در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۱۰ مطلب با موضوع «داستانک» ثبت شده است

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ق.ظ

تلنگر

مرگ برای پول، در کنار پول

مناسبتى بود و چند روز تعطیلى. یکى از سرمایه داران تهران به دور از چشم دوستان و بدون اطلاع

خانواده، به حجره اش آمده بود تا سرمایه اش را حساب کند. پس از آن که در قسمت عقبى حجره

اسناد را بررسى کرد، خواست بیرون بیاید که دید کلید را داخل حجره جا گذاشته و در را به روى

خود بسته است. هر چه فریاد زد چون بازار تعطیل بود، صدایش به جایى نرسید، آنقدر فریاد زد که

از حال رفت. چون کسى از محل او خبر نداشت پس از چند روز او را در حالى پیدا کردند در کنار

میلیون ها تومان پول، جان سپرده بود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۰۷:۲۴
mohammad razavi
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۲۰ ق.ظ

منطق زور و زور منطقی

کى به کیه

یکى از شهرداران به طور ناشناس به مغازه بقالى مراجعه کرده و به او گفته بود، برادر! این جوى آب متعلّق به همه مردم است، شما که زباله ها را در جوى آب مى ریزى، جوى مسدود و اسباب زحمت مردم مى شود. مرد بقّال گفته بود: برو بابا، کى به کیه.

شهردار دستور داد شبانه مغازه او را بسته وپلمپ کنند. فردا صبح بقّال به شهردارى مراجعه مى کند و مى گوید: من پروانه و جواز دارم، چرا مغازه مرا بسته اید؟ شهردار در جواب اعتراض او مى گوید: برو بابا، کى به کیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۰۹:۲۰
mohammad razavi
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۸ ق.ظ

بهلول و هارون

موعظه بهلول به هارون

هارون در بازگشت از مکه مدتى در کوفه اقامت کرد. روزى با بهلول مواجه شد که با صداى بلند او را مى خواند.

هارون به خشم آمد و گفت : آیا مرا مى شناسى ؟

بهلول : آرى ! تو را خوب مى شناسم .

پرسید: من کیستم ؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۸:۱۸
mohammad razavi
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ق.ظ

فقر چیست؟

فقر

روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان

دهد مردمی که در آن جا زندگی م ی کنند چقدر فقیر هستند . آنها یک روز و

یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

نظرت در مورد » : در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید

مسافرت مان چه بود «؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۰۹:۳۳
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

خدا و انسان

فرشته بیکار

مردی خواب عجیبی دید.

او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند

تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز م ی کنند و آنها را

داخل جعبه هایی می گذارند.

مرد از فرشته ای پرسید«:  شما دارید چکار می کنید؟ »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۷
mohammad razavi
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

انسان از خدا تا...

شام آخر

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد :

می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح

که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه

تمام رها کرد تا مدل های آرمانیش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یک ی از آن

جوانان همسرا یافت . جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش

اتودها و طرح هایی برداشت.

سه سال گذشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۷
mohammad razavi
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ق.ظ

تغییر دنیا

تغییر دنیا

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است» : کودک که

بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی

بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم . بعد ها دنیا را هم بزر گ دیدم

و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم

خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر

روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۱۰:۳۸
mohammad razavi
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ب.ظ

داستانک3

شام آخر

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد :

می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح

که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه

تمام رها کرد تا مدل های آرمانیش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یک ی از آن

جوانان همسرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۲:۲۰
mohammad razavi
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۰ ب.ظ

داستانک 2

اینجا هم همینطور!!!

پیرمرد روی نیمکت نشسته بود و کلاهش را روی سرش کشیده بود و

استراحت می کرد. سواری نزدیک شد و از او پرسید:

هی پیری! مردم این شهر چه جور آدمهاییند؟

پیرمرد پرسید: مردم شهر تو چه جوریند؟

گفت: مزخرف !

پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور!

بعد از چند ساعت سوار دیگری نزدیک شد و همین سؤال را پرسید.

پیرمرد باز هم از او پرسید :مردم شهر تو چه جوریند؟

گفت: خب ! مهربونند.

پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور !!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۰
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ب.ظ

یک ساعت ویژه

داستانک

داستانک مجموعه ای از داستانهای های کوتاه است که می توانند دارای یک پیام دینی، اخلاقی واجتماعی برای خوانندگان باشد. در این مجموعه بیش از این که به ساختار فنی وهنری، و یا جنبه واقعی ویا غیر واقعی داستان توجه شود، حقیقت آن مورد نظر قرار دارد. پس با ما باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۹
mohammad razavi