مشق نظامی و مشق دموکراسی در جمهوری افلاطون
مشق نظامی و مشق دموکراسی در جمهوری افلاطون
نویسنده: محمدتقی فاضل میبدی
افلاطون حکیم در کتاب جمهوریت در پی بحث عدالت اجتماعی میگوید: عدالت در صورتی تحقق پیدا میکند که هر کس به کاری دست زند که شایستگی آن را دارد و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد. از باب مثال میگوید «هر گاه تاجری به نظامیگری بپردازد و یا یک نظامی حکومت در دست گیرد نظم جامعه فرو خواهد ریخت و ظلم جای عدل خواهد گرفت. )افلاطون، جمهوریت، ترجمه فواد روحانی، صفحه 38.)
این که سپاهان و نظامیان نباید وارد عرصه سیاست و حکومت شوند قبل از این که یک دغدغه سیاسی باشد یک دغدغه فلسفی است و نظامیانی که به حکومت رسیدهاند، غالباً، از راه کودتا بوده است، زیرا کمتر نظامیای میتواند با رأی مستقیم مردم و با شیوه دموکراسی به حکومت برسد، زیرا روحیه نظامی یک روحیه فرماندهی و یا فرمانبرداری از شخص مافوق است و یک فرد نظامی، مشق چون و چرا نکرده است و چون و چرایی را هم بر نمیتابد و نباید بربتابد. از مردم تنها فرمانبرداری میخواهد و کرسی ریاست جمهوری را ممکن است با اتاق جنگ اشتباه بگیرد. در یک پادگان نظامی میان فرماندهان و زیردستان تنها تکلیف حاکم است ولی در میان حاکم و شهروندان سخن از حق و تکلیف است و ادبیات عرصه حکومت غیر از ادبیات عرصه نظامی است. بنابراین تربیت نظامی تربیت دموکراسی نیست و نباید هم باشد. یک مسؤول نظامی هیچگاه نمیتواند به زیردستان خود بگوید از من انتقاد کنید و یا اجازه نمیدهد تا کسی به او بگوید اگر در مسیر مسؤولیت قدم کج نهادی با شمشیر کج تو را راست میکنیم بنابراین، آن که افلاطون میگوید: اگر یک نظامی حکومت را در دست گیرد نظم جامعه در هم فرو خواهد ریخت سخن حکیمانهای است. و در دوران معاصر، به ویژه در منطقه خاورمیانه نظامیانی که از راه کودتا به قدرت رسیدند حکومت خود را براساس استبداد نهادند واجازه هیچگونه انتخاباتی را ندادند واگر هم با فشارهای بیرونی دست به انتخابات میزدند، کاملاً صوری و فرمایشی بوده است. از باب نمونه: حکومتهای لیبی، مصر، عراق، پاکستان و ... را میتوان نام برد. در هیچ جای دنیا حکومت نظامیان و سپاهیان تجربه موفقی نداشته است جز این که بر طبل تلخ استبداد کوبیدهاند. در میان نظامیانی که به حکومت رسیدند، جمال عبدالناصر به خاطر مقاومت در برابر اسرائیل از او به نیکی یاد میشود ولی با این حال بعضی از انقلابیون مسلمان مصر چون رهبران اخوانالمسلمین و سید قطب در زمان حکومت وی اعدام شدند. علت این امر روشن است، یک فرمانده نظامی چون و چرا برنمیتابد بنای کارش بر این است که هر چه اراده کرد اجرا شود و هر کس انتقاد کرد مجازات شود؛ یعنی قوانینی که در پادگان اجرا میشود، در مملکت نیز باید اجرا شود. در هر صورت تربیت و ادبیات نظامی به گونهای است که با تربیت و ادبیات سیاسی متفاوت است.
این احزاب سیاسی هستند که میتوانند سیاستمدارانی تربیت کنند که مشق دموکراسی کرده باشند. چون و چرا برتابند، همانگونه که با آرای مردم میآیند با آرای مردم به راحتی بروند و برای مخالفین خود حقوقی قائل باشند و به مخالفین خود به خاطر مصلحت نظام حقی ندهند بلکه بر این باور باشند که مخالف هم حقی دارد یعنی حق باور باشند. با توجه به شرایط و وظایفی که فیالمثل برای یک رئیس جمهور است، در مییابیم که مشق نظامی غیر از مشق دموکراسی است و فیلسوفان از دیرباز نیز بر این امر تفطن داشتهاند همین طور که چون و چرا و رأیگیری درمراکز نظامی غیرمعقول است حضور نظامیگری در مراکز سیاسی و حکومتداری نیز ناموجه است. امام خمینی در سالهای اول انقلاب برای تعیین حدود عرصه نظامی و سیاسی فرمود: سپاه پاسداران و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا شود. حتی گروههای اسلامی هم نباید دخالت در امور ارتش بکنند و نباید در آنجا افراد داشته باشند تا بتوانند یک عضو صالح و یک ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشند. ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است (24/12/60)
مطالب یاد شده رهبر انقلاب قبل از آن که دستور سیاسی باشد، یک سخن حکیمانه و فلسفی است که باید در فلسفه حکومت به کار گرفته شود