در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت

عدالت = انسانیت آرمانی و آرمانشهرانسانی.

در هوای عدالت
وبلاگ شخصی سیدمحمدعلی رضوی دانش پژوه حوزه علمیه قم و دکتری حقوق جزا و جرم شناسی
بایگانی
آخرین نظرات
جمعه, ۲۶ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

واقعیت دالتون ها

برادران دالتون که چهار غارتگر در کارتون لوک خوش شانس بودن بر اساس واقعیته .

دالتون ها(تبهکاران دست و پا چلفتی!!)

داستان زندگی برادران دالتون (سرگذشت چهار برادر قانون‌گریز غرب وحشی آمریکا)

در نیمه‌ی قرن نوزدهم، در ایالت کانزاس آمریکا، خانواده‌ای بزرگ و ساده‌زیست زندگی می‌کردند: خانواده‌ی دالتون. پدر خانواده کشاورز بود و مادرشان زنی مهربان و مذهبی. از میان فرزندان زیاد این خانواده، چهار برادر — باب، گرت، امت و بیل — سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. ⸻

آغاز راه: مأموران قانون در جوانی، دالتون‌ها مردانی درستکار بودند. باب و گرت حتی به‌عنوان کلانتر و معاون کلانتر در ایالت‌های مختلف کار می‌کردند. آن‌ها به دنبال عدالت بودند، اما در غرب وحشی، عدالت همیشه خاکستری بود. حقوقشان اندک بود، فساد همه‌جا را گرفته بود، و وقتی مأموران قانون حقوق نگرفتند، گرسنگی و ناامیدی از راه رسید. یکی از آنان گفت: «اگر دزدها می‌خورند و می‌خندند، چرا ما باید گرسنه بمانیم؟» از همین‌جا، مسیرشان تغییر کرد… ⸻

چرخش سرنوشت: از کلانتر به راهزن در اوایل دهه‌ی ۱۸۹۰، برادران دالتون به‌جای تعقیب دزدان، خودشان دزد شدند. نخستین سرقت‌شان از قطار شرکت سانتا‌فه بود — موفقیت‌آمیز و پر سود. بعد از آن، شهرت‌شان در سراسر غرب پیچید. آن‌ها قانون‌شکنان شرافتمند خوانده می‌شدند — چون هرچند می‌دزدیدند، ولی معمولاً کسی را نمی‌کشتند مگر در دفاع از خود. اما با هر سرقت تازه، جایزه‌ای بیشتر برای سرشان تعیین می‌شد. ⸻ سرقت‌های جسورانه دالتون‌ها معروف بودند به برنامه‌ریزی دقیق و شجاعت بی‌نظیر. آن‌ها قطارها را در شب متوقف می‌کردند، صندوق پول را باز می‌کردند و با اسب‌های قوی‌شان به کوه می‌زدند. دولت آمریکا برای دستگیری‌شان مبلغ زیادی تعیین کرد. در یک گفت‌وگوی معروف، باب دالتون گفت: «اگر می‌خواهیم اسم‌مان در تاریخ بماند، باید کاری کنیم که هیچ‌کس نکرده!» و همین تصمیم، نابودی‌شان را رقم زد. ⸻

ماجرای کوفی‌ویل – پایان برادران دالتون در صبح روز ۵ اکتبر ۱۸۹۲، چهار برادر با نقاب و اسلحه وارد شهر کوفی‌ویل (Coffeyville) شدند. هدفشان: غارت هم‌زمان دو بانک در یک روز! اما آن‌ها اشتباه بزرگی کردند: مردم شهر آن‌ها را شناختند. مغازه‌داران و شهروندان مسلح شدند، و نبردی واقعی در خیابان آغاز شد. گلوله‌ها از هر سو می‌بارید. در کمتر از ۱۵ دقیقه، سه برادر — باب، گرت و گرات — بر زمین افتادند. امت دالتون، با ۲۳ گلوله در بدن، به طرز معجزه‌آسایی زنده ماند. ⸻

پایان: نجات و توبه امت دالتون به زندان محکوم شد، اما پس از ۱۴ سال آزاد شد. او ازدواج کرد و تصمیم گرفت دیگر قانون‌گریز نباشد. در سال ۱۹۳۱، کتابی نوشت با عنوان: When the Daltons Rode (وقتی دالتون‌ها می‌تاختند) در آن کتاب، او نوشت: «ما مردانی بودیم که در جست‌وجوی آزادی به سوی نابودی تاختیم.» امت آخرین دالتون بود که تا سال ۱۹۳۷ زنده ماند. ⸻ میراث برادران دالتون امروز نماد شجاعت، جنون و مرز باریک میان قانون و بی‌قانونی هستند. زندگی‌شان الهام‌بخش فیلم‌ها، کتاب‌ها و حتی نسخه‌ی طنزشان در لوک خوش‌شانس شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۷/۲۶
mohammad razavi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی