عشق، غربت، شهادت
دریا به دریا، موج غم از سینـه خــالی میکنم صحرا به صحرا با غمت، آشفته حالی میکنم
با نغمه های نوحه گر، هم رنگ باران میشوم یاد از نگـاه عاشـــقت، یاد از زلالی میکنـــم!
تا بشنـــوم یک پاسخــی، از داغ بـــی پایان تو هر جمـله از بغض گلویم را، سئوالی میکنم
شکوه در اسارت
دوره امامت امام حسن عسکری علیه السلام همزمان با قدرت ظاهری بنی عباس است؛ همان خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازی هایی داشتند. رخدادهایی که در عصر آن حضرت به وقوع پیوست، به نحو قابل توجهی از قدرت عباسیان کاست، به گونه ای که موالی و ترکان بر حکومت دست یافتند، اما این مسأله هیچ گاه فشار، شکنجه و آزار نسبت به امام و یارانش را کاهش نداد.
شناخت مختصری از زندگانی امام عسگری علیه السلام
امام عسکری، یازدهمین پیشوای شیعیان، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود (1). پدرش امام دهم، حضرت هادی-علیه السلام-و مادرش بانوی پارسا و شایسته، «حدیثه »، است (2) که برخی، از او بنام «سوسن » یاد کرده اند (3). این بانوی گرامی، از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری-علیه السلام-پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود (4).
زمینه ها و عوامـل دستگیرى امام کـاظـم علیه السلام توسط هارون
به دلیل ریاست طلبی، زمینه سازی برای ولایتعهدی فرزندش، بدگویی های دیگران از امام و فعالیت های معترضانه امام در مقابل هارون و حسادت هارون به ایشان از جمله عللی بود که موجب دستگیری امام و به زندان انداختن ایشان شد.
شب هجر رسول وحى آمد
شب قطع نزول وحى آمد
فلک را رکن ارامش شکسته
زمین از اشک غم ، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
سوگنامه امام علی علیه السلام در فراق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
على علیه السلام وارد قبر گردید، و چهره مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را گشود، قطرات درشت اشک مانع آن مى شد که دیدگان حضرتش چهره دوست و حبیب را درست ببیند، چه لحظه اى دردناک است این لحظه، لحظه اى که آرزو دارد، جان به همراه آن دردناکش از بدن خارج گردد، شعاع دید على علیه السلام از لابلاى پرده اشک گذر کرده خود را به چهره حبیبش مى رساند، تا آخرین وداع را بنماید، او در این لحظه ناچار است، همه وجود خود را به خاک بسپارد، چه واجب دردناکى است، که رگه هاى قلبش را پاره مى کند، او خود را براى هجرانى ابدى که در دنیا دیگر، ملاقاتى ندارد، آماده مى کند: با نگاهى اشک آلوده و آمیخته با حسرت ، که نمى تواند حتى یک لحظه آن را به دیگر سوئى کشاند، اندوه بزرگ خود را ابراز مى دارد:
غروب خورشید
مدینه حال و هوای غریبی دارد. چندی است که شهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مونس اشک و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از یاد برده است.
از آن هنگام که کاروان بزرگ حج ، از زیارت خانه خدا باز گشتهاند،هر لحظه سیمای ملکوتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله افروختهتر میشود و سرو بلندش، پس از یک عمر تلاش و پیکار، خمیدهتر. گویا در همین روزها پیک الهی برای او پیام آورده است که:
ای محمد: «تو میمیری، دیگر مردمان نیز میمیرند.» (زمر 30)
در حالی که دست بر شانه علی علیه السلام دارد، راهی «قبرستان بقیع» میشود، تا در واپسین لحظات، برای اسیران خاک، طلبِ آمرزش کند.
وخ طبعی های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
پیامبر (ص) فردی شوخ طبع بود و هیچ حالت خشم و عصبانیت در او دیده نشد. در حدیث آمده است: کان بالنبی دعابة، یعنی مزاحا. اما این تبسم به معنای قهقهه زدن نبوده بلکه فقط متبسم بود: ما رأیت النبیضاحکا ما کان الا یتبسم.
این شوخ طبعی هم خود او را سرحال نگاه میداشت و هم مردم را آرام و راضی نگاه میداشت. آن حضرت به دیگران هم فرصت شوخ طبعی میداد، چنان که یک اعرابی هدیه آورده بود، بعد که پیامبر استفاده کرد، آمد و پولش را می خواست و میگفت: پول هدیه ما را بدهید. بعدها هر وقت پیامبر دلگیر میشد، میفرمود این اعرابی کجاست بیاید و ما را از گرفتگی در آورد.
رسولی که رحمت تقسیم میکرد
میخواست همه خداپرست واقعی باشند. غصهشان را میخورد که چرا حواسشان جمع خدا نیست. تذکر میداد:
کسی به غلام و کنیزش نگوید بنده من. غلامی هم به صاحبش نگوید ارباب و آقای من. شما بگویید یاور من، غلامها بگویند سرور من. چون همه، بنده خدایند و فقط او ربّ است.
برای خودش هم امتیازی نمیدانست:
ـ مرا مثل عیسی ستایش نکنید. من فقط بنده خدا هستم. بگویید عبدالله.
حتی حساستر و دقیقتر؛ میگفت:
وقتی نظری دارید، نگویید هر چه خدا و رسولش میگویند، بگویید هر چه خدا میخواهد.