صلح امام حسن
صلح امام حسن(ع)، قرارداد صلحی میان حسن بن علی بن ابی طالب(ع) دومین امام شیعیان و معاویه فرزند ابوسفیان، که در سال ۴۱ قمری بسته شد. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که بر اثر زیادهخواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. گفتهاند که خیانت برخی سرداران سپاه امام حسن(ع)، حفظ مصلحت مسلمانان، حفظ جان شیعیان و خطر خوارج از دلایل تن دادن امام حسن(ع) به این صلح بوده است. بنابر این صلحنامه، حکومت از امام حسن(ع) به معاویه واگذار میگشت. صلح چند شرط داشت که از مهمترین آنها منع معاویه از تعیین جانشین پس از خود، خودداری از توطئه علیه امام حسن(ع) و حفظ جان مسلمانان بود. با این حال، معاویه به هیچیک از شرطها عمل نکرد. |
خلافت امام حسن
بعد از شهادت امام علی(ع) مردم عراق با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند و بزرگان صحابه پیامبر(ص) که در کوفه حضور داشتند و نیز مردم مدینه و حجاز خلافت وی را پذیرفتند در حالی که معاویه بن ابی سفیان همچنان بر شام و مصر فرمان میراند و حاضر به پذیرش خلافت حسن بن علی(ع) نبود. با رسیدن خبر خلافت حسن بن علی به معاویه، او افرادی را برای جاسوسی و تحریک مردم به عراق فرستاد. امام حسن در نامههایی معاویه را به اطاعت از خودش دعوت کرد و در این نامهها او را تهدید به جنگ کرد و در مقابل نیز معاویه خود را شایسته خلافت خواند.
آیا امام از آغاز در اندیشه صلح بود؟
برخی از گزارشهای تاریخی، از تمایل امام حسن(ع) به صلح از همان آغاز امر خلافت خبر دادهاند و امام حسن(ع) را فردی صلح جو معرفی میکنند که تمایلی به جنگ با معاویه نداشته است. بر اساس این گزارش که مستند به روایات ابن شهاب زهری تاریخ نگار متمایل به امویان است که در تاریخ طبری نقل شده است، مردم عراق مایل به جنگ با معاویه بودند و امام حسن مجبور شد به خواسته آنان تن دهد در حالی که خود تمایلی به جنگ نداشت.[۱] بر اساس گزارشی دیگر امام حسن از همان آغاز با گروهی از یارانش که طرفدار جنگ با معاویه بودند مخالف بود. به نقل از طبری نخستین کسی که با حسن بن علی(ع) بیعت کرد، قیس بن سعد بن عباده بود. او دست پیش آورد و گفت با تو بر قرآن و سنت و جنگ با منحرفان بیعت میکنم. امام حسن به علی(ع) به او گفت: بیعت کن بر قرآن و سنت که همه چیز در همین دو است [و تلویحا شرط بعدی قیس را نپذیرفت]. قیس بیعت کرد و دیگر هیچ نگفت.[۲] بر پایه این گزارش، امام در جهت عملی کردن نیت خود فرماندهی سپاه عراق را به عبیدالله بن عباس سپرد و نه به قیس بن سعد بن عباده که به شدت با معاویه دشمنی داشت و بر جنگ با او راسخ بود.[۳]
در برابر، گزارشهای دیگری که بیشتر مورد تایید شیعیان است، از تصمیم امام برای جنگ با معاویه خبر میدهد و علت پذیرش صلح از سوی آن حضرت را نه تمایل خود آن حضرت بلکه سستی مردم عراق در جنگ و توطئه معاویه در تطمیع سران سپاه میداند. نقل است که امام در اجتماعی مردم عراق را برای جنگ با سپاه معاویه که به سوی عراق پیشروی میکرد فراخواند، اما کسی پاسخ او را نداد تا اینکه با سخنان برخی از وفاداران به آن حضرت مانند عدی بن حاتم و بزرگان قبیله طی و قیس بن سعد بن عباده دوازده هزار تن از عراقیان برای نبرد آماده شدند.[۴]
اعزام سپاه به مسکن
منابع تاریخی درباره شمار سپاه امام حسن (ع) اختلاف دارند. بر اساس روایتی سپاه امام دوازده هزار تن بوده است و فرماندهی آن را عبیدالله بن عباس بر عهده داشته است و قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس مشاوران او بودند. بر اساس گزارشهای دیگر، سپاه امام چهل هزار تن بودند و مقدمه آن به فرماندهی قیس بن سعد بن عباده به مسکن رهسپار شدند.[۵]
نیروهای سپاه کوفه به مسکن رفتند در حالی که امام خود به مدائن رفت و قرار بود بعدا به سپاه بپیوندد. علت حرکت امام به مدائن به روشنی دانسته نیست؛ به نظر میرسد امام برای جمع آوری نیرو به این شهر رفته باشد.[۶] بر اساس گزارشی، معاویه بخشی از نیروهای تحت فرمان خود را به سوی مدائن فرستاده بود و امام برای مقابله با آنان به مدائن سفر کرد.[۷]
حمله به امام حسن در مدائن
در حادثهای در مدائن، به امام حمله شد و خیمه وی غارت و خودش مجروح شد. درباره علت این واقعه گزارشهای مختلفی در منابع نقل شده است. بر اساس گزارش برخی منابع تاریخی امام حسن(ع) در جمع مردم در مدائن سخنانی ایراد کرد و تلویحا به تمایل خود به عدم درگیری با معاویه اشاره کرد. این منابع به علت طرح چنین سخنانی از سوی امام حسن اشاره نکردهاند.[۸] سخنان امام حسن عدهای را خشمگین کرد و بعد از سخنان امام گروهی به شیوه خوارج امام را کافر خواندند و یکی از آنان به امام حمله و با خنجری او را زخمی کرد. در این گزارش به علت اینکه چرا امام چنین سخنانی را به زبان آورده اشاره نشده است.[۹]
برخی از پژوهشگران با طرح این پرسش که اگر امام تصمیم به جنگ نداشت چرا باید سپاه عراق را جمع آوری کرده و به سوی میدان جنگ فرستاده باشد، از این روایت انتقاد کرده و علت طرح صلح از سوی امام را سستی مردم در جنگ با معاویه از یک سو و شایعههای طرح شده از سوی سپاه شام از سوی دیگر دانستهاند که امام را ناچار از پذیرش صلح کرد.[۱۰]
گزارشهای دیگر ماجرای حمله به امام را نتیجه عواملی دیگر دانستهاند. بر اساس گزارشی، پذیرش صلح از سوی امام از زبان امام مطرح نشد بلکه شایعهای بود که عوامل معاویه در مدائن شایعه کردند؛ به این شرح که معاویه مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر را برای مذاکره با حسن(ع) به مدائن فرستاد و هنگامی که آنان از خیمه امام خارج میشدند شایعه کردند که حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفته است و در پی این واقعه گروهی از مردم خشمگین شدند.[۱۱]
بر اساس گزارش دیگر حمله به امام هنگامی صورت گرفت که برخی در بین سپاه حاضر در مدائن شایعه کردند که قیس بن سعد بن عباده در جنگ با معاویه شکست خورده است. این وضعیت به آشفتگی سپاه انجامید و مردم شروع به فرار کردند و گروهی خیمه امام را غارت کردند. در این گزارش به طرح پیشنهاد صلح از سوی امام اشارهای نشده است.[۱۲]
از هم پاشیدن لشکر عراق و پذیرش صلح از سوی امام
چنان که گفته شد برخی گزارشها عبیدالله بن عباس را فرمانده سپاه دوازده هزار نفری عراقیان در مسکن میدانند. بر اساس این گزارشها در همان روزی که امام در مدائن مورد حمله قرار گرفت، درگیری مختصری بین عراقیان و شامیان در مسکن روی داد. شب هنگام معاویه به عبیدالله بن عباس پیغام داد که حسن بن علی در مدائن صلح را پذیرفته و به اطاعت من درآمده و اگر تو نیز اکنون به من بپیوندی یک میلیون درهم به تو میدهم. عبیدالله این پیشنهاد را پذیرفت و نیمه شب به اردوگاه معاویه پیوست. قیس بن سعد بن عباده رهبری مردم را پس از عبیدالله عهدهدار شد. با رسیدن خبر قطعی پذیرش صلح از سوی امام لشکریان همراه با قیس به سوی کوفه بازگشتند.[۱۳]
منابعی که فرمانده سپاه عراق را نه عبیدالله بن عباس بلکه قیس بن سعد بن عباده دانستهاند، ماجرا را به شکل دیگری گزارش میکنند. بنابر این گزارش، بین سپاه عراق به فرماندهی قیس و سپاه شام درگیریهایی روی داد اما با شنیدن خبر حمله به امام، قیس موقتا جنگ را متوقف کرد تا اخبار درست به دستش برسد اما در این زمان بسیاری از سپاهیان کوفه به سوی لشکر شام فرار کردند. قیس با دیدن این وضع پیغامی به امام فرستاد و حسن(ع) در جمع مردم به سخن ایستاد و از رفتار دوگانه عراقیان با او و پدرش علی(ع) گلایه کرد و در پایان از تصمیم خود برای واگذاری خلافت به معاویه خبر داد.[۱۴]
قرارداد صلح و مفاد آن
درباره مفاد قرارداد صلح در منابع تاریخی اختلافات فاحش و مهمی وجود دارد. بنابر برخی گزارشها حسن بن علی(ع) با شرایطی مانند اینکه امام حسن پنج میلیون درهمی را که در خزانه کوفه است برای خود نگه دارد، درآمد سالانه دارابگرد فارس به او اختصاص یابد، امام علی در حضور امام حسن مورد لعن و شتم قرار نگیرد و مردم عراق و همه دوستان و پیروان علی مورد عفو عمومی قرار گیرند.[۱۵]
در کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی گزارش دیگری از محتوای قرارداد صلح آمده که با شرایط پیش گفته تفاوتهای مهمی دارد و برخی از پژوهشگران شیعه آن را صحیحترین گزارش در این باره دانستهاند.[۱۶]
بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح میکند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:
- معاویه باید بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر و روش خلفای راشدین رفتار کند.
- معاویه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد.
- همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند
- شیعیان و اصحاب علی بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.
- معاویه علیه حسن و برادرش حسین و سایر اهل بیت هیچ دسیسهای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.
بدین ترتیب در این صلحنامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی و مردم عراق را تضمین میکرد.[۱۷]
مکان و زمان آشتینامه
قرارداد صلح در ناحیه مَسکِن امضا شد و با حضور گروهی عظیم از مردم شام، مقررات صلح اعلام و اجرا شد.[۱۸] باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الحسن مینویسد: درباره زمان صلح اختلاف وجود دارد، چنانکه موقع عقد و اجرای صلح را هم ربیع الاول سال ۴۱ هجری، هم ربیع الاخر و هم جمادی الاولی ذکر کردهاند.[۱۹]
ناخشنودی برخی شیعیان از صلح
بخشی از سپاهیان امام حسن و مردم عراق از تصمیم آن حضرت برای صلح ناخشنود بودند و گروهی به شیوه خوارج، امام را به دلیل پذیرش صلح گناهکار دانستند. مخالفت با صلح تنها از سوی خوارج ابراز نشد بلکه برخی از شیعیان بزرگ امام نیز ناخشنودی خود را از پذیرش صلح ابراز کردند. از جمله این افراد میتوان به حجر بن عدی، عدی بن حاتم، مسیب بن نجبه، مالک بن ضمره، سفیان بن ابی لیلی، بشیر همدانی، سلیمان بن صرد، عبدالله بن زبیر، ابو سعید و قیس بن سعد از یاران امام حسن(ع)، اشاره کرد.[۲۰] با این حال برخلاف خوارج اعتراض این گروه به نافرمانی آنان از امام حسن منجر نشد.[۲۱]
بنابر برخی از گزارشهای تاریخی امام حسین نیز به دلیل پذیرش صلح به برادرش اعتراض کرد و صلح با معاویه را مخالفت با سیره پدرش امام علی و تایید عملکرد معاویه دانست.[۲۲] نویسندگان شیعه با یادآوری این موضوع که امام حسین حتی بعد از وفات امام حسن نیز به معاهده او پایبند بود و هیچگاه بر خلاف اراده برادرش اقدامی نکرد این گونه گزارشها را نادرست ارزیابی کردهاند.[۲۳] بنابر روایات تاریخی بعد از قرارداد صلح گروهی از شیعیان نزد امام حسین رفته و از او خواستند رهبری آنان را بپذیرد اما امام آنان را به اطلاعت از برادرش حسن فراخواند.[۲۴]
دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه
نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسن(ع) و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حفظ جان خود و شیعیان
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی(ع) اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن(ع) و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را بهشدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسن(ع) باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.[۲۵][۲۶]
- عدم حمایت مردم از امام حسن(ع) و نبود نیروهای جنگی کارآمد.
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند.[۲۷] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنان که پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.[۲۸] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود».[۲۹] از سوی دیگر لشکر عراقیان نامتوازن بود و از گروههای مختلف عقیدتی تشکیل شده بود و این از دلایل آسیب پذیری این سپاه بود.[۳۰]
- جلوگیری از خونریزی
پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از دیگر اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم».[۳۱]
- حفظ دین
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.[۳۲]
- خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عَرَبی، نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید: «یکی از علل صلح امام حسن مجتبی(ع) این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود».[۳۳]
نظر منابع اهل سنت
چنان که گفته شد بسیاری از منابع اهل سنت امام حسن را فردی صلح طلب میدانستند که از آغاز تمایل به صلح با معاویه داشت. این منابع امام را به جهت پذیرش صلح و در نتیجه پایان دادن به جنگ داخلی طولانی مدت بین مسلمانان ستودهاند و سال انعقاد صلح را عام الجماعه مینامند. روایتی از پیامبر اکرم در منابع اهل سنت نقل میشود که در آن پیامبر از اتحاد مسلمانان به دست امام حسن خبر داده است.[نیازمند منبع]
بی اعتنایی معاویه به پیماننامه صلح
معاویه در هنگام پذیرش صلح همه شروط را پذیرفت چرا انعقاد صلح برای او اهمیت زیادی داشت و به واسطه این صلح، به خلافت خود مشروعیت میبخشید. بعدها وی به هیچ یک از شروط صلح پایبند نماند؛ آزار و اذیت شیعیان و دشمنام گویی به امام علی همچنان ادامه یافت.[۳۴] پس از مدتی معاویه به دسیسه علیه امام حسن را با سموم کردن به شهادت رساند.[۳۵] او همچنین با انتخاب یزید شرط مهم صلح را زیر پا گذاشت. حتی شرط پرداخت خراج دارابگرد به امام که در برخی منابع قید شده، جامه عمل نپوشید و بنابر روایاتی مردم بصره از واگذاری خراج به امام جلوگیری کردند.[۳۶]
آثار درباره صلح امام حسن(ع)
درباره صلح امام حسن(ع) بسیار سخن گفته شده و کتابهای بسیاری تألیف شده است. از برخی از این کتابها امروزه فقط نامی در فهرستها مانده است:
- صلح الحسن و معاویه، تألیف احمد بن محمد بن سعید بن عبد الرحمن السبیعی الهمدانی متوفی در سال ۳۳۳ق.
- صلح الحسن علیهالسلام، تألیف عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی (از موالی بنی هاشم و نه از آن دودمان).
- قیام الحسن علیهالسلام، تألیف ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفی متوفی در سال ۲۸۳ق.
- قیام الحسن علیهالسلام، تألیف هشام بن محمد بن السائب.
- کتاب عبد العزیز بن یحیی الجلودی البصری درباره ماجرای حسن علیهالسلام.
- اخبار الحسن علیهالسلام و وفاته، تألیف هیثم بن عدی الثعلبی متوفی در سال ۲۰۷ق.
- اخبار الحسن بن علی علیهالسلام، تألیف ابی اسحاق ابراهیم بن محمد الاصفهانی الثقفی.[۳۷]
مطالعه بیشتر
- باقر شریف قرشی، زندگانی حسن بن علی(ع)، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت.
- سید جعفر مرتضی عاملی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)، ترجمه محمد سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
- راضی آل یاسین، صلح امام حسن، ترجمه سید علی خامنهای، انتشارات گلشن، چاپ سیزدهم.
پانویس
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۸؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج/
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۸
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۸
- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۷۰؛ نک: جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۷۴
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۹
- جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۷۹
- دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۶
- اخبار الطوال، ص۲۱۶
- دینوری، اخبار الطوال،ص۲۶۵
- جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۷۴؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۷۸
- تاریخ الیعقوبی، ج۲،ص۲۱۵
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۹
- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۴
- ابن اعثم، الفتوح، ج ۴، ص۲۹۰
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۶۰؛ دینوری، اخبار الطوال،ص۲۱۸
- جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۸۰؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۹۲-۳۹۴
- ابن اعثم، الفتوح، ص۲۹۰-۲۹۱
- شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۷۱.
- شریف قرشی، حیاةالحسن، ص۴۷۱.
- شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۹۹-۵۰۷.
- جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۶
- الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳
- جعفریان، تاریخ خلفا،
- بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳
- صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۱.
- مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵ ص۲۸۷.
- مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۰.
- راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۷۶.
- طبرسی، الإحتجاج، ج۲، ص۲۹۱.
- آل یاسین، صلح امام حسن، ص۱۷۷.
- ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۹.
- شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۳۵.
- ابنعربی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۲.
- شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۵۶۸.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳.
- ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۵.
- آل یاسین، صلح امام حسن، ص۳۲.
منابع
- آل یاسین، راضی، صلح امام حسن، ترجمه سید علی خامنهای، چ۱۳، انتشارات گلشن، ۱۳۷۸.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالاحیا الکتب العربیه،۱۳۸۷ق.
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت،دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابن اعثم، الفتوح، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق.
- ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن من تاریخ دمشق، تحقیق العلامه المحمودی، بیروت.
- ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن،
- اربلی، کشف الغمه، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، ۱۴۲۶ق.
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد صقر، بیروت،دار المعرفة، بیتا
- امین، سید محسن، اعیان الشیعه،دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۶ق.
- بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحودی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
- جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲
- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱.
- خویی، ابو القاسم، ۱۳۷۲، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، قم.
- دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، قاهره ۱۹۶۰.
- راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ق.
- سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، قم،دار الشریف الرضی، ۱۳۷۷ش.
- سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، [بیجا]، [بیتا].
- شریف قرشی، باقر، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت، ۱۳۷۶.
- شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.
- صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، به تحقیق سیدمحمدصادق بحرالعلوم، نجف اشرف، منشورات مکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیتا.
- طبرسی، الاحتجاج، انتشارات اسوه، ۱۴۱۳ق.
- عاملی، جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگی امام حسن مجتبی، ترجمه سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۷۶.
منبع: ویکی شیعه