رابطه عقل ودین
رابطه عقل و دین:
در مورد رابطه عقل و دین سه احتمال بلکه سه نوع حکم دینی در رابطه با عقل ممکن است تصور شود:
الف) احکام عقلپذیر: یعنی آیات و روایاتی که دستورات (اوامر و نواهی) یا مطالبی دارد که عقل سلیم آن را میپذیرد بلکه عقل هم خود به خود همان حکم را میکند مثل دستورات بهداشتی اسلام و یا محکوم کردن ظلم و پذیرفتن عدالت که مطابق حکم عقل است.
ب) احکام عقلستیز: یعنی احکامی که در دین وجود داشته باشد و بر خلاف حکم صریح عقل سالم باشد در این مورد متکلمین و دانشمندان ادیان مختلف متفقاً عقیده دارند که چنین احکامی در ادیان الهی وجود ندارد چرا که دین و خصوصاً اسلام مطابق فطرت و عقل است و خداوند خود عاقل و حکیم است پس دستوری خلاف عقل نمیدهد بلکه عقل خود حجت باطنی است همانطور که پیامبران حجت ظاهری انسانها هستند.
پس اگر در موردی ظاهر یک آیه یا روایت یا حکم دینی با احکام قطعی عقل معارض باشد دو احتمال وجود دارد:
اول آن که حکم عقلی مقدماتش کامل نباشد و خطائی در آن صورت گرفته باشد. دوم اگر قطعی بودن آن حکم عقلی ثابت شد معلوم میشود ظاهر آن آیه با روایت منظور شارع نبوده است برای مثال اگر روایتی با حکم محال بودن اجتماعالنقیضین متضاد بود باید در ظاهر آن روایت تصرف نمود و با قرینه عقلی حمل بر خلاف ظاهر کرد چون فهم ما از آیه یا روایت خطا بوده است.
ج) احکام عقلگریز: یعنی احکام و مطالبی که در دین یا قرآن و روایات وجود دارد ولی برای عقل قابل فهم و درک نباشد بلکه فراتر از عقل باشد.
هر چند در این مورد عقل حکمی بر خلاف و متضاد با آن مطلب دینی ندارد ولی دلیلی برای پذیرش و توجیه آن ندارد.
برای مثال: عقل انسان وجود خداوند را میپذیرد و اثبات میکند پس این از احکام عقلپذیر است لکن ذات خداوند و چگونگی آنرا درک نمیکند پس ذات الهی از مطالب عقلگریز است.
و یا بسیاری از احکام تعبدی شرعی وجود دارد که توجیه عقلانی ندارد (در موارد حلال و حرامهای فقهی مثالهای فراوان دارد. برای مثال چرا نماز ظهر چهار رکعت و نماز مغرب سه رکعت است) ولی دلیل هم بر محال بودن آنها نداریم.
مسیحیان تثلیت را از این نوع سوم میدانند یعنی مطلبی فراتر از عقل است. که خداوند هم واحد باشد هم سهگانه باشد (هر چند در این که تثلیت از احکام عقلستیز است یا عقلگریز بین دانشمندان و متکلمین اختلافنظر وجود دارد که جای طرح آن در اینجا نیست.(
نکته: از اینجاست که در اسلام میگویند: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس»یعنی هر چه را عقل سلیم پذیرفت شرع هم می پذیرد و عکس این قاعده هم جاری است چون ما احکام عقلستیز نداریم. و احکام عقلپذیر را هم عقل انسان درک میکند اما انبیاء احکامی و جزئیاتی را بیان میکنند که عقل بشر از درک آنها عاجز است و یا احتیاج به رشد بیشتری دارد تا آنها را درک کنند و آن احکام عقلگریز است.
تذکار: حکم عقلی وقتی صادر شد حتماً قطعی و جزمی و کلی است لکن منظور ما از احکام عقلی ظنی (با کمی تسامح) همان تصدیقات نظری است که ظن به اثبات آنها میرود و لکن یقین قطعی نداریم یعنی مثل بدیهیات عقلی که احتیاج به دلیل ندارد نیست.
دلایل عدم امکان تعارض حکم قطعی عقل با حکم قطعی شرعی:
الف) عقل حجت باطن است در کنار حجت ظاهر که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است و تعارضی بین دو حجت نیست. چون هر دو کاشف حقیقت، هستند و حقیقت یکی بیشتر نیست پس تعارضی ندارند.
ب) خداوند خود حکیم و عاقل است پس کلامی خلاف عقل از او صادر نمیشود.
ج) اصل دین و نبوت و وجود خدا با عقل ثابت میشود پس اگر دلیل نقلی بخواهد حکم قطعی عقل را بیاعتبار کند پس در حقیقت دلیل نقلی، خود را از اعتبار ساقط کرده است پس دلیل نقلی باطل میشود.