معاشرت با مردم
انگونه با مردم معاشرت کنید که اگر مردید، بر شما بگریند واگر زنده ماندید با خوشرویی بسمت شما بیایند.«امام علی ع»
انگونه با مردم معاشرت کنید که اگر مردید، بر شما بگریند واگر زنده ماندید با خوشرویی بسمت شما بیایند.«امام علی ع»
صد بار به سنگ کینه بستند مرا.
یخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام
در آغاز عرایضم عرض ارادتی به حضرت صاحب عصر، ارواحنا فداه لازم است، بکنیم.
منجی آخرالزمان مورد اتفاق همه ادیان ابراهیمی است. اینکه کسی خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد. در میان ادیان ابراهیمی مورد قبول همگان است. در اسلام ناب این منجی هم مشخص شده است.
این انسان بزرگ فوقالعاده را در همه مذاهب اسلامی به نام "مهدی" میشناسند.
شاید در بین فرق اسلامی هیچ فرقهای را نتوان سراغ داد که معتقد نباشد که مهدی علیهالسلام ظهور خواهد کرد و او از ذریه پیغمبر است. حتی نام و کنیه آن حضرت را هم مشخص میکنند.
سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله ای دوست یابی و شکیبایی گورستان پوشاننده عیب هاست همانگونه که پرسش کردن وسیله ای است که عیب ها را می پوشاند. انسان از خود راضی دارای دشمنان زیاد است.
(نهج البلاغه/ حکمت 15)
مامعتقدیم که عشق سر خواهد زد.
دانش میراث گرانبها، اداب زیورهای همیشه تازه واندیشه ایینه همیشه شفاف است.« امام علی_ع_ نهج البلاغه، حکمت چهارم.
بخل ننگ، ترس نقصان است. تهی دستی مرد زیرک را در استدلال کند می سازد، انسان فقیر در شهر خیش نیز بیگانه است.«نهج البلاغه، 3.
پیامبرر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: بعد از من خلفا خواهند بود، بعد از خلفا امرا و بعد از امرا، پادشاهان ستمگر بیایند، آنگاه مردى از اهل بیت من خواهد آمد که زمین را که آکنده از ظلم شده باشد، از عدل و داد پر کند.
مساله مهدویت در روایات اهل سنت نیز بازتاب گسترده ای دارد. آنچه در زیر از نظر می گذرانید، نمونه هایی از روایات منابع حدیثی اهل سنت در باره مهدی موعود علیه السلام است که برای خوانندگان محترم نقل می کنیم:
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظه هایم جای پای تو
اگر مؤمن اگر کافر به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو
صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایق هاست آوازم برای تو.
ترا من با تمام انتظارم جستجو کردم.
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو؟
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو؟
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظرش پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بسکویت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و مشغول خواندن کتابش شد.
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روز نامه می خواند. وقتی که او تخستین بسکویت را به دهانش گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بسکویت برداشت وخورد.
زن خیلی