شنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ
چرا کار پاکستان و طالبان به جنگ کشید؟
خبرگزاری دید: تجربه چهار سال گذشته نشان داد که طالبان، هرچند در بسیاری از زمینهها با سیاستهای اسلامآباد همپوشانی داشت، ولی حاضر به ایفای نقش «دستنشانده» نبود. روابط میان پاکستان و حکومت طالبان که زمانی «دو متحد استراتژیک» پنداشته میشدند، امروز به نقطهای از خصومت و درگیری نظامی رسیده است که اگر مهار نشود ممکن است به «جنگ تمامعیار» میان دو همسایه منتهی شود. این تحول نه ناگهانی، بلکه حاصل سالها سوء ظن، تضاد منافع و برداشتهای متفاوت از مفهوم «دوستی» در ژئوپلیتیک جنوب آسیا است. ریشههای تاریخی و محاسبههای اشتباه اسلامآباد از دهه ۱۹۹۰ میلادی، پاکستان با هدف دستیابی به «عمق استراتژیک» در برابر هند، گروه طالبان را بهعنوان نیرویی همسو در افغانستان حمایت کرد. اسلامآباد گمان میکرد که تسلط طالبان بر کابل، به معنای داشتن حکومتی تابع و مطیع در مرز غربی خواهد بود. اما تجربه چهار سال گذشته نشان داد که طالبان، هرچند در بسیاری از زمینهها با سیاستهای اسلامآباد همپوشانی داشت، ولی حاضر به ایفای نقش «دستنشانده» نبود. پس از بازگشت طالبان به قدرت در آگست ۲۰۲۱، انتظار پاکستان برای همکاری گسترده در زمینه امنیت مرزها و سرکوب تحریک طالبان پاکستان (TTP) برآورده نشد. برعکس، حملات گروه همسو با حکومت طالبان، تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) در داخل خاک پاکستان بهویژه در ایالت خیبر پختونخوا و بلوچستان افزایش یافت؛ موضوعی که برای اسلامآباد غیرقابل تحمل بود و حکومت طالبان را بهعنوان «پناهدهنده تروریستها» در مظان اتهام قرار داد. عامل اصلی: تحریک طالبان پاکستان (TTP) TTP بهسرعت پس از روی کارآمدن طالبان افغان در کابل، مواضع خود را در مناطق مرزی مستحکم کرد. کابل، بهرغم وعدههای نخستین برای میانجیگری یا مهار این گروه، نهتنها اقدام قاطعی انجام نداد، بلکه بسیاری از فرماندهان TTP آزادانه در خاک افغانستان رفتوآمد داشتند. حکومت طالبان بنا بر ملاحظات ایدئولوژیک و قومی، نمیخواست علیه همکیشان و همتباران خود وارد نبرد شود. همین امر موجب شد تا ارتش پاکستان در هفتههای اخیر عملیات گستردهای را در امتداد مرز دیورند آغاز کند و حتی برای اولین بار، کابل، پایتخت افغانستان را مورد حمله هوایی قرار دهد که پاسخ متقابل طالبان را در پی داشت. مسأله مرز دیورند و هویت قومی یکی از عمیقترین شکافها میان دو طرف، مسأله مرز دیورند است. طالبان افغانستان هیچگاه این خط مرزی را بهعنوان مرز رسمی میان دو کشور نپذیرفته است و در ادبیات رسمیشان از آن بهعنوان «مرز تحمیلی استعمار» یاد میکند. در مقابل، اسلامآباد بر رسمیت بینالمللی دیورند تأکید دارد و بارها کوشیده است با ساخت حصار و تأسیسات نظامی، آن را به مرز قطعی تبدیل کند. هربار که پاکستان اقدام به حصارکشی کرده، درگیریهای مرزی بالا گرفته و روابط دو طرف تیرهتر شده است. تغییر موازنه در درون طالبان تحلیلگران بر این باورند که در داخل حکومت طالبان نیز شکافهایی میان جناحهای مختلف در قبال پاکستان وجود دارد. جناح قندهار به رهبری ملا هبتالله آخوندزاده گرایشهای استقلالطلبانهتری دارد و خواهان فاصلهگیری از نفوذ استخبارات پاکستان (ISI) است؛ در حالی که برخی چهرههای نزدیک به شبکه حقانی، هنوز ارتباطاتی با اسلامآباد دارند. این تضاد داخلی، سیاست واحدی در برابر پاکستان شکل نداده و باعث تشدید بیاعتمادی دوطرف شده است. ناکارآمدی دیپلماسی و تضعیف میانجیگری منطقهای تلاشهای دیپلماتیک ماههای گذشته میان دوطرف، بهویژه نشستهای پنهان در کابل، اسلامآباد و دوحه، نتیجهای در بر نداشته است. پاکستان با استناد به حملات مکرر در مرزها، دیگر حاضر نیست تنها به مذاکره بسنده کند. حکومت طالبان نیز از موضع قدرت برخورد میکند و هرگونه اقدام نظامی را «دفاع از تمامیت ارضی افغانستان» میداند. در نتیجه، دیپلماسی جای خود را به توپخانه داده است. از سوی دیگر، کشورهای منطقه از جمله چین، ایران و روسیه که هر یک روابط کاری ـ اقتصادی با حکومت طالبان دارند، تاکنون موضعی میانه اتخاذ کردهاند و سعی کردهاند در درگیری پاکستان با حکومت طالبان، جانب احتیاط را رعایت کنند، یا در حد تذکرات اخلاقی به طرفین مبنی بر خویشتنداری و اجتناب از درگیری بسنده کردهاند. این سکوت و احتیاط، دست اسلامآباد را برای اقدامات نظامی بازتر کرده است. ابعاد اقتصادی و ژئوپلیتیک درگیری حکومت طالبان و پاکستان تنها نزاعی مرزی نیست، بلکه پیامدهای گستردهتری دارد. این جنگ میتواند مسیرهای ترانزیتی، پروژههای انرژی چون کاسا-۱۰۰۰ و تاپی و تجارت میان آسیای مرکزی و جنوب آسیا را تهدید کند. افزون بر آن، فشارهای اقتصادی و ناامنی در دو سوی مرز، موج تازهای از مهاجرت را دامن میزند.
28۰۸:۰۶ بعدازظهر
در سطح ژئوپلیتیک، شکست همکاری حکومت طالبان و پاکستان، به سود رقبای اسلامآباد مانند هند تمام میشود که میتواند از شکاف میان دوطرف برای بازتعریف نقش خود در منطقه استفاده کند. جمعبندی در واقع، جنگ گسترده مرزی میان پاکستان و حکومت طالبان نتیجه مستقیم سه عامل است: تضاد منافع امنیتی (TTP)مناقشه تاریخی بر سر مرز دیورند و رقابت بر سر نفوذ و استقلال تصمیمگیری در کابل. حکومت طالبان میخواهد نشان دهد که دولتی مستقل و غیر وابسته است و پاکستان میخواهد ثابت کند که هنوز میتواند معادلات افغانستان را کنترل کند. در غیاب گفتگو و اعتماد، هردو طرف در مسیر برخوردی قرار گرفتهاند که میتواند نهتنها آینده روابط دوجانبه را تیره کند، بلکه کل معادلات امنیتی منطقه را دچار بیثباتی سازد. اگر سازوکاری برای مهار بحران و بازگشت به دیپلماسی شکل نگیرد، این درگیری ممکن است به یکی از طولانیترین و پرهزینهترین تنشهای مرزی در تاریخ معاصر جنوب آسیا تبدیل شود