عدالت، این معشوق دست نیافتنی
عدالت
عدالت ، این معشوق دست نیافتنی
نویسنده : غلام حضرت حسینی "باران"
بنام خداوند که انسان را ازخون بسته آفرید ودرآن روح خودش را دمید وچهل شبانه روز آنرا بارورساخت.
یکی ازموضوعات که همیشه تاریخ دربین انسانها مورد گفتگووبحث ومناظره بوده است ، واژه ی زیبا ودوست داشتنی عدالت بوده است که تاهنوزکه هنوزاست انسان ابن انسان نتوانسته است ازبرکت این کلمه وعملی ساختن این واژه ی مقدس درزندگی خود بهره مند شوند ودرست به همین خاطراست درلجن مال ترین برهه ای اززندگی اش قدم گذاشته است وروزبه روزدرسراشیبی سقوط واسفل السافلین حیات رجعت می کند؛ بااینهم عدالت فردی واجتماعی یک روئیای دوست داشتنی، دست نیافتنی ودلچسپ برای تمام بشریت بوده است که، باری به جرئت می توان گفت عدالت معشوق مطلق آدمی است که برای دست یازیدن برگردن آن زیبا منش تا ازلیت وابدیت هستی نفس خواهد کشید، اما اینکه تاچه اندازه درهوای روحبخش ولذت آفرینش تنفس خواهد کرد سئوالی است به بزرگی تمام تاریخ!.
درطول سفرکهکشانی زمانها ودورانها انسان های مصلح ودادگر بوده اند که، به دنبال تحقق عدالت اجتماعی براساس خواستهای درونی وفطری شان کوشیده اند ، رنجهای فراوانی را نیزمتحمل شده اند، تا خورشیدعدالت بطوریکسان وهمگون برتمام چهره ها ونهله ها نورافشانی کند، اما اینکه تاچه پیمانه توانسته اند راه بجایی ببرند بازهم سئوالیست لاجواب آنهم ازابتدای تاریخ خلقت آفریده شدن موجود ذهنی و عینی بنام عدالت تاحالا.
کلمه عدالت مانند سایراعضاء ودودمانش ازجمله آزادی ، وحدت ملی، حق وتکامل که می بایست درتاریخ جهان وآفرینش انسان ازرسمی ترین اصول وغیرقابل اغماض انسانها بهره مند باشد، مانندگلهای معطروزیبایی است که برروی سنگ قبرها وگورهای تیره وتارمی گذارند، تنها برای آرایش فلسفه وجهان بینی ها وسخنرانی ها ی ما به کارمی رود.غافل ازاینکه این نام زیبا را خداوند درکنارنام یگانه ی خودش یعنی توحید گذاشته است که اگرتوحید یعنی یگانگی ووحدانیت خالق لایزال هستی عدل یعنی یک سویه ی دیگرازآن یعنی برابری ویگانگی دربرابروحدت وجودی او ودراین شکی نیست که ارتباط یگانه ی که بین عدالت وتوحید وجود دارد خود یک مقاله جداگانه ومفصلی را می طلبد، همین اندازه گفته باشیم که راه رسیدن به وحدت عدالت است وراه رسیدن به عدالت همان وحدت ، یکی پنداشتن همه چیزوهمه هستی وبرگشت تمام هستی به یک نقطه به یک زره به یک محورهمانگونه که ازیک نقطه ازیک زره شروع شده است.
وقتی ماکیاولی های برده گیر، که حیله گری را ستوده و استفاده از هر عمل پست و غیر انسانی ای را برای برقراری و تثبیت حاکمیت یک فردجایز دانسته است ، روی حلقه های زنجیری که بردست وپای انسان ها می پیچید وکلمه آزادی را باخط درشت وبزرگ برروی آن می نویسند، ویاپوچ گرایان مسخره کننده حق وحقیقت درباره حق، قصیده وحماسه راه می اندازند ویا اینکه درمیدان تنازع ازعدالت دم می زنند ، درشرایط کنونی نیز بزرگترین جفا ها برحق عدالت وآزادی رواداشته می شود، ودرست ازهمین سبب است که وظیفه ی تمام ما است، تا فریاد برآریم وبرای ادای احترام به کلمه حق وعدالت برخیزیم وچون موج برخویش بپیچیم تازنده بمانیم.
بدون شک وتردید تمام مکاتب چه آسمانی وچه زمینی به مطلوب بودن عدالت وارزش ارزشمند آن برای تحقق یک جامعه آرام، مطمئن وباثبات بدورازهردغدغه وتشتتی تاکید داشته اند ، اما هیچ مکتبی به اندازه اسلام عزیزومظلوم براهمیت وجود عدالت برای بقای جوامع وهمچنین خودانسان اشاره نکرده اند،اما اینکه مسلمانان فلاکت زده نتوانسته اند ازاین خوان نعمت، جودی برچینند مشکل خود خود شان است ، نه کس دیگر" گرگداکاهل بود تقصیرصاحبخانه چیست؟" که دردوجنبه عملی وتئوری تنها اسلام بوده است که به اثبات رسانیده است می تواند یک حکومت دلخواه فطری را برگستره خاکی زمین بگستراند ولاغیر .
تعابیری که برای عدالت ، وحدت، آزادی ، تکامل وسایراعضای خانواده این کلمات درقرآن شریف وروایات رسیده ازمعصومین علیهم السلام ، بکاررفته است عالیترین تعابیرممکن ازآنها می باشند، اگربخواهیم به چند نمونه ازآن تعابیربسنده کنیم بازهم خواهید دید که عین آنرا بااین لطافت وجامعیت درهیچ یک ازمکاتب دیگرنمی توان سراغ گرفت که بتواند به این سادگی ضرورت تحقق عدالت ونحوه پیاده کردن آن را درجهان هستی وجامعه بشری توصیه کند.
به گواهی قرآن مجید،فلسفه بعثت انبیاء ارسال رسل،انزال کتابها،تشریح قوانین مختلف ازسوی پروردگارمتعال نیزدراین راستا قرارداشته وانبیاء عظام الهی،ایجاد جامعه عادلانه را سرلوحه ی اهداف والایشان قرارداده بوده اند.
" وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً " کلام پروردگارت با صدق و عدل سرانجام گرفته است. این آیه شریف معنای بس ژرف وعمیقی دارد که اگرهمه برداشت هارا ازآن به یک سوبگذاریم همین نکته که خداوند می فرمایند کلام من تمام شد آنهم باصداقت وعدالت ودیگرقابل تغیروتبدیل نیست وکسی نمی تواند عوضش کند خود رنگ وبوی زیبایی ازعدالت دارد که کلام او ازابتداء که می گفت وتاانتها که باید باشد بارمعنایی همگون وهمسانی دارد وطوری باموازنه وبرپایه محکم ازعدالت استوار است که شرایط وزمان برآن تسلط یافته نمی تواند ، وچیزی جایگزین آن شده نمی تواند که اگرمی شد واگرقابل تغییروتبدیل می بود ، بگونه ی دورازعدالت خدایی خداوندمی بود .
درجای دیگرمی فرمایند:
لقد ارسلنا رسلنا باالبینات وانزلنامعهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس باالقسط وانزلنا الحدید فیه باس شدید ومنافع الناس ولیعلم الله من ینصره ورسله باالغیب ان الله قوی عزیز(حدید/25)
دراین آیه غرض خداوند ازفرستادن رسولان ونازل کردن کتاب ومیزان همراه آنان، اینگونه بیان می شود که مردم به قسط وعدل قیام کنند. شاید این سئوال به ذهن خطورکند که چرا دراین آیه برپا کنندگان قسط وعدل را مردم ونه کس دیگرمعرفی می کند؟
ممکن است بتوان چنین گفت لازمه اجرای عدالت وفراگیرشدن آن،عدالت خواهی عموم مردم است، عزم راسخ برای اجرای اجرای عدالت باید درمردم نهادینه شود ومیزان حساسیت مردم دراجرای قسط، تعیین کننده است . مردم باید عدالت خواهی را فریاد بزنند.
اگردرزمین فروروید وسپس ازآن بالاروید وتمام کهکشانها را زیرپابگذارید وحتی روزی دانه ی کوچکترین جزء اتم را بشکافید وآنرا درحال ارتباط بامجموع کهکشانها بررسی کنید ، آنگاه اعماق روان آدمی را بازکنید وهمه سطوح آن را درک نمائید، بازهم قانون الهی وعدالت آسمانی را درهمه نقاط هستی حکمفرما خواهید یافت . قانونی که وظیفه اجرای یک نظم عالی را برعهده گرفته است، وضع واجرای آن قانون بامشیت الهی بوده نه ازروی احتیاج ونه ازروی جبروترس.
اما می بنیم این مسکین ابن آدم این مکتوم الاجل ومکتوب العمل (مرگش پنها ن وعملش نوشته شده) انسانی که درقلمرو جهان هستی که تجسم یافته ی ازعدالت الهی است ، دربرابرمفهوم عدالت چهره تضاد به خود می گیرد، که اگرژرف بنگریم ونیک بندیشیم به این تلخی خواهیم رسید که درحقیقت آن چهره را برای اثبات وجود داشتن خود گرفته است وسنگ سیاه خود خواهی را برسینه کفته است که ، گاه بدترازشیطان نیز عمل می کند که اوخود باغروروتکبرخود به تنهایی عمل کرد ودربرابرخداوند ایستاد ، ولی انسان بیچاره نه ازاستقلالیت فکری وفرد اندیشی اش که به پیروی ازشیطان نفس واژدهای درون خویش به مخالفت قانون الهی می ایستد ومی خواهد قانون مافوق وبالاترازقانون که خالق انسان وهستی فرستاده است بسازد !!که باتاسف باید گفت حتی به همان قانون دست ساخته خود نیزپابندنیست.
فردیاجامعه ی که درباره عدالت وقانون الهی ازخود بی تفاوتی نشان می دهد ، این بی تفاوتی مربوط به واقعیت خود اوست، شوخی باعدالت به عبارت دیگرمسخره کردن وجود خویش است ، وجود که نشناخته ایم وجودی که باورش نکرده ایم وفقط همین اندازه به آن ایمان داریم که می خورد ومی خوابد وراه می رود وتمام کوششهای مان برهمین سه گزینه استواراست که مبادا ازراه رفتن بماند مبادا خوراکش کم وخوابش اخلال شود. وکوشش تمام دانشمندان نیزدرهمین عرصه است که محیط زیست را برای نفس کشیدن ودیرزنده ماندن وموادغذایی را سالم نگهداشتن برای مسموم نشدن و... را تلاش می کنند وهیچکسی درفکراین نیست که اصل وجود همان چیزیست که نیازهای فراترازمادیات را دارد وکسی خود را زحمت فکرکردن را درآن عرصه هم بخود نمی دهد.
آیات مقصود ازقرآن مجیدباصراحت کامل نابودی اجتماعات گذشته را معلول ظلم وستم معرفی می کند که عبارت است ازکارکرد، برضدعدالت ویابی تفاوتی نسبت به آن وباالعکس هیچ اعتلاء وتمدن اصیل را درتاریخ بشری بدون درنظرگرفتن عامل عدالت نمی توان تحلیل وتفسیرکرد.
نباید ازیادبرد ولباس غفلت پوشید وراه سیاهی وتباهی را برگزید، بلکه باآگاهی تمام درپرتوروشنایی آیات ودرستورات نورانی آسمانی چهره اصیل خودرا روشن نگاه داشت، قرآن این قانون متروک الهی را ازلای جلدهای متنوع بازکرد وازروی طاقچه ها برداشت واززیرخرمن ها کشید وازکمرنوعروسان گشود وباردیگربازخوانی کرد وازنو درس گرفت.
مامردم مظلوم افغانستان ، مردم مجروح، خسته،تیرباران ودندان زده وزخم خورده برای رهایی ازچنگال وحشتناک ظلم وبی عدالتی وسرگردانی ودربدری خود باید به عدل وعدالت وحدت وهمبستگی، انسجام ویکدلی ، یکپارچگی ویگانگی احترام بگذاریم، زیرا آن فرد وجامعه ای که ازعدالت برخویشتن که عبارت است ازتلاش درراه نجات دادن زندگی معقول خود ، ازدست عوامل مزاحم طبیعت ودرندگان انسان نما امتناع ورزد،چگونه می توان توقع داشت که عدالت وانصاف دیگران شامل حال اوگردد.
وای اگرفقط همین گزینه ازقانون عدل الهی را عملی بکنیم چه خواهد شد؟ چه گلستانی دراین گورستان بنا خواهد شد، دیگرهیچ کسی آزارنخواهد دید ، دیگرهیچ انسانی به انسان دیگربدنخواهد گفت وهیچ انسانی حق دیگران را نخواهد خورد وهیچ انسانی درحصارانسانهای دیگردربند نخواهد ماند چه بگویم عمل کردن به همین یک کلمه روئیایی ترین زندگی را برای بشریت ارزانی خواهد داشت اهمیت بیشتراین واژه مقدس وقتی برملا وآشکارمی گردد که ما را اعتقاد براین است که مهدی آخرالزمان علیه السلام برای برقراری عدالت وگسترش آن قیام می کند.
نباید فراموش کنیم که همواره حق وعدالت درجوامع بشری به سراغ کسی می رود که درمجرای بایستگی ها قرارگرفته باید ها ونباید های قانون را برخود تطبیق کند وبه عنوان یک انسان زنده درصحنه اجتماع نقش خود را بازی کند، وقتی که فرد وجامعه ی خود را ازمجرای مذبوربیرون کشیده وهمه شئوون حیاتی وی دستخوش وابستگی های گوناگون قرارگیرد، چنین فردی باازدست دادن حق حیات همواره برخویش ستم کرده است توقع نداشته باشد که بالهای فرشته عدالت وبرابری دیگران براونیزسایه افشانی کند.
بدینسان باهرانحرافی که ازقانون می کنیم یعنی باهررفتارضدعدالت، بُعدی ازحیات مان را به دست طوفان نابودی وهلاکت می سپاریم ومادامی که عمر ما درمبارزه باعدالت می گذرد ازدرک واقعی حیات ولذت ابدی آن محروم خواهیم بود. اگردرست فکرکنیم می بینیم عدالت، واقعیت را ازضدواقعیت تفکیک می کند. عدالت است که طعم عسلی وحیاتی قانون را به ما می چشاند وبطورکلی عدالت یعنی حیات وزندگی وظلم یعنی مرگ ، نابودی ونیستی.
درصورتی که گفته می شود عدالت حقیقتی است فوق ضرورت جبری،بلکه دارای ارزش وعظمت مطلق است ، که شایسته معشوق قرارگرفتن می باشد ودرعین حال همه مردم ازاین معشوق دوست داشتنی دوری می کنند.
همه پیامبران وراهبران وپیشوایان تمام ادیان وهمچنین تمامی مصلحان ونیک اندیشان کوشیده اند مفهوم عینی عدالت را برای مردم وپیروان شان مجسم کنند وبرای اینکه این مهم را آنها بتوانند درزندگی عملی وروزمرگی شان تطبیق بدهند تعاریف گوناگون ومختلفی را برای آن ارائه داشته اند تا باشناخت عمیق ترودقیقترازاین کلمه ی باارزش بتوانند مردم را ومخصوصا حکام وزمامداران را به عملی ساختن آن دردرون خود ، مردم وجامعه خود عملی سازند.
دربین تمام تعابیرگوناگون ومختلفی که ازعدالت شده است تاکنون هیچ تعبیروتفسیری ازاین کلمه به زیبایی هرچه تمامتری که اززبان خدای عدالت درروی زمین یعنی امام علی علیه السلام ارائه شده است وجود ندارد ودرحقیقت کلید فهم درست ازمعنای عدالت درقرآن را دراختیارما گذاشته است ، وچه آسان گذاشته است وما نیزنامردی نکرده چه آسان باآن برخورد می کنیم ، باذکراین روایت وومعنای مختصری ازآن به این نوشتارنیزپایان می بخشیم.
ازحضرت امام علی (ع) پرسیدند:العدل افضل ام الجود؟امام (ع) فرمودند:
العدل یضع الامورمواضعها والجود یخرجها من جهتها العدل سائس عام والجود عارض خاص.
عدل جریانها را درمجرای طبیعی واصلی خود قرارمی دهد اما جود جریانها را ازمجرای طبیعی واصلی خود خارج می کند اگر به پذیریم عدالت یعنی دادن حق هرکس به اندازه استحقاق و استعداد و تلاش اوست . اینگونه نگاه به عدالت ، امور را در مسیر طبیعی خودش قرار می دهد . اگر جامعه را به یک ساعت تشبیه کنیم هر جزء ساعت در جای خودش باید قرار گیرد تا عقربه های ساعت وقت دقیق را به درستی نشان دهد در صورتیکه بخشش یک امر غیر طبیعی است مانند عضوی از بدن که چون بیمار است زندگی غیر طبیعی دارد باید بقیه اعضای بدن کمبود عضو بیمار را جبران کنند . از نظر اجتماعی نباید عضو غیر طبیعی و بیماری در جامعه باشد به عبارت دیگر اگر عدالت در جامعه به طور کامل وجود داشته باشد بیماری و نابسامانی و امور غیر طبیعی نباید مشاهده شود هرجا مشکلات و عدم تناسب وجود دارد ریشه آن در بی عدالتی است و حضرت فرمودند: العدل سائس عام و الجود عارض خاص. عدالت قانونی عام است که شامل همه افراد جامعه می شود اما جود یک حالت غیر کلی و استثنائی است که شامل همه مردم نمی شود عدالت یک بزرگ راهی است که همه افراد باید از مسیر آن بگذرند ولی جود و بخشش شبیه راههای میان بری است که همگان به آن دسترسی ندارند با این توضیحات عدالت افضل و بالاتر از جود است .
آدرس: www.laili.blogfa.com