ویژگی های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم
چکیده:
پدیده انقلاب به عنوان یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین پدیده های اجتماعی- سیاسی، از دیرباز مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران قرارگرفته و در باره چرایی و چگونگی وقوع آن و همینطور عوامل پایایی و ماندگاری آن دیدگاههای گوناگونی ارائه نمودهاند آنچه که این نوشتار مورد اشاره قرار گرفته است، موارد و مؤلفههای است که با توجه به آیات قرآن کریم و آموزه های انقلابی و انسان ساز این کتاب عظیم، به عنوان «ویژگی های جامعه انقلابی» از نگاه این کتاب آسمانی مورد توجه قرار گرفته وبارها برتحقق این آموزها در اجتماع تأکید شده است. این ویژگیها با توجه به آیات قرآن کریم، عبارتند از: پیروی و اصرار بر مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب، حفظ و صیانت از استقلال و وحدت نیروهای انقلابی، بسط وگسترش اندیشه انسانی- اسلامی عدالتخواهی و استکبارستیزی، نهادینه شدن اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و مردمگرایی به جای مردمگریزی.
بی شک تحقق هریک از آموزه های یاد شده در جامعه می تواند خود موجب نهادینه شدن تفکر انقلابی در میان نیروهای انقلاب گریده و در پی آن بخشی از نیروهای اجتماعی را نیز که از مسیر انقلاب خارج و یا روحیه انقلابی آنها تضعیف گردیده به دامن انقلاب باز گرداند. از اینرو شناخت مفهومی و مصداقی عوامل یاد شده هم می تواند به انقلابی ماندن افراد جامعه و فضای فرهنگی اجتماعی کمک نموده و هم از ریزش نیروهای انقلابی و تضعیف روحیه آنها جلوگیری به عمل آورده و هم سبب ساز تعمیق تفکر انقلابی در متن توده های اجتماعی گردد.
واژگان کلیدی: انقلاب، قرآنکریم، طاغوت، عدالتخواهی، مردمگرایی
مقدمه
باتوجه به اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در علوم سیاسی میتوان گفت که حرکت های بسیاری از پیامبران با گرایش سیاسی واجتماعی در حوزه انقلاب های فکری و اجتماعی معنا می یابد. این حرکتها و تلاش های فکری-اجتماعی در بسیاری از موارد در برابر قدرت های مترفان و ملاء و اشراف و اصحاب قدرت قرار میگرفت که حفظ سنت ها و آداب اجتماعی موجود ضامن و تضمین کننده بقای قدرت و استعمار و استثمار آنها بود. از این روست که حرکت های پیامبرانی چون ابراهیم(ع) که حتی دولت نمرود را به واکنشهای تند و خشونتآمیز واداشت و یا تحرکات داخل نظام سیاسی توسط حضرت یوسف(ع) و یا تحرکات داخل نظام و بیرون نظام حضرت موسی(ع) در برابر تفرعن و فرعون گرایی و هم چنین حرکت های پیامبر اسلام(ص) را می توان در حوزه اصطلاح سیاسی انقلاب به مفهوم و معنای جدید آن به شمار آورد.
تا پیش از جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، اصلاح و اصلاح طلبی از سوی روشنفکران چپگرا و انقلابی مفهوم مذموم و مترادف با سازشکاری به قصد پیش گیری از وقوع انقلاب تلقی می شد، اما از آغاز دهه 1990 به این سو، همچنانکه سوسیالیزم هم به عنوان یک نظریه و هم به عنوان روش اداره جامعه در عمل، در برابر فراگیری جهانی لیبرال دموکراسی و سایر عوامل داخلی دیگر، به حاشیه رانده شد، انقلاب و انقلابیگری نیز حتی از سوی انقلابیون پیشین بار معنایی منفی به خود گرفت( ).
در قرآن کریم نیز( از جمله در آیه 44 آل عمران) از بازگشت به عصر جاهلی، سنت ها، افکار و شیوه های مدیریت گذشته، گروهی از مردم سخن می گوید که پذیرش دینی در آنان کامل نیست و انقلاب اسلامی- الهی اسلام را تنها تحت تاثیر عواطف و احساسات و نفوذ فردی پیامبر و نفوذ اجتماعی امت پذیرفته و با آن همراهی و همنوایی و همرنگی یافته اند. از این رو هر آن ممکن است که با از میان برداشته شدن نفوذ اجتماعی پیامبر(ص) و فشارهای مرتبط با آن، این اشخاص به سوی افکار و اندیشه ها و رفتارهای عصر جاهلی بازگردند. بازگشتی که ممکن است در همه انقلابهای بزرگ اجتماعی اتفاق بیفتد. اکنون این سوال مطرح است که چه عواملی می تواند این روند بازگشت به عقب را در یک جامعه انقلابی متوقف ساخته و در عوض آموزه ها و ارزش های انقلابی را در جامعه همگانی سازد؟
1. مفاهیم
مفهوم انقلاب؛ انقلاب (Revolution) واژهای است که از زبان عربی به فارسی راه یافته است. این واژه از ریشه قلب به معنای دگرگونی گرفته شده و در باب انفعال وارد شده است تا معنای جدیدی را القا کند. این معنا دراخترشناسی برای جابه جایی فصلی و انقلاب بهاری و پاییزی به کار رفته است تا آن که برای خیزها و خیزشهای سیاسی و اجتماعی و دگرگونی بنیادین در نظام اجتماعی و سیاسی یا در جنبه های دیگر از زندگی فرهنگی و اجتماعی و فکری به کار رفت. (آشوری،1387، ص47).
انقلاب برآیند حوادث و دگرگونی های مختلف تاریخی یک کشور است لذا در وقوع این پدیده مجموعه تحولات و شرایط فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مداخله دارد. در فلسفه سیاسی و علوم سیاسی- اجتماعی به انقلاب با دو دید متفاوت نگریسته می شود. انقلاب به مفهوم سیاسی آن که بیشتر به جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشته اند، به جای گروه دیگری که قبلا گروه سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشته اند گفته می شود. (آرنت، 1361، ص 65) اما در مفهوم دیگر، انقلاب به معنای دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و بویژه سیاسی است، نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید و کمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز و ویرانگری و خونریزی ها همگام می باشد» (ابوالحمد، 1376، ص 364.) مفهوم انقلاب در دید جامعه شناسانه بیشتر به امور اجتماعی مربوط می شود تا به امور سیاسی و به همین دلیل تحلیل جامعه شناسانه انقلاب عبارت است از باز یافتن ترکیب علل عمومی و علل فرعی که تار و پود رویدادها را بهم می بافند( آرون، 1366، ص 303). در تبیین جامعه شناسانه انقلاب بر نقش عنصر اراده انسانی و پیشرو بودن تحول انجام گرفته و تخریب و قهرآمیز بودن تاکید میشود.
بی شک انقلاب به مفهوم سیاسی با تحولات دیگر سیاسی چون کودتا که در آن رهبری و قدرت و سیاست حاکم دست به دست می شود و یا شورشی که فقط موجب تحولاتی در برخی از سیاست گذاریها و احیانا در بعضی نهادها می گردد متفاوت می باشد چنانکه از نظر جامعه شناسی نیز پدیده اجتماعی انقلاب با رفرم که معمولا به تحولات روبنائی و سطحی با حفظ نظام موجود گفته می شود تفاوت دارد.
در قرآن هرچند که این واژگان به این معنا و اصطلاح به کار نرفته اند ولی واژگان و عبارت هایی را میتوان یافت که در این اصطلاح به کار رفته و یا مفاهیم آن را بازتاب داده است؛ مثل واژه های "اصلاح" جهاد" قسط" و...؛ زیرا درگذشته نیز حرکتهای مردمی در برابر قدرت سیاسی و اعمال زور انجام شده و دگرگونیهای بنیادین از سوی مردم در حوزه های مختلف فکری و فرهنگی واجتماعی و سیاسی تحقق یافته است. به هرحال در این نوشتار تلاش می شود تا «ویژگی های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم»
مورد بررسی قرار گیرد:
2. پیروی از مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب.
همانگونه که یکی از مهمترین دلایل انقلابهای دینی، خصوصا انقلابهای الهام گرفته از مکتب اسلام، پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام است و پیروی از این ارزش ها در پیشرفت آرمانهای انقلاب و انقلابی عمل کردن فرد و جامعه کمک می کند، انحراف از مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب نیز، به عنوان یک مانع اساسی بر سر راه انقلابی ماندن قرار خواهد گرفت. اهمیت پیروی از این ارزش ها به گونه ای است که رهبر معظم انقلاب، آن را به عنوان اولین شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن در نظر می گیرند و در این مورد می فرمایند: «شاخص اول: پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام.عرض کردیم که شاخص اوّل، پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام است. بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم؛ مبانی اساسی ما اینها است»(KHAMENEI.IR بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)).
هر انقلابی ممکن است ارزش های متعدد و خاص خودش را داشته باشد، اما در اینجا به دو مورد از ارزش های کلی و اساسیی اشاره می شود که از نگاه قرآن کریم به عنوان شاخص و معیار انقلاب و انقلابی ماندن جامعه شمرده میشود، این ویژگیها عبارتند از «مبارزه با طاغوت» و «کمک به برپایی حکومت خدا»، و این دو اصل همان اصول اولیه اسلام نیز می باشد.
الف) مبارزه با طاغوت
اولین اقدام مهم واساسی که یک انقلاب اجتماعی انجام می دهند و باید هم انجام دهد، مبارزه با یک قدرت فاسد و خائنی است که حاکمیت سیاسی و اجتماعی را نیز در دست دارد و قدرت ستمگر، مستبد و فرمانده مسیر گمراهی که در مقابل انقلابهای توحیدی قرار دارند، قدرت طاغوتی است.
کلمه" طاغوت" به معناى طغیان و تجاوز از حد است، ولى این کلمه، تا حدى مبالغه در طغیان را هم مىرساند، مانند کلمه" ملکوت" و کلمه" جبروت" که مبالغه در مالکیت و جباریت است، و این کلمه در مواردى استعمال مىشود که وسیله طغیان باشند، مانند اقسام معبودهاى غیر خدا، امثال بتها و شیطانها و جنها و پیشوایان ضلالت از بنى آدم، و هر متبوعى که خداى تعالى راضى به پیروى از آنها نیست، و این کلمه در مذکر و مؤنث و مفرد و تثنیه و جمع، مساوى است و تغییر نمىکند.(طباطبایی، ج4،1384، ص526).
بنابراین یکی از مصادیق طاغوت همان حاکمین غیر الهی می باشند؛ زیرا چنین حاکمانی موجب دوری از حق و تعدی از مرز عقلی و شرعی است و متبوعی است غیر مرضی خدا.
واژه طاغوت در قرآن کریم در هشت مورد بکار رفته و طاغوت از ماده طغیان به معنی تعدی و تجاوز از حد (مکارم شیرازی، ج3، 1374، ص418)اعم از حد عقلی و شرعی(طباطبایی، ج4،1384، ص526). است و به هر چیزی که موجب تجاوز از حد بشود از جمله بتها گفته می شود. به همین جهت شیطان، بت، حاکم جبار و متکبر و ائمه ضلال و هر معبودی غیر از خدا و هر مسیری که به غیر حق منتهی شود و هر متبوعی که خدا به اتباع از او راضی نباشد، طاغوت گفته می شود. بنا براین هر طغیانگری که در حاکمیت الله دخالت کند و مردم را به بندگی و اطاعت از خویش در آورد و خواسته هایش را بر آنان تحمیل نماید طاغوت است که مردم موظفند از او اجتناب کنند و زیر بار پرستش او نروند.
مبارزه با طاغوت یکی از اصول اساسی اسلام است که در قرآن کریم بارها و با دلایل متفاوت به آن اشاره شده است که به برخی از این آیات که هم توجیه و تبیین کننده دلایل مبارزه با طاغوت هستند و حتی ابعاد این مبارزه را نیز مشخص ومعین می کنند، اشاره می شود:
- پرهیز از طاغوت، محور دعوت همه پیامبران الهى: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ ... ما در هر امتى رسولى فرستادیم که خداى یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید... (نحل / 36).
به این ترتیب دعوت به سوى" توحید" و" مبارزه با طاغوت" اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مىداده، و نخستین چیزى بوده است که همه بدون استثناء به آن دعوت مىکردند، چرا که اگر پایههاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار و اجتماع، طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست.
- حرمت مراجعه به طاغوت(براى حلّ اختلاف): الَمْ تَرَ الَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ انَّهُمْ آمَنُوا بِما انْزِلَ الَیْکَ وَ ما انْزِلَ مِنْ قَبلِکَ یُریدُونَ انْ یَتَحاکَمُوا الَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ امِرُو انْ یَکْفُرُوا بِهِ ... «آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند...»!(نساء / 60).
به هر حال یکى از نشانههاى پیامبران راستین، دعوت به توحید و پرهیز از همه طاغوتهاست، در حالى که مدّعیان دروغین، مردم را به شرک و بتپرستى و گاه همچون فرعون، دعوت به پرستش خویش مىکردند، این اعتقاد به طاغوت، بازتاب گستردهاى در تمام اعمال انسان دارد، مخصوصاً زنجیرهاى اسارت و بردگى را از دست و پاى انسانها بر مىدارد، و آنان را به وحدت و اتحاد و آزادگى و عزّت فرا مىخواند.
- کفر به طاغوت پیش نیاز ایمان به خدا:... فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ... ...کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است...(بقره/256).
و اگر خداوند متعال در این آیه کفر را جلوتر از ایمان ذکر کرد و فرمود:" کسى که به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد" براى این است که موافق ترتیبى ذکر کرده باشد که با فعل جزا مناسب است، چون فعل جزا عبارت است از استمساک به عروة الوثقى، و این استمساک عبارت است از ترک هر کار و گرفتن عروة الوثقى، پس استمساک یک" ترک" مىخواهد و یک" گرفتن"، لذا باید اول کفر را ذکر مىکرد که عبارت است از ترک، سپس ایمان را که عبارت است از اخذ، تا فعل شرط مطابق با جزاى آن باشد (طباطبایی، ج2،1384 ص526).
این آیه با صراحت تمام اعلام می دارد که شرط پیوستن به انقلاب توحیدی کفر به طاغوت است و امکان ندارد که شخص و یا جامعهای دلبسته حکومت طاغوت باشد و یا حتی با طاغوت به مبارزه بر نخیزد و در عین حال ادعای ایمان و مبارزه برای حاکمیت جبهه ایمان و اصلاح داشته باشد.
- دستور مبارزه با طاغوت: الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً (نساء/76) آنها که ایمان دارند در راه خدا پیکار مىکنند و آنها که کافرند در راه طاغوت (و افراد طغیانگر) پس شما با یاران شیطان پیکار کنید (و از آنها نهراسید) زیرا نقشه شیطان (همانند قدرتش) ضعیف است.
تفسیر نمونه این آیه را به عنوان معیار تمایز مؤمن و غیر مؤمن دانسته و می نویسد: مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنین مىفرماید:" افراد با ایمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خدا است پیکار مىکنند، ولى افراد بىایمان در راه طاغوت یعنى قدرتهاى ویرانگر".(الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ). طاغوت و قدرتهاى طغیانگر و ظالم هرچند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه کنند، اما از درون، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسید، زیرا درون آنها خالى است و نقشههاى آنها همانند قدرتهایشان سست و ضعیف است، چون متکى به نیروى لا یزال الهى نیست. بلکه متکى به نیروهاى شیطانى مىباشد.
(إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً) دلیل این ضعف و ناتوانى روشن است، زیرا از یک سو افراد با ایمان در مسیر اهداف و حقایقى گام بر مىدارند که با قانون آفرینش هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدى و جاودانى دارد آنها در راه آزاد ساختن انسانها و از بین بردن مظاهر ظلم و ستم پیکار مىکنند، در حالى که طرفداران طاغوت در مسیر استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى که اثر آن ویرانى اجتماع و بر خلاف قانون آفرینش است تلاش و کوشش مىنمایند و از سوى دیگر افراد با ایمان به اتکاى نیروهاى معنوى آرامشى دارند که پیروزى آنها را تضمین مىکند و به آنها قوت مىبخشد در حالى که افراد بىایمان تکیه گاه محکمى ندارند.(مکارم شیرازی، ج4، 1374، ص 11).
قابل توجه اینکه در این آیه ارتباط کامل" طاغوت" با" شیطان" بیان شده که چگونه طاغوت از نیروهاى مختلف اهریمنى مدد مىگیرد، تا آنجا که مىگوید یاران طاغوت همان یاران شیطانند.
- عبادت طاغوت، از عوامل سقوط: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا...* قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِکَ شَرٌّ مَّکَانًا... کسانى که خداوند آنها را لعن و بر آنها غضب کرده و افرادى از آنان را به شکل بوزینهها و خوکها درآورده و طاغوت را پرستیدند (و اطاعت کردند)، جایگاه آنان نزد خداوند بدتراست و از راه راست گمراهترند. (مائده/ 59 و 60 ).
تهدیدهایى که در قرآن کریم و روایات اسلامی براى پذیرش حاکمیّت طاغوت آمده، براى قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نیامده است. در روایتی از امام صادق(ع) در باره تعامل با حکام ستمگر اینگونه آمده است: ...من قواصم الظهر سلطان جائریعصی الله و انت تطیعه( مغربی تمیمی، 1385، ص 541).
می بینیم که در این روایت سلطهگری سلطان جایر و اطاعت از وی در کنار هم به عنوان دو رکن مکمل هم باعث ضربه بر پیکر اسلام و شکستنن ستون فقرات دیانت و جامعه دینی شمرده شده است.
ب)کمک به حاکیمت خداوند
حاکمیت خداوند و قوانین الهی نه تنها یکی از اصول مهم انقلاب های با آرمانهای توحیدی، بلکه زیر بنای تمامی ارزشهای الهی است. رهبر انقلاب اسلامی ایران در این باره می فرماید: « امام(ره) از مهمترین اهداف خود و هدف از انقلاب خود را پایهگذاری حکومت اسلامی و حکومت «الله» بر روی کره زمین میدانست. حال ... اگر خدایی نکرده مردم از ارزشهای اسلامی و اهداف مهم انقلاب و آرمانهای آن دور شدند، این شاخص مهم بر زمین مانده است و ... مردم از روحیه انقلابیگری خود دور شدهاند ...حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است، بهمعنای ریشهکنی فقر است، بهمعنای ریشهکنی جهل است، به معنای ریشهکنی استضعاف است؛ ... درست نقطهی مقابل آن راهی که در رژیم طاغوت ما را به آن سمت میکشاندند و میبردند»( KHAMENEI.IR بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)). اینک باز اندیشی آیاتی که حاکمیت دین و آموزه های آن را دستور می دهند:
- حاکمیّت دین براجتماع، هدف حکومت مؤمنان: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ ... ولَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ ... خدا به کسانى از شما که ایمان آورده ... وعده کرده که شما را در این سرزمین جانشین دیگران کند،... و نیز دینشان را آن دینى که براى ایشان پسندیده استقرار دهد ...( نور/ 55).
حقیقتی یگانهای که ... در آیات و سوره های مکی به جنبه های اعتقادی و تثبیت این حقیقت در اندیشه مسلمانان پرداخته شده ودر آیات و سوره های مدنی، جنبه عملی و اجرای آن مطرح گردیده است. این حقیقت چیزی جز حاکمیت خداوند متعال در همه شئون زندگی انسان نیست و بر کوتاه کردن دست سلاطین، حاکمان و الهه دیگر از حق ولایت و حاکمیت و تعیین سرنوشت انسان استوار است... مفهوم لااله الا الله نفی هر گونه سلطنت، سیادت، ولایت و حاکمیت غیر خدا در زندگی انسان، و حصر ولایت، سلطنت و حاکمیت برای خداوند متعال است(آصفی، 1385، ص15).
- لزوم جهاد براى حاکمیّت دین: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ...وبا ایشان کارزار کنید تا به کلى فتنه ریشهکن شود و دین تنها براى خدا شود و اگر به کلى دست از جنگ برداشتند دیگر هیچ دشمنى و خصومتى نیست مگر علیه ستمکاران (بقره/ 193).
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ ... یعنی مبارزه کنید با مشرکین تا برای آنها قدرت اینکه در دین تان با شما مقابله نکنند و برشماست که با مشرکین مبارزه کنید تا هنگامیکه شوکت شان را بشکنید و شکوه شان را از بین ببرید تا در نهایت طاغوت محو گردد و مردم در انتخاب عقیده آزاد و هر فردی بر دینی باشد که خالصانه برای خداست به گونهای که هیچ نرمشی در برابر غیر خدا نداشته باشد ...( شحاته، بی تا، ج1، 289).
3. تاریخ آینده بشر، شاهد حاکمیّت دین اسلام: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ* هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. مىخواهند نور خدا را با دهنهاى خود خاموش کنند، و خدا نمىگذارد و دست برنمىدارد تا آنکه نور خود را به کمال و تمامیت برساند، هر چند کافران کراهت داشته باشند(توبه /32 و 33).
حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در تعبیری بسیار زیبا یکی از مهمترین علل از بین رفتن دولتها را کنار گذاشتن اصول آن مملکت و آن انقلاب میداند و میفرماید: « یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالغرور و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» علت از بین رفتن دولتها چهار چیز است: 1. کنار گذاشتن اصول؛ 2. خودخواهی و پیروی از هوای نفس؛ 3. به کار گماشتن نالایقها؛ 4. پس زدن اندیشمندان و افراد لایق (غرر الحکم، ص 342، حدیث 7835).
وجوب برپایی حکومت اسلامی تقریبا از ضریات دین اسلام است. اما زمان درازی که اسلام از تصدی حکومت و رهبری جامعه دور بوده، موجب شده که فهم فقهی این مسأله در پرده ابهام فرو رود... در قرآن کریم آیاتی هست که فهم درست و اجرای صحیح آن جز از طریق حاکمیت مرکزی شرعی امکان پذیر نیست... ما در اینجا سه دسته از این آیات را می آوریم: دسته اول: این آیات بر و جوب قضاوت و رفع اختلاف بین مردم و وجوب اجرای حدود و و جوب جنگ وجهاد با کافران دلالت دارد...دسته دوم: این دسته آیاتی است که اجرای آن و جود یک حاکمیت شرعی مرکزی را می طلبد. .. دسته سوم: از این دسته از آیات قرآن آیه امر به معروف و نهی از منکر را بیان می کنیم(آصفی، 1385، صص33-45).
به نظر شیعه، امامت مبتنی بر اعقاد به «رهبران الهام شده الهی» که از عصمت برخوردارند. امامت شیعی اصول خود را نه از تجربه تاریخی مسلمانان، که از تصور عقلی محض اتخاذ کرده است. در نظر آنان هرگز نمی توان امر امامت را به مکلفین واگذاشت. امامت از مهمترین ارکان دین است و بلکه جمیع تکالیف شرعی جز به نصب امام تمام نمی شوند، بدینسان نمی توان انتخاب امام را از وظایف مردم دانست؛ زیرا چنانچه شایسته باشد مهم ترین واجبات بر عهده مردم گذاشته شوند، بدیهی است که دیگر احکام وتکالیف شرعی نیز چنین وضعیتی خواهند داشت و نزول وحی بی معنا خواهد بود.( حلی، بیتا، ص25 به نقل از: فیرحی ، 1378. ص282).
حکومت در اندیشه سیاسی اسلام، به عنوان وسیله ای برای ابلاغ و اجرای دستورات دینی شمرده می شود که وظیفه ای بسیار سنگینی برای اجرای عدالت و احقاق حق وامانتی وزین بر عهده حاکم دارد. پس اولا حکومت امانت الهی است که باید به اهلش واگذار شود. ثانیا هدفش ایجاد عدالت اجتماعی است که البته همه مردم در تحقق آن باید مشارکت عمومی داشته باشند(خسرو پناه، 1378.ص109).
3. صیانت از استقلال و وحدت نیروهای انقلابی
عواملی دیگری که به عنوان ویژگی و خصوصیت جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم، مطرح است صیانت از استقلال و وحدت نیروههای خودی است. از آنجاییکه ملازمه زیادی میان این دو عامل وجود دارد، به این معنا وحدت نیروهای خودی می تواند ضامن استقلال نیروی های انقلابی را فراهم و کند و از طرف دیگر پراکندگی، تفرقه و اختلاف میان مجموعه های وفادار به یک آرمان و یک انقلاب معمولا سرانجامی جز وابستگی ندارد، این دو عامل را در کنار هم مورد بررسی قرار می دهیم:
الف) استقلال، ضامن بقای انقلاب
استقلال، یعنى ضابط امر خویش بودن، به خودى خود به کارى بر ایستادن؛ بىشرکت غیرى؛ صاحب اختیارى و آزادى کامل یک کشور (دولت و ملّت) در امور سیاسى و اقتصادى بدون إعمال نفوذ خارجیان. در این مدخل، از جملات «و جعلکم ملوکا»، «لاتتخذوا بطانة من دونکم»، « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ »، « لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ »، « لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ » و « وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا » استفاده شده است.
وابستگی و عدم استقلال یک مجموعه فکری، سیاسی، نظامی و حتی اقتصادی می توانند آن مجموعه را از آرمانهای که دارند بشدت دور کنند و این قانون در مورد نیروهای انقلابی و آرمانهای هرانقلابی از جمله انقلاب های دینی هم به خوبی صادق است. رهبر انقلاب اسلامی در این مورد می فرمایند:
«یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی، حفظ استقلال کشور و کوتاه کردن دست بیگانگان از مملکت اسلامی بوده است... KHAMENEI.IR) بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)). اینک بررسی آیاتی که اهمیت، ارزش، جنبه و دلایل استقلال را برای ایمان آورندگان به اسلام گوشزد می نماید:
- مؤمنان، موظّف به حفظ استقلال خود: وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ.... به کسانى که ستم کردهاند متمایل نشوید که جهنمى مىشوید و غیر خدا دوستانى ندارید و یارى نمىشوید(هود / 113)
حفظ استقلال و پرهیز از ولایت غیر مسلمانان و کافران، از وظایف مؤمنان: لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ .... مؤمنین به هیچ بهانهاى نباید کفار را ولى و سرپرست خود بگیرند با اینکه در بین خود کسانى را دارند که سرپرست شوند و هر کس چنین کند دیگر نزد خدا هیچ حرمتى ندارد، مگر اینکه از در تقیه، سرپرستى کفار را قبول کرده باشند و فراموش نکنند که در بین کسانى که ترس آورند خدا نیز هست و بازگشت همه به سوى خدا است(آلعمران/ 28).
- استقلال همه جانبه مورد تأکید خداوند (اهمیّت استقلال): ... وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا...و خدا تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطى بر مؤمنان داشته باشند(نساء/ 141).
استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینهی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم... استقلال فرهنگی که از همه مهمتر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم... استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمهی اقتصاد جامعه جهانی است(KHAMENEI.IR بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)).
- استقلال، نیکو و ارزشمند نزد عقل: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ ...خدا مثالى مىزند، دو مرد یکیشان لال است که به هیچ چیز توانایى ندارد و سربار مولاى خویش است که هر جا فرستدش سودى نیارد. او با کسى که به عدالت فرمان دهد و به راه راست رود چگونه برابر تواند بود(نحل/75 و 76).
- توجه به داشته های خود، زمینهاى استقلال: ولو کانوا یؤمنون باللّه والنّبىّ ومآ أنزل إلیه ما اتّخذوهم أولیآء ....اینان اگر بخدا و به نبى او و به آنچه به نبى نازل شده ایمان مىآوردند کفار را دوست نمىگرفتند، و لیکن بسیاریشان فاسقند(مائده/81).
همه اینها حاکی از این است که توجه به استقلال و عزت اسلامی، یکی از مهمترین آرمانهای اسلام، نظام و انقلاب اسلامی است که ریشههای آن در قرآن کریم و سنت نبوی و سیره معصومین(علیهمالسلام) وجود دارد. حکومت و کشور اسلامی نباید زیر یوغ بیگانگان برود، کشور اسلامی نباید به خاطر منافع دنیوی و مادی و زندگی چند روزه دنیا، عزت و شرافت خود را به بیگانگان بفروشد تا چند صباحی در ناز و نعمت باشد. کشور اسلامی باید در تمام زمینهها عزت و استقلال خود را حفظ کند.
از آیات مذکور بخوبی استفاده می شود که خداوند متعال نسبت به حفظ استقلال و عدم وابستگی امت اسلام کاملاً عنایت داشته و می خواسته که به عنوان امتی مستقل و نیرومند و متکی به نیروی ایمان در صحنه گیتی خودنمائی کند. و برای حفظ قدرت و استقلال خویش، در تحکیم وحدت بین خودشان و شدت عمل در برابر کفار بکوشند. « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (فتح/36).
ب) وحدت نیروی های خودی، معیار جامعه انقلابی
وحدت اسلامی موضوعی پر اهمیت است که عمری به دارازای عمر امت مسلمانان دارد. از همان روزی که قرآن کریم نام امت واحد را بر این مردم نهاد و محور وحدت را شعار من خدای شما هستم، قرارداد و از همان روز که نبی اعظم اسلام(ص) گروههای پراکنده مردمی را که بر پرتگاه آتش بودند بر محور خداگرایی گردهم آورد و نام امت مسلمان بر آنان گذاشت وهمه را بر صراط مستقیم الهی رهنمون شد، نخستین تلاشها برای وحدت امت نمایان شد. گرچه فروغ هدایتگرامت واحد در پس ابرهای سنگین و سیاه دسته بندیها و جبهه گیریها چهره پنهان کرد ودیگر بار این مردم را به لبه همان پرتگاه کشاند که در جاهلیت برآن بود؛ اما پیوسته مردان بزرگ، دوراندیش ودلسوز بودهاند که مصلحت اسلام را برمصالح فرقهای ترجیح دادند و همگان را به چنگ زدن به اصول مشترکی که دارند، فراخواندهاند؛ اما متأسفانه جهالت دوستان و فتنه انگیزی و نیرنگ دشمنان زخم های شدیدی بر پیکر این امت وارد ساخته است. قرآن کریم با پیش بینی درست این مسیر دشوار، همواره بر همگرایی و همنوایی در امت تأکید نموده است:
- لزوم اتّحاد همه مسلمانها و پرهیز آنان از هر گونه تفرقه: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...* وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ.... و همگى به وسیله حبل خدا خویشتن را حفظ کنید و متفرق نشوید و نعمت خدا بر خویشتن را بیاد آرید، بیاد آرید که با یکدیگر دشمن بودید و او بین دلهایتان الفت برقرار کرد و در نتیجه نعمت او برادر شدید. و در حالى که بر لبه پرتگاه آتش بودید، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. خداى تعالى این چنین آیات خود را برایتان بیان مىکند تا شاید راه پیدا کنید(آلعمران / 103 و 105).
وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِه ... و این راه من است یک راست، پس پیروى کنید آن را و به راههاى دیگر مروید که شما را از راه وى پراکنده کند اینها است که خدا شما را بدان سفارش کرده بلکه پرهیزکارى کنید(انعام /153).
بعد از ایمان مهمترین عاملی که می توانست به پیروزی مسلمین و به ثمر رسیدن اهداف الهی رسول خدا کمک کند تاسیس امت متحد و مستقل اسلامی بود. لذا رسول الله از آغاز بعثت به فکر آن بود و مقدماتش را فراهم میساخت. و در انجام این مهم دو کار لازم بود: اول: ایجاد ارتباط و اتحاد و برادری در بین افراد امت. دوم: حفظ استقلال و عدم وابستگی آن. این دو امر از قرآن سرچشمه می گرفت. رسول گرامی با راهنمائی قرآن تمام مؤمنین را برادر معرفی کرد. « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ».(حجرات/ 10).
2. اتّحاد با پیروان ادیان الهى، براساس توحید: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ. بگو اى اهل کتاب بیائید به سوى کلمهاى که تمسک به آن بر ما و شما لازم است و آن این است که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگیریم و یکدیگر را به جاى خداى خود به ربوبیت نگیریم اگر نپذیرفتند بگوئید شاهد باشید که ما مسلمانیم(آلعمران/ 64).
3. گمراهى و فاصله گرفتن از راه خدا، نتیجه تفرقه: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ... و این راه من است یک راست، پس پیروى کنید آن را و به راههاى دیگر مروید که شما را از راه وى پراکنده کند اینها است که خدا شما را بدان سفارش کرده بلکه پرهیزکارى کنید(انعام/ 153).
- نکوهش خداوند از ایجاد تفرقه در دین: إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ...کسانى که دین خویش را پراکنده کردند و گروه گروه شدند کارى به آنها ندارى، کار ایشان فقط با خدا است که عاقبت از آنچه مىکردهاند خبرشان مىدهد(انعام/159).
مذهب، پیوسته وحدت پرور است. وحدت عقیده، به توده ها امکان می بخشد که گرد یک پرچم حلقه زنند، چه بسا از حلقوم نژادهای مختلف در اب و خاک های گوناگون زندگی می کنند و به دو یا چند زبان سخن می گویند و هرگز با یکدیگر وحدت خونی ندارند، یک شعار شنیده شود وهمگی از تز واحدی دفاع کنند و آن چنان در عشق به عقیده ایدلوژی فرو روند که جز حفظ اندیشه و عقیده چیزی برای آنان مطرح نباشد.
- ایجاد تفرقه از عوامل استضعاف مردم: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. به درستى که فرعون در زمین بلندپروازى کرد و مردمش را گروه گروه ساخت، طایفهاى از ایشان را بیچاره و ضعیف کرد، تا آنجا که پسرانشان را مىکشت و زنانشان را زنده مىگذاشت، راستى که او از مفسدان بود(قصص/ 4).
رهبر بزرگ اسلام که باهمیّت و ضرورت وحدت امت اسلام کاملاً واقف بود در انجام این مهم تلاشهای زیاد کرد و با تأییدات الهی توفیق یافت. قرآن کریم از این موفقیت بزرگ یاد کرده میگوید « وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ »(انفال/63). قرآن که تأسیس امه واحده را موفقیت آمیز میداند می فرماید: « إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ »(انبیاء/92) در این آیه به سه مرتبه از توحید اشاره می کند : توحید امت، توحید و ربوبیت، توحید در عبادت. و با یکدیگر بی ارتباط نیستند.
4. عدالتخواهی و استکبارستیزی شاخص جامعه انقلابی
عدالتخواهی از اصول و آرمانهای بشری است که همیشه بشریت و جوامع بشری آن را درسر پرورانده و برای تحقق آن آرمان شهر انسانی در خیال خود پرورانده است. استکبارستیزی اصلی است که تکمیل کننده عدالت اجتماعی و عملیاتی کننده آن در متن اجتماع است، چه اینکه همواره هم در میان جوامع و هم در صحنه بین الملل کسانی هستند که عدالت را زیر پا می گذارند. در نگاه قران کریم، عدالت خواهی و استکبار ستیزی، به اندازه ای مهم، ارزشمند و شورآفرین است که می توان آنها را از اهداف اساسی خالق قرآن دانست.
الف) عدالتخواهی معیار، انقلابی ماندن
قرآن کریم، عدالتخواهی را نه یک شعار تبلیغاتی، بلکه یک اصل زنده و پویای اجتماعی می داند که باید در همه عصرها و برای همه نسلها، الهام بخش باشد. قرآن کریم در تأکید بر ظلم زدایی از جامعه بشری و صحنه فعالیتهای اجتماعی انسانها، از خدا آغاز می کند و خدا را مبرای از ظلم می داند و در نظام آفرینش برای ظلم هیچ گونه جایی قایل نمی شود و ظلم زدایی از جامعه بشری را مسؤلیت اجتناب ناپذیر انسان می داند، و نه تنها ظلم کردن را منع می کند، بلکه پذیرش ظلم و تن دادن به آن را نیز محکوم میکند و برای آن مجازاتی سخت قایل میشود و ظلم زدایی را شامل همه قلمروهای حیات بشری، از جمله قلمروهای رابطه انسان با خدا و با خویشتن و با دیگران و جامعه می داند(بقره/279 و 165). اینک نمونههای مهمی از عدالتخواهی در پیامهای قرآنی:
- عدالتخواهى، از صفات شاعران مؤمن: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ* إِلَّا الَّذِینَ ... وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا ...و شاعران را گمراهان پیروى مىکنند، مگر آن کسانى که از پس آن ستمهایى که دیدند انتقام گرفتهاند، زود باشد کسانى که ستم کردهاند بدانند که به کجا بازگشت مىکنند (شعراء/ 224 و 227).
- ارجمندى عدالتخواهى و عدالتخواهان، نزد خداوند: إِنَّ الَّذِینَ ... وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.به کسانى که به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را به ناحق مىکشند و افرادى را که به عدالت وادارشان مىکنند به قتل مىرسانند، بشارت به عذابى دردناک بده (آلعمران/ 21).
- پیام عدالتخواهى و حقجویى شعیب علیه السلام، مایه انکار رسالت وى، از سوى مفسدان سودجوى ایکه: کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ* أَوْفُوا الْکَیْلَ ... وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ... وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ... وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ.[s1] اصحاب ایکه نیز پیغمبران را دروغگو شمردند چون شعیب به ایشان گفت: چرا نمىترسید پیمانه را تمام دهید (و کمفروشى نکنید) و مردم را به خسارت نیندازید و با ترازوى درست، وزن کنید و چیزهاى مردم را کم ندهید و در این سرزمین به فساد مکوشید.گفتند تو جز بشرى مانند ما نیستى و ما ترا دروغگو مىپنداریم(شعراء/ 176 و 177 و 181- 183 و 186).
- انسان فاقد روحیّه عدالتخواهى، همچون انسانهایى گنگ و ناتوان و نیازمند سرپرست: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. خدا مثالى مىزند، دو مرد یکیشان لال است که به هیچ چیز توانایى ندارد و سربار مولاى خویش است که هر جا فرستدش سودى نیارد. او با کسى که به عدالت فرمان دهد و به راه راست رود چگونه برابر تواند بود (نحل/76).
اصل عدل در کنار امامت، معرف مکتب تشیع و از ضرویات اعتقادی و دینی آنها محسوب می شود. « تشیع با وفاداری و احیای دو اصل اساسی عدل وامامت که بنیان کلیه مسایل دیگر حتی توحید و نبوت و معاد نیز تلقی میشد، نیروی را به پیروانش می داد که در برابر حکومت های ظالم و ستمگر ایستادگی کنند و توده ها همواره براساس شعار تشیع، با بنی امیه، بنی عباس و سلجوقیان و... جنگیدهاند(شریعتی، 1359، ص26).
به هر تقدیر دو اصل امامت و عدالت هم در حوزه اصول اعتقادی و ایمانی و هم در حوزه های دیگر از قبیل اخلاق و احکام. به طور کلی دیدگاه شیعیان در باب عدل این است که عدل را به عنوان حقیقت عینی و واقعی در جهان هستی، جدا از انتساب یا عدم انتساب آن به پروردگار عالم مورد پذیرش قرار می دهند و بر همین اساس، اصالت حسن و قبح ذاتی امور را می پذیرند. به علاوه می پذیرند که عقل انسان توانایی ادراک حسَن یا قبیح بودن امور وهمچنین عادلانه یا ظالمانه بودن آنها را دارد. البته شیعیان موضوع حسن و قبح عقلی را معیار کارهای بشری قرار می دهند و محدوده این مفاهیم را حوزه زندگانی و امور اجتماعی او می دانند و بس. نه ساحت کبریای و عالم ربوبی و از این منظر با معتزله تفاوت دارند(طباطبائی فر، 1384، ص338)
ب) استکبارستیزی معیار انقلابی بودن
تکبر و استکبار از ماده «کُبر» و استکبار به معنای برتری جویی و خود بزرگبینی و گردنکشی است (ابوالحسین،1389، ذیل واژه استکبار) از آیات کریمه قرآن درباره انقلابی بودن، مفهوم خاصی استفاده می شود. این مفهوم که در قرآن کریم مکرر هم مورد تأکید قرار گرفته است، مفهوم جهاد است. خداوند متعال در قرآن کریم حتی در شرایطی هم که جنگ نباشد، دستور «جاهِدوا» صادر می کند. اگر شرایط بحرانی خاصی هم نباشد، می فرماید «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا». آنهایی که در راه خدا مجاهده می کنند، همیشه تحسین می شوند و برتر قرار می گیرند.
جهاد در قرآن به جنگ مسلحانه و مواجهه رو در رو محدود نمی شود و معنای وسیع تری دارد. جهاد، معنایش در قرآن کریم معلوم است. اصلاً جهاد در یک زندگی آرام و بی دغدغه، تحقق پیدا نمی کند؛ البته آرام، نه به معنای آرامش روحی، بلکه به این معناست که انسان نسبت به بسیاری از حق ها و باطل هایی که در اطرافش هست، معترض و تحول خواه نباشد. با چنین رویه ای، مفهوم جهاد، تحقق پیدا نمی کند. مفهوم جهاد، خیلی به مفهوم انقلابی بودن نزدیک است.
مقام معظم رهبری با الهام گرفتن از آیه شریفه: «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ جَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا [فرقان/52] از کافران اطاعت مکن، و به وسیله آن(قرآن کریم) با آنان جهاد کن، جهادی بزرگ». یکی از شاخصهای مهم انقلاب و انقلابی ماندن را عدم تبعیت دشمن نامیدن و این عدم تبعیت را با الهام از قرآن کریم «جهاد کبیر» معرفی کردند KHAMENEI.IR) بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)). بعضی از آیات قرآن که مبارزه با زور گویی و استکبار را به عنوان یک اصل ایمانی و انقلابی برای مؤمنان بیان می فرماید، عبارتند از:
1. جهاد و مبارزه در راه خدا، راهى براى رسیدن به آزادى: أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ...* فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ.... مگر داستان آن بزرگان بنى اسرائیل را نشنیدى که پس از موسى به پیامبر خود گفتند: پادشاهى براى ما نصب کن تا در راه خدا کارزار کنیم و او گفت: از خود مىبینید که اگر کارزار بر شما واجب شود شانه خالى کنید؟ گفتند: ما که از دیار و فرزندان خویش دور شدهایم براى چه کارزار نمىکنیم؟ ولى همین که کارزار بر آنان مقرر شد ... پس به خواست خدا شکستشان دادند و داود جالوت را بکشت و خدایش پادشاهى و فرزانگى بداد و آنچه مىخواست به او بیاموخت اگر بعض مردم را به بعضى دیگر دفع نمىکرد زمین تباه مىشد( بقره/ 246 و 51).
2. انفاق امکانات براى تقویت بنیه نظامى جامعه اسلامى، از مصادیق انفاق فى سبیلاللَّه: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ. وآماده کنید براى (کار زار با) ایشان هر چه را مىتوانید از نیرو و از اسبان بسته شده که بترسانید با آن دشمن خدا و دشمن خود را و دیگران را از غیر ایشان که شما آنان را نمىشناسید و خدا مىشناسد، و آنچه که در راه خدا خرج کنید به شما پرداخت مىشود و به شما ظلم نخواهد شد (انفال/60).
3. آمادگى نظامى مسلمانان پس از جنگ، مورد ستایش خداوند: الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌفَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ. آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آنکه به آنها رنج و غم رسید از آنها هر کس نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت پس آن گروه از مؤمنان به نعمت و فضل خدا روى آوردند و بر آنان هیچ الم و رنجى پیش نیامد و پیرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب فضل و رحمت بى منتها است ( آلعمران/ 172 و 174).
4. مبارزه قهر آمیز با ستم کاران و مستکبران توصیه شده است. دقت در دو آیه ذیل، این امر را بدرستی بیان می کند: وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا...(نسا/ 75).
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ*الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ ...(حج/ 39 و 40).
در آیه اول نه تنها مبارزه قهرآمیز با مستکبران توصیه و تجویز شده، بلکه کسانی که از این مبارزه روی بر می تابند با عبارت مالکم مورد توبیخ و سرزنش قرار می گیرند. از این نکته استفاده می شود که وظیفه همه موحدان، مبارزه و بسیج امکانات مادی و معنوی در مقابله با ستمکاران و روند استکباری در جوامع انسانی در سطوح داخلی و بین المللی است.
در آیه دوم خداوند، ضمن اجازه به مظلومان برای مبارزه با مستکبران وظالمان برپشتبانی خداونداز این حرکت های قهرآمیز و انقلابی بر علیه ستم و بی عدالتی تأکید شده است.
بنابراین براساس آموزه های قرآنی به تلاش های دسته جمعی برای برانداختن بنای ستم واستکباربه مثابه ریشه های مفاسد اجتماعی و سیاسی توجه شده است وبه نوعی این حرکت های عدالتخواهانه و ضد فساد در طول اراده الهی مبنی بر حاکمیت حق و عدل و خیر در جهان ارزیابی شده است ... در این باره عبارت زیبای«قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ (توبه/14)» ترسیم کننده واقعی جایگاه انقلابهای الهی واسلامی از منظر قرآن کریم است. خواری و خذلان مفسدان و تبهکاران را خداوند به خود نسبت می دهد، اما آن را از طریق مردم پاکباز و انقلابی ممدوح می داند. این جاست که اگر انقلاب های اجتماعی وسیاسی در راه استقرار نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خداوند در میان انسانها تحقق یابد دقیقا یکی از روش های اصلاح از منظر قرآن کریم شمرده می شود.( هزاوهای، 1380، 25).
5. اقامه امر به معروف و نهی از منکر، ویژگی جامعه انقلابی
امر به معروف دستوری از واجبات دین است که به معنای واداشتن دیگران به سوی هر باور یا عملی است که حسن دارد و پسندیده بودن آن از نظر عقل و شرع شناخته شده و مورد تأیید است. نهی از منکر فریضه ای دیگری که به معنای باز داشتن از هرعمل یا باوری که زشتی و ناپسندی آن از نظر شرع شناخته شده است.
این دو فریضه از مهم ترین احکام سیاسی- اجتماعی اسلام و از وظایف و واجبات قطعی مسلمانان است. در و جوب امر به معروف و نهی از منکر بین اهل شریعت اسلام، اختلافی وجود نداشته و وجوب آن مورد اتفاق فقهای مذاهب و امت می باشد(نجفی، ج21، 1404ق. ص358 و غزالی، 1406ق. ص333).
امر به معروف و نهی از منکر یکی از روش های مبارزه است، مبارزه با فساد و تباه شدن جامعه در جهت ایجاد نظام عالی اجتماعی اسلام و دوام و استمرار آن. امر به معروف و نهی از منکر یکی از تعلیمات اسلامی است، یکی از ارکانی است که به نص صریح متون اسلامی و فرموده پیامبر(ص) اگر از بین برود تمام تعلیمات اسلامی از بین رفته است. امر به معروف و نهی از منکر تثبیت کننده روحیه انقلابی و ضامن بقای اصول اساسی اجتماع است. از آنجاییکه هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه اش و بازتابی که اعمال دیگران در نوشت او نقش دارد ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه اموری باشد که در اطراف او در جامعه اش اتفاق می افتد
- لزوم ایجاد امّتى از سوى مسلمانان براى دعوت به امر به معروف و نهى از منکر: وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ... باید از میان شما طایفهاى باشند که مردم را به سوى خیر دعوت نموده، امر به معروف و نهى از منکر کنند. و این طایفه همانا رستگارانند (آلعمران/ 104).
دکتر عماد افروغ در مورد نقش امر به معروف و نهی از منکر در عمق بخشیدن بیشتر به انقلاب اسلامی می گوید: «اما بپردازیم به اینکه چرا انقلاب تئوریزه نشد یا تئوری پردازی ناقص شد؟...به نظر می رسد عواملی چند نقش افرین بوده است...اما مسأله دوم به نظرم نگاه تمامیت خواه ]علما [ به دولت دینی و غفلت از نقش ورسالت نقادی از سوی آنها...بنده معتقدم دولت دینی باید تحت نظارت مستمر قرار بگیرد و موضوع دائمی امر به معروف و نهی از منکر باشد. مخصوصا نظارت مستمری از سوی علماء و حوزویان و سازمانهای حوزه بر دولت دینی صورت گیرد، در غیر این صورت، دولت دینی هرآن در معرض مبدل شدن به دین دولتی است. ولی این نقش و رسالت را نمی بینیم، حتی متولیان امر وقتی بحث امر به معروف و نهی از منکر می شود بسیار دیدگاه تنگ نظرانه و سطحی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر دارند، یعنی امر به معروف و نهی از منکر را به چهار بر خورد خیابانی و امثال ذالک تعمیم و تقلیل می دهند. در حالیکه امر به معروف و نهی از منکر نظام تمام عیار حکومتی است».(افروغ، 1386. صص43-45.)
- برخوردارى جامعه ازنصرت خدا، در گرو امر به معروف: ... ولینصرنّ اللّه من ینصره ...* الّذین إن مّکّنَّهم فى الأرض أقاموا الصّلوة وءاتوا الزّکوة وأمروا بالمعروف ... را که یارى او کنند یارى مىکند که وى توانا و نیرومند است
- امر به معروف، زمینهسازوحدت اجتماعی: وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ... وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ ....(آلعمران 104 و 105).
- امر به معروف امّت مؤمن، زمینه حفظ آنان از شکست در برابر هجوم دشمنان: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ...* لَن یَضُرُّوکُمْ إِلاَّ أَذًى وَإِن یُقَاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الأَدُبَارَ ثُمَّ لاَ یُنصَرُونَ. شما بهترین امتى بودید که براى مردم پدید آمدید. چون امر به معروف و نهى از منکر مىکنید ... جز دردسر زیانى به شما وارد نمىآورند و اگر به جنگ با شما برخیزند آن چنان مىگریزند که پشت سر خود را ننگرند و بعد از آن هم یارى نخواهند شد(آلعمران/110 و 111).
دلایل و مستندات قرآنی امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به نحوه عمل به این فریضه اطلاق دارند؛ به گونه ای که در مقام اجرا می تواند هر گونه راهبرد معقول و روش های مختلف به تناسب انواع و مراتب معروف و منکر را شامل گردند( خرازی، 1415ق،ص 75).
صاحب جواهر در رد دیدگاهی که شرط قدرت بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر را از طریق ولایت داشتن واجب شمرده اند، به همین اطلاق ادله تمسک کرده و با توجه به اطلاق این ادله عمل به این فریضه را از راههای که تحصیل آن در توان مکلف باشد، واجب شمرده است؛ زیرا قدرت شرط تکلیف و عجز نیز مسقط هرتکلیفی است(نجفی،1404، ج22، ص155).
دکتر حسن روحانی در این مورد می نویسند:
مشارکت عمومی یک ضرورت برای حل معضلات اجتماعی است.باید همه دست به دست هم دهیم. مردم باید وارد صحنه شوند؛ همچنانکه در کشورههای پیشرفته غربی چنین است. هنجارهای اجتماعی در کشورهای غربی چگونه سامان یافته است؟ این امر به معروف ونهی از منکر را که ما فقط شعار آن را می دهیم غربی ها به آن عمل می کنند(روحانی، ج3، 1388، ص310).
6. مردمگرایی به جای مردمگریزی.
مردم گرایی یکی از مؤلفه های اصلی هرانقلاب اجتماعی می باشد. اهمیت، نقش و جایگاه مردم در یک حرکت اجتماعی است که آنرا از یک شورش، کودتا و نهایتا یک جنبش به یک انقلاب تمام عیار مردمی ارتقا میدهد. اگر در یک انقلابی نقش مردم کمرنگ و یا نادیده گرفته شود حرکت اجتماعی انجام شده بدون ریشه و بدون پشتوانه خواهد شد.
یکی دیگر از مبانی، محور بودن مردم است که وقتی ما مردمی بودن را و محور بودن مردم را با اسلام همراه میکنیم، ترکیب آن میشود جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی یعنی این؛ مردم محورند، مقاصد برای مردم است، هدفها متعلّق به مردم است، منافع مال و مِلک مردم است، اختیار در دست مردم است؛ اینها مردمی بودن است: رأی مردم، خواست مردم، حرکت مردم، عمل مردم، حضور مردم و شرافت مردم در نظام جمهوری اسلامی. این یکی از آن مبانی است و بهمعنای واقعی کلمه باید به این معتقد بود.( KHAMENEI.IR بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)). اینک مردم و نقش توده های اجتماعی از نگاه قرآن کریم:
- مشارکت سیاسى مردم در اسلام: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ ... لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ ... رحمت خدا تو را با خلق، مهربان و خوش خوى گردانید، ...ودر کار جنگ مشورت نما ...(آلعمران/159).
سخنان انسان ساز علی بزرگ تفسیرخوبی از آیه در اهمیت نقش مردم در فرهنگ دینی پرده بر می دارد، امام در نامه معروفش به مالک اشتر می فرماید: ...دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیر ترین، و در جلب خوشنودی مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین می برد، اما خشم خواص را خوشنودی همگان بی اثر میکند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند؛ زیرا سخت یاریشان کمتر و در اجرای عدالت همه ناراضیتر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر، و در هنگام منع خواسته ها دیر عذر پذیر تر و در برابر مشکلات کم استقامتترمیباشند.
در تعبیر دیگری امیرالمؤمنین (ع) مردم را به عنوان عماد (ستون) دین و مایه همبستگی امت و قدرت دفاعی کشور اعلام می کند و می فرماید: وانما عماد الدین و جماع المسلمین و العده لاعداء العامه من الامه» بنا براین آن ندای که توجه همه باید به سوی آن باشد امور عامه مردم است.
- حفظ آزادى مردم از سوى حکومتها: مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن کُونُواْ رَبَّانِیِّینَ... هیچ بشرى را نسزد که خداى تعالى کتاب و حکم و نبوتش داده باشد آن گاه به مردم بگوید به جاى خدا مرا بپرستید و لیکن چنین کسى این را مىگوید که اى مردم بخاطر اینکه کتاب آسمانى را تعلیم مىدهید و درس مىگیرید ربانى...(آلعمران/ 79).
- سلب آزادى مردم از سوى مستکبران: فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ. (در آغاز) جز گروهى از فرزندان قوم او به موسى ایمان نیاوردند، آنهم با ترس از اینکه فرعون و درباریانش آنان را گرفتار سازند، چون فرعون در آن سرزمین تسلطى عجیب داشت و (در خونریزى) از اسرافکاران بود ( یونس/83).
- آزادی مردم در پذیرش اسلام: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ... در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است (بقره/256).
معمارکبیرانقلاب اسلامی ایران در مورد توجه به توده مردم خصوصاً طبقات مستضعف مردم میفرمایند: «جنگهای پیامبر(ص) همهاش با اغنیا و گردنکلف ها بود. با ثروتمند ها بود. خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهداری گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار بیشتری برخوردار شوند. معاذ الله که این با روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(ع) سازگار نیست(خمینی، 1361.ج20، ص: 341).
اصولا یکی از عناوینی که منعکس کننده دیدگاه اسلام در زمینه حقوق مردم در نظام اسلامی است عنوان «اجیر» است؛ یعنی خدمتگزار. رسول اکرم(ص) می فرماید: الا وانی انا ابوکم الا و انی انا مولاکم الا وانی انا اجیرکم. آگاه باشید که من پدر شما هستم، آگاه باشید که من زمامدار شما هستم، آگاه باشید که من اجیر(خدمتگزار) شما هستم.( شیخ مفید،1364، ص353).
نتیجه[s2]
با توجه به مطالبی که مورد بحث قرار گرفت، میتوان به نتایج ذیل اشاره کرد:
- حقیقت این است که طلوع خورشید انقلاب اسلامی از افق عصر جدید، مفاهیم نو را با الهام از آموزه های قرآن در بستر اندیشه ها جاری ساخته و اهل دل را به تکاپوی اندیشه ورزی انداخته است، اما آنچه در این میان بیش از هرهنگام دیگر بایسته می نماید، معرفی ژرفای اساسی اندیشه اسلامی است که هم میتواند برای آینده هم در عرصه فردی سازنده، آرامش بخش و نوید افزا باشد و هم در سطح اجتماعی از رهگذر اتکا به قدرت نرم افزاری فرهنگ و اندیشه، آرمانهای استقلالخواهانه، عدالتخوانه و سلطه ستیزانه خود را به منصه ظهور رسانده و الهام بخش ملت های مستضعف در تلاش برای دست یابی به نظم پایدار ونظام عاری از سلطه قدرت های استکباری گردد.
- بی تردید اسلام به عنوان یک مکتب زنده و پیشرو، در طول تاریخ و با استفاده از دستورات قرآن، انقلابهای بزرگی را رهبری کرده است، چه اینکه ظهور اسلام خود انقلاب عظیم در تاریخ بشریت است. در طول تاریخ اسلام انقلابهای دیگری نیز با الهام از اندیشهی اسلامی تحقق یافته و تحقق خواهد یافت بنابراین باید بکوشیم تا انقلاب اسلامی را در حد یک حادثه سیاسی و اجتماعی وحدود به فضای جغرافیای ایران فرو نکاهیم.
- امروز که هم دوست وهم دشمن به این نتیجه رسیده است که تا قرآن کتاب راهنمای مسلمین است و تا نام محمد (ص) در فرار مناره ها بلند است و تا کعبه پا برجاست ، امکان ندارد سیاست ما در کشورهای اسلامی به پیش برود و یا پا برجا بماند. باید مسلمانان را به تفکر در این کتاب مقدس دعوت کنیم، خواندن و تفکر قرآن کریم را جزء برنامه های اصلی زندگی خود خود قرار دهیم و نگذاریم این کتاب آسمانی از صحنه زندگی اجتماعی ما حذف شود. در این صورت است که انقلاب و انقلابیگری نه تنها با چالش مواجه نخواهد شد، بلکه هر روز ژرفای آن عمق بیشتر یافته و ابعاد انسانی واجتماعی آن گستردهتر خواهد شد.
منابع و مأخذ:
- قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل بهرامپور.
- آرنت، هانا(1361)، انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی.
- آرون، ریمون(1366)، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
- آشوری، داریوش(1387)، دانش نامه سیاسی، تهران، نشر مروارید.
- آصفی، محمد مهدی(1385)، مبانی نظری حکومت اسلامی، ترجمه دکتر محمد سپهری، تهران، مجمه جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
- آﻣﺪی، ﻋﺒﺪاﻟﻮاﺣﺪ اﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ (بی تا)، امام علی، بن ابیطالب، ﻏﺮراﻟﺤﻜﻢ ﻓﻲ ﺷﺮح درالکلم، ﻗﻢ، داراﻟﻜﺘﺐ اﻻﺳﻼﻣﻴﻪ .
- ابوالحمد، عبدالحمید(1376)، مبانی سیاست، تهران؛ توس.
- افروغ، عماد(1386)، انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن،تهران، شرکت انتشارات سوره مهر.
- بن فارس، ابو الحسین احمد بن زکریا(1389ق)، معجم مقاییس اللغه، به تحقیق و ضبط عبد السلام محمد هارون، قاهره، شرکه مکتبه الحلبی، ج5.
- حلی، حسن بن یوسف(1378)، الفین الفارق بین الصدق والمین فی امامه علی (ع)، نجف، چاپ سنگی،بی تا، ص25 به نقل از داود فیرحی، دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام، تهران، نشر نی.
- خرازی، سید محسن(1415ق)، الامربالمعروف و النهی عن المنکر، قم، جامعه مدرسین.
- خسرو پناه، عبدالحسین(1378)، جامعه مدنی در بستر حکومت دینی، قم، نشر وثوق.
- خمینی، روح الله(1361)، صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج20.
- روحانی، حسن(1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران، انتشارات کمیل، ج3.
- شحاته، عبدالله محمود، تفسیر القرآن الکریم، با استفاده از نرم افزار جامع التفاسیر3، تهیه شده در مرکز نرم افزاری نور, ج1.
- شریعتی، علی(1359)، تاریخ و شناخت ادیان، تهران، تشیع، ج2.
- شریف الرضی، محمد بن حسین(1379)، نهج البلاغه مترجم: محمد دشتی، نشر مشهور، قم.
- صدوق، ابوجعفر محمد بن علی(1364)، الامالی، با تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
- طباطبائی فر، سید محسن(1384)، نظام سلطانی ازدیدگاه اندیشه سیاسی شیعه، تهران، نشرنی.
- طباطبایى، محمدحسین(1374)، ترجمه تفسیر المیزان، ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفترانتشارات اسلامى، قم، چاپ: پنجم، ج20.
- غزالی، ابوحامد محمد(1406ق)، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- مغربی تمیمی، نعمان بن محمد(1385)، دعائم الاسلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج2.
- مکارم شیرازی، ناصر(1374)، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج3.
- نجفی، محمد حسن(1404ق)، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، نوبت هفتم، ج21.
- نخعی، هادی، انقلاب: بغرنجی در مفهوم، تنوع در مصداق، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 24.
- هزاوه ای، سید مرتضی، مقاله اصلاح و انقلاب در آموزه های قرآنی، مجله علوم سیاسی، پاییز 1380، شماره 15.
سایت های انترنتی:
- KHAMENEI.IR (بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)، ۱۳۹۵/۰۳/۱۴).
باسلامو تشکراز همکاران محترم سایت درهوای عدالت و نویسنده محترم مقاله ویژگیهای جامعه انقلابی ؛ نویسنده انصافا با دقت و پژوهش این مقاله را تدوین و ارایه نموده است . امیدوارم شاهد پژوهشهای بعدی این عزیز باشیم .
ارادتمند حمیدزاده