در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۰ مطلب با موضوع «داستانک» ثبت شده است

رهبران آفریقا برای خروج دسته جمعی از دادگاه بین المللی کیفری (لاهه) یک استراتژی مشترک تصویب کرد ه اند.
    بر اساس پیش نویس این استراتژی اتخاذ شده به کشورهای آفریقایی پیشنهاد شده است که هر یک مکانیزم های قضائی خود را تقویت کرده و دستگاه قضائی و حقوق بشری قاره آفریقا را گسترش دهند.به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری «آسوشیتدپرس»، اواخر سال گذشته سه کشور آفریقایی از جمله آفریقای جنوبی اعلام کردند که در نظر دارند از این دادگاه خارج شوند. برخی از کشورهای آفریقایی در این دادگاه پرونده هایی قضایی مانند نسل کشی، جرائم جنگی و جرم علیه انسانیت داشته اند. به طور مثال از سال ۲۰۰۹ «عمر البشیر»، رئیس جمهور سودان از سوی دادگاه بین المللی کیفری به دلیل رهبری کشتارها در دارفور مورد تعقیب قرار گرفته است.  

منبع: روزنامه کیهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۵
mohammad razavi
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ

خدا پشت پنجره است

جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت .
جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد. مادربزرگ به سالی گفت توی شستن ظرفها کمکم کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۰:۱۳
mohammad razavi
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۳ ق.ظ

خدا و گنجشک

تهیه کننده: سید مهدی رضوی

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.

فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: “می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست”

فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: “با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست”

گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۳
mohammad razavi
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ب.ظ

اصل یا بدل؟؟!!!

جینی دختر زیبا و باهوش پنج ساله ای بود…                                تهیه کننده: سید مهدی رضوی

یک روز که همراه مادرش برای خرید به فروشگاه رفته بود، چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش ۱۰/۵ دلار بود، دلش بسیار آن گردن بند را می خواست. پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردن بند را برایش بخرد.

مادرش گفت : ” خوب! این گردن بند قشنگیه، اما قیمتش زیاده ، خوب چه کار می توانیم بکنیم!

من این گردن بند را برات می

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۶
mohammad razavi
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ق.ظ

توپ

می گویند یکی از صدر اعظم های دوره قاجار دستور ساختن توپی را داد که معتقد بود می تواند از تهران، سن پترزبورگ در روسیه را هدف قرار دهد.
هنگام آزمایش در حضور شاه گلوله در هنگام شلیک منفجر شد و خدمه را لت و پار کرد.
صدر اعظم بلا فاصله رو به شاه کرد و گفت: قربان ملاحظه فرمودید، توپی که خودیها را این گونه لت و پار می کند با دشمن چه خوهد کرد؟
   برگرفته از روزنامه کیهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۰۲
mohammad razavi
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ق.ظ

کلاهبرداران بزرگ 4

4- حسین.ک                     تهیه کننده: سید مهدی رضوی

کلاهبردار ایرانی، مردی که کاخ دادگستری ایران را فروخت، حدود 70 سال پیش در شهریار متولد شد. ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۱
mohammad razavi
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ق.ظ

کلاهبرداران معروف 3

3- فرانک ویلیام آباگ‌نیل (Frank William Abagnale)‌                     تهیه وتنظیم: سید مهدی رضوی

صاحب کلکسیونی از انواع کلاهبرداری‌ها، قاضی، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و کسی که زندگی‌اش دستمایه ساخت فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» شد، در سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. وقتی او 14 ساله بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و این ضربه روحی بزرگی برای فرانک بود. دو سال بعد از خانه فرار کرد و به نیویورک رفت و در آنجا بود که فهمید برای امرار معاش چاره‌ای به‌جز کلاهبرداری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۷
mohammad razavi
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ

کلاهبرداران معروف 2

2- هان ون میگه‌رن (Han Van Meegeren)                                    تهیه کننده: سید مهدی رضوی

نقاش و کپی‌کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال 1889 در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد. اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۹
mohammad razavi
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ

جامعه ای بیکار

مردی برای معالجه یپش دکتر رفته بود که خبر دادند مأمور وزارت صحت جهت بازرسی به مطب امده است.

مرد که صحبت های دکتر وبازرس را  گوش می داد شنید که دکتر بجای نشان دادن مدارک به بازرس  پولی داد و گفت من دکتر واقعی نیستم این پول را بگیر و ... مرد به بازرس اعتراض کرد، بازرس در جواب گفت من هم بازرس واقعی نیستم اما تو می توانی به محکمه شکایت کنی، ان مرد هم گفت حالا که وضعیت این گونه است باید بگویم که من هم مربض واقعی نیستم ، کارمند دولتی هستم که می خواهم مرخصی استعلاجی بگیرم و نیازمند تایید دکتر بودم که این تایید را گرفتم.
این داستان ممکن است حقیقت نداشته باشد، اما واقعیت های زیادی را در جوامع عقب افتاده ای مثل جامعه ما نشان می دهد.
پ.ن : درجامعه ای که شغل ها بر اساس لیاقت و شایستگی تقسیم نشود، در حقیقت همه بیکارند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۵
mohammad razavi
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ

هوش تجاری

 هوش تجاری                                             تهیه کننده: سید مهدی رضوی

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی ها هم که دیدند اطراف شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون ها روستایی ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این بار پیشنهاد داد برای هر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۶
mohammad razavi