1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
روز تکوین آیه های رسالت ، روز تجلّی رحمت الهی، عید پیامبری محمّد مصطفی مبارک باد.
پیشکشی برای عبد مبعث
مىگفت:
«على! من را جز خدا و تو نمىشناسند».1
شخصیت محمد(ص) را تنها از نگاه امیرمومنان علیه السلام مىتوان جست و بس.
مبعث پیامبر بهانهاى است که قطعههاى از زندگى پیامبر، را در آیینه او بنگریم.
*****
محمد (ص) همچون انبیاء گذشته، از بهترین خاندان و گرامیترین دودمان بدنیا آمد.
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است. بحث درباره آن گسترده و عمیق و از زوایاى مختلف قابل بررسى است.
این نوشتار تلاش دارد تا این مطالب را به صورت بسیار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف - آغاز بعثت.
ب - نخستین آیات نازل شده.
ج - منتگذارى خداوند به خاطر نعمتبزرگ بعثت.
د - فلسفه و اهداف بعثت.
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ یَعْلَم» (1)
و این چنین است که جمله آغازین آخرین کتاب آسمانی خالق، برای بشریت، آن هم هنگام اولین دفعه نزول بر آخرین سفیر، جمله ی «إقر» می باشد!
«بخوان به نام پروردگارت»
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بر قوم و قبیله خاصى مبعوث نشده بود تا پیامش در حصار و محدوده آن قوم و قبیله محصور بماند، بلکه بر طبق آموزههاى قرآنى (1) ماموریت داشت تا پیام خود را به عموم مردم - فارغ از تمایزات قومى، نژادى و زبانى - ابلاغ نماید. از این رو در سال ششم هجرى، در راستاى رسالت جهانى خویش، با ارسال نامههایى به سران ممالک هم جوار حجاز در آن روزگار، گام مهمى را در سیاست خارجى برداشت. او که در این زمان دغدغه خاطر چندانى از جانب یهودیان مدینه و شرارتهاى آنها نداشت و نیز به دلیل انعقاد معاهده صلح حدیبیه، از جانب مشرکان مکه احساس خطر جدى نمىکرد بر آن شد تا نامههایى را به
امواج خروشان تاریخ، گاهی اخبار سرنوشتسازی از رویدادهای آینده به همراه خود میآورند. اما اگر این پیشگوییها با منبع وحی پیوند بخورد، اعتبار و نقشی تعیین کننده خواهد داشت. در این میان، مهم آن است که ما انسانها این امواج را به خوبی دریافت کنیم و هنگامی که با ترازوی منطق آنها را سنجیدیم، از صمیم قلب آنها را بپذیریم و خویشتن را برای رویدادنشان آماده نماییم.
بیماری تاب و توانش را ربوده بود. رنج و درد جسمی آزارش میداد. رنگ چهرهاش به زردی میزد. درد را هرطور که بود، تحمل میکرد، ولی خانهنشین شدن و دوری از دوستان و آشنایان و مهمتر از همه دورشدن از امامش بیش از هرچیز دیگری روحش را می آزرد.
گاهی که تنهایی کلافهاش میکرد، کتاب میخواند، فرصتی بود تا اعمال روزانه و شبانه و مستحبات و مکروهات را از کتابی که یونس بن عبدالرحمان[1]نگاشته بود، مطالعه کند.
خواندن آن کتاب نیز اگرچه مورد تایید اهل بیت بود، آه و حسرتش را افزون میساخت، زیرا با خود میگفت: ای کاش سلامت جسمی داشتم تا میتوانستم این اعمال را انجام دهم.
روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را در اورد ( کشید ) و دروغ حیله گر لباس های او را پوشید و رفت . از ان روز همیشه حقیقت عریان و زشت است اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود !