💢 برخورد پیامبر با زنِ خواننده 💢
برخورد پیامبر با زنِ خواننده
ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
برخورد پیامبر با زنِ خواننده
ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
روزی داروغه بهلول را گفت: تا چند روز دیگر مرا به شهری دیگر می فرستند. اینک از همه خداحافظی می کنم.
گفت: این، مصیبتی عظیم است.
پرسید: برای شما؟
گفت: نه برای آن شهر دیگر.
تنظیم کننده: سیدمحمدامین رضوی
رازق فانی
خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم ها
چه شـادی ها خورد بر هم چه بازی ها شـود رسـوا
یکی خندد ز آبادی، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شـادی، یکی از دل کند غوغا
چه کاذب ها شـود صادق، چه صادق ها شـود کاذب
ملا به میدان مال فروشان رفته بود تا خر بخرد.جمع کثیری از دهاتی ها جمع بودند و بازار خرفروشی رواج داشت. در این بین مردی که ادعای نکته سنجی می کرد، با خری که بار میوه داشت،از آن جا می گذشت. خواست کمی سر به سر ملا بگذارد،پس گفت:در این میدان به جز دهاتی و خر چیز دیگری پیدا نمی شود!
ملا پرسید: شما دهاتی هستید؟
گفت: خیر.
ملا گفت: پس معلوم شد چه هستید !!
تهیه و تنظیم: سیدمحمدامین رضوی
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
شمارش دیوانگان
بهلول را گفتند:دیوانگان جهان را بشمار.
گفت:آن خود از شماره بیرون است، اما اگر بگوید که عاقلان را بشمار،ایشان معدودی بیش نیستند.
تهیه و ترتیب: سیدمحمدامین رضوی
تصویب و برای امضا، تصویب و الحاق کشورها مفتوح گردید. این کنوانسیون بر اساس بند 1 ماده 27 در تاریخ 12 شهریور 1360 (سوم سپتامبر 1981)، لازم الاجرا شد.
مقدمه؛
طرف های متعاهد با در نظر گرفتن اینکه مجمع سازمان ملل متحد بوسیله قطعنامه شماره (1)86 مورخ 11 دسامبر 1946 خود اعلام داشته که کشتار جمعی (ژنوسید) جنایتی است که نسبت به حقوق بینالملل ارتکاب میشود و برخلاف روح و مقصد سازمان ملل بوده و دنیای متمدن چنین عملی را محکوم میکند و با اذعان باینکه در تمام دورههای تاریخ این عمل خسارات بسیاری به عالم انسانیت وارد ساخته است و با اطمینان باینکه برای رهائی عالم انسانیت از چنین بلیه وحشتناک همکاری بینالمللی ضرورت دارد در مراتب ذیل موافقت حاصل نمودند:
وقتی آن شب از سرکار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم: باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و بهآرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی در چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط بهنرمی پرسید: چرا؟