تبعیض چیست؟
جدا کردن خود از دیگری، یا برتر دانستن خودی بر دیگری، انواع گوناگون دارد، از جمله تبعیض به معنی تبعیض نژادی و قومی، تبعیض جنسیتی، تبعیض عقیدتی، تبعیض ملی، و تبعیض دینی. تبعیض نه تنها جداسر و جدایی طلب است، بلکه با خصومت نیز همراه می شود. این خصومت می تواند به خشونت بینجامد. تبعیض خشونت آمیز گاه اشکال مرگبار پیدا می کند.
تبعیض زمانی بروز می کند که یک گروه بخواهد هویت خود را تشخص ببخشد و متمایز کند، یا این هویت را در میان هویت های دیگر برکشد و امتیاز ویژه برایش تدارک ببیند؛ یا اینکه آن گروه هویت خود را در خطر ببیند و بخواهد به دور خود حصار بکشد. با تبعیض، مرزبندی های هویتی پر رنگ تر و اختلاف ها برجسته تر می شوند. هویت گروهی هرچه جامدتر و تصلب یافته تر باشد، کمتر در معرض خطر امتزاج، «آلودگی»، و رقیق شدن خواهد بود. هویت تثبیت یافته، برای اعضای گروه امنیت روحی یا امنیت وجودی می آورد و چه بسا آنها را ازهراس مرگوناشناخته های جهان ماورا نیز رها سازد.
ریشه ی تبعیض
کلیه جوامع، انسانها از جهات گوناگونی منجمله جنس، سن، نژاد، مذهب، قیافه ظاهری، قدرت بدنی، بهرۀ هوشى و استعدادها از یکدیگر متفاوتند. رفتار غیر یکسان (معمولا تحقیر آمیز) افراد با یکدیگر به دلیل این تفاوتها تبعیض نامیده می شود.
انسانى که از تبعیض رنج مىبرد نمىتواند استعدادهاى بالقوۀ خود را به فعل برساند و ارتباط سالمى با دیگران داشته و نهایتاً در سرنوشت جامعۀ خویش نقشى سازنده بهعهده گیرد.
تاریخ بشر سراسر آغشته به تبعیض بوده است؛ تبعیض بین سیاه و سفید (تبعیض نژادی)، تبعیض بین زن و مرد(تبعیض جنسی)، تبعیض بین کوچک و بزرگ (تبعیض سنی)، تبعیض بین ثروتمند و فقیر (تبعیض طبقاتی) و در یک کلام تبعیض بین قدرتمندوضعیف.
در طول تاریخ مردان و زنان بسیارى براى از بین بردن تبعیض و برقرارى عدالت مبارزه کرده و مىکنند اما متاسفانه جز در انگشت شماری از جوامع آنهم بطور نسبی موفقیتی در این راستا حاصل نشده است.علت این دشواری می تواند این باشد که این ویژگی یکی از تبعات غریزه «صیانت نفس» در انسان است و مبارزه با ویژگیهای غریزی دشوار است.صیانت نفس از فرزند من، خانوادۀ من و فامیل و دوست من شروع و به همسایه و همشهرى، همدین و هممسلک من رسیده و سر از هموطن من یا (ناسیونالیسم) در مىآورد و نهایتاً به نژاد من یا نژاد پرستى (راسیسم) ختم مىشود. آرى چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید اما جور دیگر دیدن کار اجتناب ناپذیر می شود و این اعمال همانگونه که درنوشتارهای قبل گفته شد با نام احترام انجام می شود
و چنین است که در این جوامع با هر کس که در مصدر کار و مرجع قدرت و یا واجد ثروتی است از ادارات گرفته تا کوچه و بازار و حتی گردهم آیی های خانوادگی بهتر و باصطلاح محترمانه تر رفتار می شود. رفتارخوب و انسانی با ضعفا و مراعات حقوق آنان معمولا به انصاف و رحم انسانها واگذار می گردد و طبیعی است آنجا که اخلاق و انصافی در کار نباشد بی توجهی و رفتار تحقیرآمیز نسبت به هر کس که نفعی نرساند و یا ترسی بر نیانگیزد مجوزی برای انجام می یابد.