخورد. همه چیز بر وفق مراد بود … که ناگهان از پشت دیوار از بیرون خانه شنید … که دو نفر عابر با هم می گویند: « فلانی،
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۰:۲۱
mohammad razavi
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۹ ق.ظ

#راز_مثلها 12

داستان ضرب‌المثل چوب توی آستین کردن
چوب توی آستین کردن،برای تهدید کسی به تنبیه شدن به کار می گیرند.
زمان قاجار یکی از انواع تنبیه خلاف کاران چوب درآستین کردن وی بوده است. ترتیب آن نیز چون این بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دستهای محکوم از یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می کردند. سپس مچ دست ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آنها را خم کند. پس از آن، مدتی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۰:۱۹
mohammad razavi