بوش پدر مرد
جورج بوش پدر و ایران؛ از 'شاخه زیتون' تا مذاکره با رفسنجانی تقلبی
جورج بوش پدر نیز مانند تک تک ساکنین کاخ سفید در چهار دهه گذشته، در دوران ریاست جمهوریاش٬ هرازگاهی گرفتار ایران بود؛ همراه با بحرانهای دیپلماتیک٬ رسواییهای خبرساز و حتی تصمیمات خجالتآور.
از ماجرای فروش اسلحه به ایران گرفته تا مذاکره تلفنی با یک رفسنجانی دروغین و "شاخه زیتونی" که هرگز طرف ایرانی آن را قبول نکرد٬ همه اتفاقاتی بودند که موجب شدند در اوایل دهه ۹۰ میلادی٬ نام تهران و واشنگتن در کنار هم در رسانههای جهان تکرار شوند.
آقای بوش در فاصله سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ (۱۳۶۷ تا ۱۳۷۱) رئیس جمهور آمریکا بود؛ یعنی درست همان سالهایی که نظام انقلابی ایران با تحولات بزرگی مانند پایان جنگ٬ مرگ آیتالله خمینی و آغاز رهبری آیتالله خامنهای روبهرو بود. چنین اتفاقاتی هرگز از نگاه سیاستمداران آمریکا در آن سالها دور نماند.
او در عین حال مانند دیگر همتایانش٬ همواره از سوی مقامهای ایرانی به کینهتوزی و دشمنی با رژیم ایران متهم میشد و در ادبیات سیاسی آن روزها٬ وضعیتی بهتر از دیگر روسای جمهوری آمریکا نداشت.
روابط مخفیانه و روسواییهای خبرساز
ماجراهای جورج بوش پدر و ایران٬ قبل از اینکه او به مقام ریاست جمهوری برسد آغاز شد؛ در زمانی که او و دونالد ریگان در تلاش بودند تا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ جیمی کارتر دموکرات را شکست بدهند.
در آن زمان٬ کمپین آقای ریگان و شخص جورج بوش از سوی رقبای دموکرات خود متهم شدند که با مقامهای جمهوری اسلامی تماس گرفتهاند و از آنها خواستهاند تا گروگانهای سفارت آمریکا در تهران را تا زمان انتخابات آزاد نکنند. آزادی این گروگانها که به مساله محوری انتخابات آن سال تبدیل شده بود میتوانست به یک موفقیت بزرگ برای جیمی کارتر تعبیر شود و عملا او را در کاخ سفید نگاه دارد.
گری سیک٬ مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران جیمی کارتر٬ سالها بعد و همزمان با ریاست جمهوری جورج بوش پدر در یک مقاله معروف این اتهام را مطرح کرد و مدعی شد که پیش از انتخابات٬ ویلیام کیسی (که در زمان ریگان رئیس CIA شد) با مهدی کروبی در پاریس دیدار کرد و به او وعده داد اگر ایران گروگانها را دیرتر آزاد کند٬ ریگان داراییهای ایران را آزاد خواهد کرد. به نوشته گری سیک دست کم پنج منبع به او گفتند که جورج بوش پدر هم دست کم در یکی از جلسات دیدار با طرف ایرانی در پاریس حضور داشته است.
در نهایت گروگانهای سفارت آمریکا در تهران تا آخرین روز ریاست جمهوری جیمی کارتر آزاد نشدند و دونالد ریگان به قدرت رسید. جورج بوش پدر هم شد معاون رئیس جمهوری آمریکا.
در این دوران یکبار دیگر نام جورج بوش پدر و ایران در کنار هم قرار گرفتند؛ در ماجرای ایران - کنترا.
در رسوایی ایران - کنترا٬ تعدادی از مقامهای عالیرتبه دولت آمریکا متهم شدند که در فروش اسلحه به ایران دست داشتهاند و در تلاش بودند تا پول این معامله را به دست شبهنظیان دست راستی "کنترا" برسانند که در حال نبرد با حکومت چپگرای نیکارآگوئه بودند.
بوش پدر از ابتدا هرگونه اطلاع از این ماجرا را تکذیب کرد. اما این تکذیب همواره از سوی مخالفانش زیر سئوال رفت. به ویژه اینکه او بعدها از قدرت خود به عنوان رئیسجمهور استفاده کرد و گروهی از مقامهایی را که در این پرونده در دادگاه محکوم شدند٬ عفو کرد.
آقای بوش در نهایت پذیرفت که از فروش اسلحه به ایران اطلاع داشته و مساله بار دیگر در سال ۱۹۹۳ و در جریان مبارزات انتخاباتیاش در برابر بیل کلینتون جوان به موضوع روز تبدیل شد؛ اتهامی که در خدشهدار کردن چهره او در آن انتخابات سرنوشتساز بیاثر نبود.
"شاخه زیتون" و گفتوگوی تلفنی با رفسنجانی تقلبی
جورج بوش پدر علاوه بر روابط مخفیانه٬ به شکل علنی هم به سوی تهران دست همکاری دراز کرد و در سال ۱۹۸۹ ٬ ریاست جمهوریاش را با نشان دادن یک چراغ سبز مهم به تهران آغاز کرد.
در آن سالها مساله گروگانگیری خارجیها در لبنان که از سال ۱۹۸۲ توسط گروه تازه تاسیس حزب الله لبنان آغاز شده بود٬ به بحرانی سیاسی در آمریکا دامن زده بود. وضعیت برخی از این گروگانها نامعلوم بود و گفته میشد یکی از آنها کشته شده است. کاخ سفید در دوران ریگان متهم شده بود که برای آزادی این گروگانها کمکاری کرده است.
جورج بوش پدر که برای آزادسازی این گروگانها تحت فشار بود در سال ۱۹۸۹ در سخنرانی روز سوگند ریاست جمهوری به شکل غیرمستقیم از ایران خواست تا به آزادی گروگانها کمک کند.
آقای بوش در این سخنرانی تاریخی گفت: "در حال حاضر برخی از آمریکاییها در سرزمینهای خارجی بر خلاف میلشان اسیر شدهاند؛ آمریکاییهایی که مسئولیتی هم نداشتهاند. اگر مساعدتی در اینجا بشود٬ برای دورانی طولانی در خاطر خواهد ماند. حسن نیت٬ حسن نیت میآورد. خوشطینت بودن میتواند چرخی را به حرکت دربیاورد که تا مدتها به همین شکل حرکت کند."
او بعدها این جملات را "شاخه زیتونی" توصیف کرد که به سوی ایران دراز کرد تا در روابط دو کشور تغییراتی آغاز شود. ظاهرا جورج بوش امیدوار بود که ایران برای پایان این بحران کمک کند و در ازای این کمک٬ داراییهای مسدود شده ایران آزاد شوند و چه بسا روند عادیسازی روابط آغاز شود.
این ایده هرگز عملی نشد. گروگانها تا سه سال بعد در لبنان در اسارت ماندند. و سرانجام وقتی آزاد شدند که عملا زمینه و بخت عادیسازی روابط دو کشور به دلیل طولانی شدن روند گروگانگیری و کشته شدن تعدادی از آنها به کلی از بین رفته بود.
رسوایی مکالمه تلفنی با اکبر هاشمی رفسنجانی هم در زمینه همین گروگانگیریهای لبنان و در سال ۱۹۹۰ رخ داد.
در این ماجرا٬ کاخ سفید مدعی شد که جورج بوش با اکبر هاشمی رفسنجانی٬ رئیسجمهوری وقت ایران درباره وضعیت گروگانها تلفنی گفتوگو کرده است. این موضوع از سوی ایران رد شد و خود آقای رفسنجانی در یکی از سخنرانیهایش در نماز جمعه تهران٬ رئیسجمهور آمریکا را دست انداخت.
سرانجام روشن شد که تشکیلات کاخ سفید در تله یک رفسنجانی تقلبی افتاده است و با کسی که خودش را اکبر هاشمی رفسنجانی جا زده گفتوگو کرده. مسئولان دولت آمریکا گفتند که صحت وسقم هویت طرف مقابل را از دستگاههای امنیتی و منابع دیپلماتیک استعلام کرده بودند و مطمئن شده بودند که آن سوی خط٬ اکبر هاشمی رفسنجانی نشسته است. اما در نهایت هرگز روشن نشد که چگونه این اتفاق رخ داده و کاخ سفید این ماجرا را "خجالتآور" خواند.
جنگ اول خلیج فارس و کنفرانس صلح مادرید
علاوه بر کنش و واکنش مستقیم و رودرروی دولت جورج بوش پدر با ایران٬ برخی اقدامات آمریکا در خاورمیانه به شکل غیرمستقیم بر تهران و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی اثر گذاشت.
مهمترین اقدام جورج بوش پدر که به شکل کم سابقهای با خواستهها و استراتژی تهران همسو بود٬ تشکیل یک ائتلاف بینالمللی کم سابقه برای آزاد کردن کشور کوچک کویت از اشغال نظامی عراق بود.
آقای بوش در حالی در پایان نخستین سال ریاست جمهوریاش با عراق وارد جنگ شد که در ابتدای کارش٬ با امضای فرمان امنیت ملی شماره ۲۶ تاکید کرده بود که در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه٬ در میان ایران و عراق٬ همچنان ایران تهدید اصلی است. در این فرمان نتیجهگیری شده بود که واشنگتن در برابر ایران و عراق باید به سیاست مهاردوجانبه روی بیاورد.
اما نگاهی به متن این فرمان نشان میدهد که لحن این نتیجهگیری برای ایران و عراق شباهتی به هم ندارند و عملا در تشکیلات سیاست خارجی آمریکا٬ بخت مهمی برای افزایش ارتباط بغداد و واشنگتن و حتی گسترش همکاریهای تجاری و اقتصادی میان دو کشور پیشبینی شده بود. حمله صدام حسین به کویت٬ همه این سیاستگذاریها را به باد داد و در نهایت جورج بوش پدر ناچار شد که با حمله به عراق٬ مهمترین دشمن منطقهای تهران و یکی از اصلیترین وزنههای توازن قوا در خاورمیانه را به زانو در بیاورد.
اما در عین حال همسویی ایران و آمریکا در مقابلهجویی با عراق به نزدیکی دو کشور نیانجامید و دشمن دشمن به دوست تبدیل نشد. برعکس٬ آزادسازی کویت و همکاری نظامیان آمریکایی با سربازان کشورهایی مانند عربستان و مصر به واشنگتن کمک کرد تا برای رویای صلح اعراب و اسرائیل قدم بزرگی بردارد که بار دیگر به شکاف میان واشنگتن و تهران عمق بخشید. در سال ۹۱ و چندماه بعد از جنگ خلیج فارس، کنفرانس صلح مادرید برگزار شد؛ نشستی با حضور جورج بوش پدر و میخائیل گورباچف٬ رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی برای ازسرگیری مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل.
این کنفرانس اگرچه در نهایت سرنوشتی بهتر از دیگر تلاشهای حل مساله فلسطین و اسرائیل پیدا نکرد٬ اما در کوتاه مدت٬ چونان خاری در چشم جمهوری اسلامی ایران بر انزوای منطقهای ایران افزود و به بنزینی تبدیل شد بر آتش بدبینی میان واشنگتن و تهران.
جورج بوش پدر٬ در سال ۹۳ در انتخابات ریاست جمهوری به رقیبش بیل کلینتون باخت و کنترل سیاست خارجی آمریکا به دست دموکراتها افتاد. اما بدبینیهای دو طرف سرجایشان ماندند و فرصتهای دیگر برای بهبود روابط تهران و واشنگتن همچنان یکی پس دیگری از دست رفتند و زخم کهنه این قهر مزمن٬ هرگز درمان نشد.
کیوان حسینی
بی بی سی