خورشید روی نیزه
به نام خدا
عشق تا گل کرد چون خورشید روی نیزه ها شانه های آسمان لرزید روی نیزه ها
بوی خون پیچید در پس کوچه های آسمان ابرها ی غصه ها بارید روی نیزه ها
باغی از آتش فراهم بود در آشوب خون شعله های داغ می رقصید روی نیزه ها
یک طرف فوج ستاره خسته در شولای خون یک طرف انبوهی از خورشید روی نیزه ها
این کدامین دست گلچین بود آیا؟کاین چنین دسته گلها را یکایک چید روی نیزه ها
چشمهای مضطرب می دید در بهت عطش چشمه خون خدا جوشید روی نیزه ها
در میان پرده های خون ودر حجم سکوت بانک سرخ نینوا پیچید روی نیزه ها
زخمه زخمه در سکوت و،پردهپرده در غروب آسمان در آسمان خورشید روی نیزه ها
در طلوع داغ وزینب، چشم مبهوت زمان باغی از گلهای پرپر دید روی نیزه ها
در هجوم باد های فتنه در توفان خشم باغ سرخ کربلا رویید روی نیزه ها